شارح غمهاي ايرلند
اسدالله امرايي
ويليام ترور، رماننويس، نمايشنامهنويس و نويسنده ايرلندي بود كه از او به عنوان يكي از قلههاي داستان كوتاه انگليسي معاصر ياد ميكردند ديروز در سن هشتادوهشت سالگي درگذشت. وي سه بار برنده جايزه ادبي كاستابوك شد و بارها عنوان نامزد جايزه ادبي من بوكر معرفي شد. نام ترور به عنوان يكي از بختهاي جايزه نوبل ادبيات نيز در ميان اهالي ادبيات مطرح بود، اگر چه روي اين جايزه را نديده مرد. «مردان مجرد سرزمين تپهها» با ترجمه مهرآسا عليزاده، روانه بازار شد. اين اثر، يكي از برترين داستانهاي كوتاه اين نويسنده است كه جايزه ادبي اُهنري را برد. مردان مجرد سرزمين تپهها را انتشارات كتابسراي تنديس در مجموعه تنديسهاي جيبي منتشر كرده. كتابهايي سبك و كم حجم و ارزان قيمت كه در يك نشست ميتوان خواند. بسياري از منتقدان ويليام ترور را يكي از بهترين داستان نويسان ايرلند و جهان ميدانند. در اين داستان كوتاه، تعميركاري بيحوصله در حين رانندگي در يك جاده روستايي با كودكي تصادم ميكند و بدون توجه به دختربچه، راه خود را در پيش ميگيرد. فضايي كه ترور اغلب در داستانهايش به تصوير ميكشد، آكنده از غم و اندوهي است كه شايد وي از نويسندگاني چون جيمز جويس و آنتوان چخوف وام گرفته باشد. در هر حال، تاثير ترور را به عنوان نويسندهاي مستقل و شناخته شده، نميتوان در ادبيات امروز جهان ناديده گرفت. از ويليام ترور «جنون دو نفره» و «رز گريه كرد» و « مجردان تپه» با ترجمه خانم آذر عاليپور در نشر افراز و «هوو» با ترجمه مرضيه خسروي در نشر روزگار منتشر شده است. «سرگشته در دنياي تورگنيف» يا «تورگنيف خواني»، «سفر فليشا» با ترجمه الهه دهنوي در نشر مرواريد منتشر شده. منتقدان، او و آثارش را ادامه راه و روش جيمز جويس ميدانند. خود او هم به مناسبتهاي مختلف گفته است كه در داستانهاي كوتاهش تحت تاثير استادش جيمز جويس بوده. بيشتر داستانهايش در ايرلند اتفاق ميافتد و شاهد تاثير تاريخ و مبارزات گذشته و حال ملت ايرلند هستيم. «مغازه و اعتبار آنها در شهر از دست رفته است. اغلب كراوات هم نميزند. ديدهاند كه با دمپاييهاي نمدي كهنهاش از در هال بيرون ميرود. انگار كه به سگي غذا بدهد، باقيمانده غذا را جمع ميكند و سيني به دست از پلههاي اتاق زيرشيرواني بالا ميرود، يا وقت تخم مرغ درست كردن با بيدقتي زرده تخم مرغ را ميشكند و متوجه خردههاي پوسته تخم مرغ كه داخل روغن ميافتد نميشود.»
رمان تورگنيف خواني يا سرگشته در دنياي تورگنيف شرح حال زندگي دختر جواني است كه پس از ازدواج خود را در خانواده شوهرش فردي غريبه و فراموش شده مييابد و براي فرار از شرايطي كه با آن مواجه شده است، خود را به جنون ميزند. اما خواننده هوشمند جنونش را تنها راهحل براي ادامه حيات او ميداند. اين رمان روايت تنهايي است. تنهايي انسان در جهاني بيگانه و حسابگر كه تنها راه كنارآمدن با اين تنهايي، سرگشتگي در دنياي ادبيات و پناه بردن به كتاب و كتابخواني است. براي شخصيت اصلي داستان، ادبيات واقعيتر از جهان بيرون است. «پسر خاله با تندي دستورات آركادي را بيان ميكرد، لحن او به طرز غمانگيزي اضطرابهاي ميتيا را به مري لوييس منتقل ميكرد. سرخدمتكار گفت: خانم تا نيم ساعت ديگر شما را خواهند ديد... گنجشكها در ارتفاع بالا ميپريدند و زنبورها داخل ياسها وزوز ميكردند.»