مرگ مترجم روشنگر و راهگشا
شهرام اقبالزاده
اوايل دهه 1350 بود كه با كارهاي محمد حسن سجودي آشنا شدم. آن زمان دانشجو بودم. به ياد دارم كه ترجمههايش با اسم خلاصه م. سجودي منتشر ميشد. براي ترجمه دست به انتخابهاي خوب و جذابي ميزد. اصلا ويژگي او همين حسن انتخابش در ترجمه كتابها بود. حسن انتخاب در ادبيات انسانمدار و فرهنگپرور در طي كمال انساني و تحول اجتماعي ترقيخواهانه بود و جدا از اخلاق فردي ايشان نبود. ما الان در نقد ادبي ميگوييم بينش، روش و منش. و اين ويژگيها در محمد حسن سجودي نهادينه بود و دچار دوگانگي نبود. پيش از محمد حسن سجودي ما در عالم ترجمه افرادي چون محمد قاضي، نجف دريابندري و... را ميشناختيم اما مرحوم محمد حسن سجودي در واقع نسلبلافصل اين افراد بود كه ادامهدهنده راه و كارشان بود. مرحوم محمد حسن سجودي يكي از مترجمهاي كوشا و آگاه بود كه در واقع او هم حسن انتخاب داشت و هم تبحر در انتخاب آثار براي ترجمه. نكته مهم در ترجمه آثار مرحوم سجودي اين موضوع بود كه او بدون تعصب دست به كار ترجمه ميزد. يعني او از ادبيات آن زمان بهترينها را انتخاب ميكرد. هم از ادبيات غرب ترجمه ميكرد و هم از ادبيات روس و صرفا سراغ ادبيات ايدئولوژيك نميرفت. اما اين صحبت من به اين جهت نيست كه او گرايش سياسي نداشت، بلكه گرايش سياسي روشني هم داشت اما گرايشش را وارد ترجمههايش نميكرد. حتي مرحوم سجودي در روزنامهنگاري هم دستي داشت بدون اينكه در روزنامه خاصي مشغول به كار باشد. من اسم اين فعاليتها را ميگذارم نسل مترجمهاي روشنگر و راهگشا كه ترجمه را به چشم يك حرفه و شغل نميبينند، بلكه دغدغههاي اجتماعي، مدني و انساني داشتند. بايد اين نكته را بنويسم كه اگر ما كتابخوان شديم و دستي هم در ترجمه داريم يا شوق خدمت فرهنگي داريم بر اثر كارهاي مترجماني مثل محمد حسن سجودي بوده است. چنين حسهايي را مترجماني مثل سجودي در ما برانگيختند و در واقع به نوعي ميتوان گفت كه نسل ما وامدار مترجمان پيشگامي مثل مرحوم سجودي است. اما بعد از انقلاب مخصوصا در سالهاي اخير او كم كار شده بود و مورد دريغ واقع شده بود و ما مترجم، روزنامهنگار و انسان والايي را از دست داديم.