هزينه قديم و سود جديد
سيد علي ميرفتاح
ظاهرا به يك امر طبيعي بدل شده كه ناشرين محترم كتابهاي قديميشان را برچسب جديد بزنند و به قيمت امروزي بفروشند. آيا معقول و منطقي و اخلاقي است كه كتاب مانده در انبار را به قيمت امروز بفروشند؟ ناشرها براي اينكه پشت كتاب قيمت بزنند فرمولي متعارف دارند. حقالتاليف بهعلاوه هزينه آمادهسازي و چاپ و كاغذ و سود ناشر ميشود «قيمت كتاب». وقتي قرارداد ميبندند كه پانزده درصد پشت جلد سهم مولف است، يعني پانزده درصد قيمتي كه در شناسنامه يا پشت جلد كتاب چاپ شده. ناشرها عموما پول نويسنده و ويراستار و گرافيست و صفحهبند و چاپخانه و كاغذفروش و ويترين و پخش را از همين قيمت پشت جلد حساب ميكنند و ميپردازند. اين روند متعارف است و خوب يا بد قيمت واقعي كتاب از همين راه به دست ميآيد. اين قيمت ممكن است با توجه به تورم دو سال ديگر ارزان به نظر برسد اما با معيارهاي امروز ارزان نيست، ميشود گفت كه نسبتا منصفانه است. كتابي كه سال 80 منتشر شده و قيمت خورده هزار تومن به پول امروز ارزان است اما 15 سال پيش قيمت متعارف همين بوده و هيچ هم ارزان به حساب نميآمده. كما اينكه كتاب چهل هزار تومني امروز هم ممكن است فردا ارزان به نظر برسد اما فعلا جزو كتابهاي گران است. اما حالا عموم آنها كه سرشان توي حساب و كتاب است، آنقدر مار خوردهاند كه افعي شدهاند.
عموم ناشران اگر كتابي را از انبار در بياورند ديگر به همان قيمت پشت جلد نميفروشند بلكه تبديلش ميكنند به قيمت امروز و با چسباندن يك برچسب كارشان را قانوني جلوه ميدهند. اما بعيد است اين كار قانوني باشد. آيا از اين قيمت جديد چيزي هم به نويسنده و ويراستار ميرسد؟ آيا ارزان خر را ميشود گران فروخت؟ اين دقيقا مثل بقالي است كه ارزانخريدش را دولاپهنا حساب ميكند و گران ميفروشد. اگر كار بقال زشت است كار ناشر هم زشت است... اما شايد بگوييد اگر ناشر اين كار را نكند نميتواند دخلش را با خرجش متناسب كند. تامين هزينههاي امروزي محتاج برآورد جديد است. سلمنا. اما آيا اين هزينهها گريبان نويسنده و گرافيست و مترجم و بقيه را نگرفته؟