پرواز برفراز آشيانه قصه
ديبا داودي
اين روزها كه دوباره سينما، بيشتر و بيشتر بر سر زبانهاست و تب و تاب تماشاي فيلمهاي جشنواره و گپ و گفت راجع به آنها موضوع اصلي صحبتها خواهد بود بد نيست نگاهي به دنياي هميشه همراه سينما و كتاب داشته باشيم. به دنيايي دوست داشتني كه وقتي آن دو را در رقابتِ «كدام يك تاثيرگذارتر است» بررسي كنيم هم نميتوانيم به نتيجهاي مطلوب دست پيدا كنيم. چراكه شايد قصه به مفهوم مكتوبش با توصيفاتي جزء به جزء و انتقال واژه به واژه احساس همواره گزينه «بهتر» و «جانانهتر» در پاسخ به پرسش پيشين مطرح شود اما از ديگر سو كيست كه از تاثير شگفت تصوير، صدا و امكان رساندن پيام قصه توسط فيلم به مخاطبين بيشتر بيخبر باشد. كيست كه بتواند منكر تاثير به غايت مثبت هرچه بيشتر ديده شدن كتاب بعد از اكران موفق يك فيلم سينمايي شود و ادعا نكند كه لزوما، اين رمان نيست كه ميتواند به واسطه امكان خيال پروردنهاي شگفت، ماندگارتر و حتي موفقتر عمل كند. براي مثال يكي از بهترين اقتباسهاي سينمايي از كتاب را اثر «پرواز بر فراز آشيانه فاخته» ميدانند. فيلمي كه با عنوان «ديوانه از قفس پريد» نيز در ايران شناخته ميشود. اين فيلم كه در سال 1975 در كنار ديگر جوايزي كه از آن خود كرد، اسكار بهترين فيلمنامه اقتباسي را نيز برنده شد يكي از درخشانترين آثار هميشه تماشايي سينماست كه در عموم فهرستهايي كه به «ترينها»ي سينما ميپردازند در ردههاي نخست قرار ميگيرد. اما آيا درخشش شگفت آور اين فيلم به فروش چشمگير كتاب نيز منجر شد؟ خير. رمان پرواز برفراز آشيانه فاخته، نوشته كن كيسي كه مجله تايم آن را در ميان 100 رمان فوقالعاده انگليسي زبان برميشمارد آنچنان كه فيلم در سرتاسر جهان ديده و شنيده شد، مطرح نشد. اين رمان كه در سال 1963 نمايشنامهاي نيز از آن نوشته و اجرا شد آن قدري كه زبان جهانشمول سينما با توان خارقالعاده كارگرداني ميلوش فورمن و بازي جك نيكلسن توانست به ماندگارياش كمك كند، خود رمان نتوانست. بيترديد نمونههاي نقض اين مورد بسيارند اما هرچه هست، اين قصه است كه بايد دست دل را به او سپرد و در ميانه گرم و سردهاي روزگار از وجودش بهره گرفت. حال به زبان خوش يك كتاب، يك فيلم، يك نمايش يا يك قطعه مسحوركننده موسيقي.