بحرانهاي دستساز
سيدعلي ميرفتاح
انگار كه «بيمساله» نميتوان نشستن. انگار كه اگر به دست خودمان براي خودمان «مساله» درست نكنيم و الكي «بحران» نسازيم روزمان شب نميشود. انگار كه بحرانهاي واقعي دور و برمان كمند، بايد «دستسازش» را هم درست كنيم. انگار كه ترامپ و پلاسكو و برجام و سوريه و داعش و روسيه جواب «تقاضا»يمان را نميدهند، بايد كه عليحده مساله «چند همسري» را هم عرضه كنيم. انگار كه آنقدر ويار بحران داريم كه بحرانهاي موجود كفافمان را نميدهد و بايد كه چند تا جديد و داغ و خوشدست و دلچسب را هم به آنها ضميمه كنيم. خدا وكيلي، بيني و بينالله بحران چند همسري در جامعه امروز ايران چقدر جدي است؟ چند نفر از زنان جامعه ما قرباني چند همسري شوهرانشانند و از اين حيث يك چشمشان اشك است و يك چشمشان خون؟ هر جا كه هستيد، دور و برتان را با دقت نگاه كنيد، ببينيد در عالم واقع چند نفر از مردان، تنبانشان دو تا شده و به فكر زن دوم و سوم افتادهاند؟ توي مترو و تاكسي و جمعهاي فاميلي، بپرسيد، بلكه از زير زبان زن و مرد بپرسيد، ببينيد اين قضيه چندهمسري چقدر جدي است؟ به خصوص از زنها كه دقيقتر و تيزبينترند بپرسيد. ببينيد چقدر نگرانند كه زير سر شواهرانشان بلند شود؟ از خواهرانتان، از مادرانتان، از خاله و عمه و دختردايي و دخترعمو بپرسيد ببينيد چند نفرشان متحمل رنج هوو هستند يا از بيم آن، از خواب و خوراك افتادهاند؟ يك نگاهي به مسوولان عاليرتبه مملكت بيندازيد و ببينيد چند نفر از اينها دو زنه و سه زنه و چهار زنهاند؟ تا آنجا كه بنده ميدانم، رهبر فقيد انقلاب يك عيال بيشتر اختيار نكردند، با تمام وجود هم به او وفادار بودند. به گواهي نامههايي كه از آن بزرگوار مانده و بنابر آنچه سيرهنويسان نوشتهاند، «بنيانگذار جمهوري اسلامي» نمونه شوهري مهربان و وفادار و عاشقپيشه بودند كه بيحضور «خانم» دست به غذا نميبردند. رهبر انقلاب هم از رفتار و گفتارشان پيداست، اينها هم كه از نزديك ايشان را ميشناسند ميگويند كه مدافع تكهمسرياند و حتي شوخيهاي مربوط به چندهمسري را تاب نميآورند و عكسالعمل صريح نشان ميدهند.
مرحوم آقاي رفسنجاني، روساي قوا و بسياري از مسوولان كشوري و لشكري كلهم اجمعين از همين جنسند و يك زن و زندگي بيشتر ندارند و اگر كسي به هر دليلي دو زنه باشد در حكم استثناء و ندر است. «النادر كالمعدوم» قضيه آنقدر شخصي است كه نميشود در زندگي مردم سرك كشيد و مداخله كرد. هر كسي كه به هر دليلي كه زن دوم و سوم گرفته باشد، حتما حجتهاي عقلي و شرعي و خانوادگي هم براي اين كارش دارد، بار «عدالتش» را هم ميتواند به دوش بكشد. نميشود در كار مردم فضولي كرد و براي «همه» حكم كلي صادر كرد منظورم اين است كه حداقل چهل، پنجاه سال است كه تمناي زن دوم و سوم از سر مردان ايراني افتاده و حتي در روستاها و شهرهاي بيش از حد سنتي هم قضيه چندهمسري «مساله» نيست. لااقل امروز ديگر مساله نيست. نميگويم مطلقا نيست، شايد بعضي جاها باشد، اما چيزي نيست كه در جامعهمان با آن دست به گريبان باشيم و مدام با بحرانش روبهرو باشيم. بله؛ اگر بحث وفاداري باشد، من هم موافقم كه بيوفايي بحران است. اختصاص به ما هم ندارد. كلا در جهان امروز بيوفايي – چه از ناحيه زن و چه از ناحيه مرد – يك امر واقعي است. بحث ناپايداري ازدواجها هم واقعي است. و متاسفانه يكي از اقتضائات مدرن شدن است: بيوفايي در سياست، بيوفايي در اقتصاد، بيوفايي در اجتماع و بيوفايي با خانواده. اينها مسائل جدي هستند و خوب است كه دربارهشان بحث كنيم و جلسه بگذاريم و حرف بزنيم.
اما چندهمسري، مطلقا مساله نيست. با اين حال به ابتكار چند نفر از علما «جلسه انديشهورزي احياء فرهنگ چندهمسري اسلامي» راه افتاده تا از «هيچ»، مساله بسازند. حالا و تبليغات وسيعي هم راه افتاده. متعاقب اين جلسه انديشهورزي، چوافتاده كه ميخواهند در ايران حقوق زنان را پايمال كنند و چندهمسري را رواج دهند و فلان و بيسار و بهمان... من اصلا كاري به اصل قضيه ندارم. هر كس ميخواهد بگيرد، بگيرد، ميخواهد نگيرد، نگيرد. عرضم اين است كه آخر چرا سري را كه درد نميكند، اينچنين سفت و سخت با دستمال ميبنديد و بهانه دست رقبا ميدهيد كه طعنه بزنند و جوك درست كنند، مضمون كوك كنند و از كاه كوه بسازند و ميان اين همه بحران واقعي بحرانك مصنوعي به جانمان بيندازند... واقعا كه...