• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3738 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۷ بهمن

حاشيه‌نگاري روز ششم جشنواره در برج ميلاد

روايتي ماجراجويانه؛ بازيگري مستحق سيمرغ و نقد فيلمسازي مستعد

رضا صديق
منتقد سينما

دهه شصت در تاريخ ايران، تاريخي است كه روايت از آن هيچگاه كهنه نيست. دهه‌اي پرالتهاب با ريتم بالاي اتفاقات متفاوت از هرسو، چه داخلي و چه خارجي. دهه‌اي كه بازخواني‌اش، مجال درك اكنون است. سينماي ايران در بازخواني اين تاريخ به جز روايت‌هايي غيرمستند، هيچ نكرده است. در چنين شرايطي است كه «ماجراي نيمروز» از راه مي‌رسد. فيلمي كه مجال بازخواني دوباره از برهه خاصي از دهه شصت را ايجاد كرده، برهه‌اي كوراني و خونين؛ روزگار ترورها و درگيري‌هاي داخلي. صحبت جدي و اساسي درباره فيلم در فرصت اين يادداشت نيست و بماند براي زمان اكران، از اين رو چند نكته از حاشيه‌هاي جشنواره‌اي لازم به نگارش است:
يكم:   محمدحسين مهدويان در روايت دهه شصت، فرم و ساختاري مستندگونه انتخاب كرده است. دوربيني گوشه‌گير كه تنها شاهد اتفاقات است. در اين فرم از روايت ماكيومنترال، يك قدم از «ايستاده در غبار» جلوتر است. دوربين، گويي منظرگاه كسي است كه اتفاقات را از روي شنيده‌ها روايت مي‌كند؛ كاراكترهاي فيلم تيپ هستند. خالي از ريزه كاري شخصيتي – جز يك مورد. وقايع منقطع رخ مي‌دهند و پيوسته نيستند. گويي صفحات روزنامه را ورق مي‌زني. با تيتر درشت شروع مي‌شوند و به جزييات مي‌رسند. شخصيت دوربين، راوي فردي است كه خود در آن فضا زيست نكرده و از جزييات شخصي خالي است. فيلم بنا شده بر اساس پژوهش است و نه يك روايت فردي. پژوهشي كه خاستگاهش در همانسوي اصل روايت نهفته است يعني افرادي كه با مجاهدينِ منافق شده در حال مبارزه‌اند. «ماجراي نيمروز» نقطه روايتش را پس از عزل بني‌صدر و ماجراي دانشگاه تهران و درگيري طرفداران بني‌صدر با مخالفانش قرار داده، پس وارد جزييات ماجراي سياسي نمي‌شود. فيلم در پي باز كردن گره سياسي و طرح موضوع شروع اختلافات مجاهدين با حزب جمهوري اسلامي و حاكميت نيست. نقطه شروع روايت، نشان همين موضوع است. مهدويان در روايت فيلم به ماجراجويي آن برهه پرداخته است. ديالوگ‌ها مي‌گويند كه منافقين همه جا آدم دارند اما به چرايي آن نمي‌پردازد. از اين رو «ماجراي نيمروز» تكليف خود را با مساله بحران درگيري داخلي در دهه شصت روشن مي‌كند؛ فيلم به پس از اختلاف مي‌پردازد و زماني كه سازمان مجاهدين به منافقين تنزل پيدا كرده است، اسلحه دست گرفته و ترور مي‌كند، بمب مي‌گذارد و قصد براندازي نظام تا آخر تابستان را دارد. با اين فهم، ماجراي فيلم شروع مي‌شود و به تعقيب و گريزهاي ديدني و جذاب مي‌پردازد. مهدويان در ساخت سينمايي اثر تيزهوشي به خرج داده و با استفاده از نگاتيو شانزده ميليمتري و دوربيني كنجكاو كه در جايگاه يك تماشاچي به ماجرا مي‌نگرد ساختار «ماجراي نيمروز» را بنا كرده است. فيلم آخر مهدويان فيلمي نيست كه با يك بار ديدن بتوان نقد جدي كرد و اين براي فيلمساز جواني چون او، مسير روشني است.  «ماجراي نيمروز» به جرات بهترين فيلم سينمايي جشنواره تا به اين لحظه بوده است. حتي مي‌توان اين فيلم را بهترين روايت سينمايي از دهه شصت از ديروز تا امروز دانست. فيلم مهدويان راه ورود به نقد را باز مي‌كند، هم نقد فيلمسازي و فيلم را و هم نقد دهه شصت و كنكاش در رازها و قصه‌هاي آن سال‌هاي سياه را.
دوم: هادي حجازي فر در نقش كمال تنها بازيگرِ «ماجراي نيمروز» است كه توانسته از ميان تيپ‌هاي ساخته شده در روايتِ فيلم، به شخصيت برسد. ريزه‌كاري‌هايي كه اين بازيگر در بازي خود قرار داده است به كمال فيلم بُعد داده و باورپذيرش كرده است. حجازي‌فرِ 40 ساله، براي اين سينما تا به حال كجا بوده است؟  او بازيگري بسيار استاندارد و كاربلد است. بازيگري كه سينماي ايران حضورش را كم داشت. همه‌چيز را در نقش به اندازه ارايه مي‌دهد، نه از اين سوي بوم مي‌افتد و نه از آن سوي بوم، دقيق و ميليمتري نقش را به تو ارايه مي‌دهد.  بي‌راه نيست اگر سيمرغ بازيگر نقش مكمل را براي او بدانيم. بازيگري كه به حق، برازنده داشتن اين جايزه ناچيز در سينماي ايران است. مي‌شود درباره بازي او يادداشتي مجزا نوشت و به ريزه‌كاري‌هايش اشاره كرد. به روش ارايه شده از سوي او و آنچه هم در «ايستاده در غبار» نشان داد و هم در «ماجراي نيمروز». مي‌توان اين اميد را داشت كه هيات داوران اين‌بار ديگر درست او را تماشا كنند و به اين بازي دقيق و درست اين بازيگر كاربلد، دستمريزاد بگويند با يك سيمرغ ناقابل.
سوم:  در اينكه فيلم «ماجراي نيمروز» در سينماي ايران پيشروست شكي نيست، در اينكه ميان اين همه فيلم بد و غيرسينمايي و حتي نصفه سينمايي، تماشاي «ماجراي نيمروز» لذتبخش است و حال آدم را خوش مي‌كند هم شكي نيست اما ذوق‌زدگي در مواجهه با اين فيلم سبب بسته شدن راه نقد بر اين فيلمساز جوان، محمدحسين مهدويان است. حال كه مهدويان نشان داده است سينما را و ساخت فيلم سينمايي اصولي را مي‌شناسد، پس وقت نقد جدي و بي‌پرواي اوست.  نقدي ساختارمند و عيب‌جو، بدبين و موشكاف، نقدي كه مو را از ماست فيلم بيرون بكشد و حلاجي‌اش كند.  مهدويان مستعد است و باهوش، با تعريف‌هاي بي‌بنيان و بيش از حد، با ذوق‌زدگي و به‌به و چه‌چه گفتن‌هاي ناتمام نبايد خرابش كرد. او نيازمند شنيدن و خواندن نقدي است كه چراغي در مسيرش باشد. نقدي حتي غيرسازنده اما درست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون