تاملي درباره انقلاب 7
علي شكوهي
امام خميني در ادامه پاسخ به پيام كارتر كه بعد از كنفرانس گوادلوپ فرستاده بود، تاكيد كردند مردم ايران براي من پيام فرستادهاند كه در صورت بروز كودتاي نظامي بايد حكم جهاد مقدس داد. من كودتا را نه به صلاح ملت ايران ميدانم و نه به صلاح ملت امريكا. اما اگر چنانچه كودتايي صورت پذيرد ملت ايران از چشم شما خواهند ديد. من به حكم اينكه يك روحاني هستم هميشه مصلحت بشر را در نظر ميگيرم. لذا به شما توصيه ميكنم كه جلوي اين خونريزيها را بگيريد و ايران را به حال خود واگذاريد. در اين صورت است كه نه تسليم شرق خواهد شد و نه تسليم غرب.
در پايان امام خميني به كارتر به صورت ضمني تاكيد كرد كه شما قدرت كودتا هم نداريد: «ملت را به حال خود واگذاريد تا من از اشخاص پاكدامن براي انتقال قدرت، يك شوراي انقلاب تاسيس كنم تا امكانات مناسب جهت به ثمر نشستن حكومت مبعوث ملت انجام پذيرد، در غير اين صورت اميد به آرامش نيست. اكنون در سازمان نيروهاي مسلح ايران اختلاف عميق و اساسي بروز كرده است و در صورت كودتا بسياري از ارتشياني كه به ما پيوستهاند اين تلاش را در نطفه خفه خواهند نمود... ».
در يك جمعبندي مختصر درباره كنفرانس گوادلوپ بايد گفت:
اول- اين كنفرانس در زماني تشكيل شد كه كار شاه تمام و او براي رفتن از ايران كاملا مهيا شده بود و در جستوجوي تعيين يك دولت جايگزين بود و از سر استيصال، بختيار را به عنوان نخستوزير در نظر گرفته بود. يادمان باشد كه شرط بختيار براي پذيرش نخست وزيري بر خلاف دكتر صديقي اين بود كه شاه حتما از ايران برود تا از حجم اعتراض مردمي كاسته شود و شاه هم با پذيرش اين شرط حكم نخست وزيري بختيار را صادر كرده بود. بنابراين همزمان با گوادلوپ و حتي پيش از اتمام آن كنفرانس، شاه تصميم به رفتن از ايران را اتخاذ كرده بود.
دوم- حاضران در كنفرانس گوادلوپ اساسا حاميان اصلي شاه در غرب بودهاند اما با توجه به همه گزارشهايي كه از طريق سفراي خود دريافت كرده بودند و نيز با بررسي واقعيت سياسي داخل ايران و خواست مردم و سازشناپذيري رهبري انقلاب، قانع شدند كه شاه را نميتوان حفظ كرد و بنابراين براي تامين منافع درازمدت غرب در ايران و جلوگيري از نفوذ شوروي، به ابتكارهاي ديگر پناه آوردند.
سوم- موج اعتراض گسترده مردم عليه شاه و تلاش آنها براي سرنگوني رژيم پهلوي، حاميان شاه در غرب را دچار استيصال و سردرگمي كرده بود و بنابراين هيچ برنامه و راهكاري براي نجات شاه نداشتند و اساسا شتاب انقلاب، فرصت طراحي و اجراي هر راهكاري را از آنان ميگرفت. عقبنشيني آنان از موضع حمايت از شاه، خواست قلبي آنان يا از سر ارادت به مخالفان شاه نبود ولي غربيها ثابت كردهاند كه نه دوست دايمي دارند و نه دشمن دايمي و فقط منافع دايمي دارند و بنابراين براي تامين بقيه منافع خود در ايران، به اجبار تن به رفتن شاه هم ميدادند كه دادند.
چهارم- امام خميني هرگز به راهكار امريكا براي تثبيت بختيار رضايت نداد و بدون هراس از احتمال كودتا در ايران كه آن را ناممكن ميدانست، بر تغيير سلطنت و تعيين نظام جديد براي ايران اصرار داشت. همانگونه كه از جوابيه ايشان به كارتر بر ميآيد امام خميني حتي لحظهاي دولت بختيار را قانوني ندانست و براي آن مشروعيت قايل نبود و طبعا بعد از مقاومت بختيار در مقابل مردم و كشتاري كه به حمايت از وي صورت گرفت، ديگر نميتوانست در ايران بماند و خود را دولت قانوني بنامد. اين سخن به اين معناست كه امام خميني هرگز قول و قراري با بختيار نگذاشت كه بخواهد به عهدش وفا نكند. ادامه دارد