آسيبشناسي واقعي
پرهيز از شعارزدگي و واقعگرايي در روايتهاي دوران انقلاب و دفاع مقدس، دغدغهاي است كه اين روزها سراغ مديران فرهنگي آمده. دغدغه درستي كه روند هميشگي و چندين دههاي توليد اين كالاهاي فرهنگي ثابت كرده، نميشود با شعار و كليشهها مخاطب را نگاه داشت و در زمانهايي كه جهان تحتتاثير دهكده مجازي ارتباطات و محصولات متنوع فرهنگي با دسترسي سريع و آسان است، چنين محصولاتي با ريتم قديمي و نگاهي كليشهاي، نميتواند براي نسل جوان جذاب باشد.
اما از اين دغدغه تا آنچه كه در واقعيت رخ ميدهد، همچنان سهم بزرگي از بازار اين محصولات به دست همان شعارزدگيها و كليشههاي تكراري است. اتفاقي كه مديران فرهنگي اندكي تيزبين را نگران كرده و باعث شده تا هنرمندان هم مجالي براي گفتن حرفها و نظرات خود داشته باشند. درست مانند مجيد قيصري كه در گفتوگويي مفصل با ايلنا بعد از توضيحات مفصل درباره ادبيات داستاني انقلاب و آسيبشناسي آن و چالشهايش با يك مثال ساده، گره همه اين مشكلات را نشان داده است.
اين نويسنده ميگويد كه حذف نام اكبر هاشميرفسنجاني كمي پيش از فوتش از تلويزيون يا ممنوعيت نام رييس اصلاحات و... كه همه در تاريخ انقلاب حضور داشتند، باعث ميشود تا روايتها هيچوقت واقعي نباشند.
قيصري در اين گفتوگو دفاع جالبي هم از كيانوش عياري دارد و درخواست او براي نمايش فيلمش آنطور كه هست را نشانهاي از وجود محدوديتها ميداند. محدوديتهايي كه در نهايت باعث ميشوند: «در شرايطي كه عدهاي نميخواهند صدايي غير از صداي خودشان شنيده شود ادبيات انقلاب اسلامي جدي و تاثيرگذار براي نسل جوان هم چندان پا نميگيرد».