از فيلسوف اخلاق بپرس!
محسن آزموده
پيشتر به اين پرداختيم كه در كردارها و گفتارهاي اخلاقي صرف اتكا به شهودهاي اوليه يا به تعبير عاميانه نداي قلبي كفايت نميكند و به دلايل مختلف ممكن است خطا كنيم و به همين خاطر اگر فرصت داريم و ممكن است، شهودهايمان را مستدل كنيم و آنها را با دلايل عقلاني تحكيم كنيم. در مسير همين استدلالورزي صدالبته ممكن است كه دريابيم كه خطا ميكردهايم و شهودهاي قويتري بيابيم براي اينكه انتخاب اوليهمان خطا بوده است. در يادداشت پيش رو ميكوشيم اندكي بيشتر اين موضوع را بررسي كنيم. در وهله نخست در دنياي پيش رو كه همهچيز- گاه بيش از اندازه- تخصصي شده است، شايد سخن گفتن از مراجعه به متخصص اخلاق در مواجهه با يك مساله اخلاقي چندان عجيب به نظر نرسد، همچنان كه در زندگي روزمره براي انواع و اقسام امور از تعمير موبايل و يخچال گرفته تا فهم وضعيت سلامتي جسمي يا هزار و يك موضوع ديگر به متخصصان مراجعه ميكنيم. كافي است تلويزيون را روشن كنيد، از بام تا شام متخصصان در حوزههاي مختلف را ميبينيد كه نشستهاند و به انحاي مختلف مشكلات مردم را حل ميكنند، با اين كثرت روزافزون متخصصان ممكن است اين سوال پديد آيد كه «خب، چه اشكالي داره مگه، يكي هم متخصص اخلاق»؟! اما اگر اندكي، فقط اندكي (يعني در حد همان شهودها يا كمي بيشتر) تامل كنيم، ممكن است مراجعه به متخصص اخلاق اندكي غريب باشد، چرا كه فرض اين است متخصص اخلاق كسي است كه يا فيلسوف اخلاق است يا پژوهشگر فلسفه اخلاق و در هر دو صورت او كسي است كه براي ترجيح دادن يك عمل بر عمل ديگر از نظر اخلاقي دلايل عقلاني و خردورزانه ارايه ميكند و ميكوشد نشان دهد كه چرا اين عمل از نظر اخلاقي و عقلاني درست است و چرا عمل ديگري از نظر عقلاني درست نيست و نبايد به آن مبادرت ورزيد. حالا سوالي كه پديد ميآيد اين است كه مگر فرض ما اين نيست كه همه انسانها خودشان قوه عاقله دارند و از اين حيث با هم برابرند و مگر آموزهها و باورهاي ما به ما نميگويد كه در مسائل عقلاني خودآيين باشيد؟ به ويژه كه كردارهاي اخلاقي اموري ذهني يا انفسي يا به اصطلاح دقيقتر سوبژكتيو هستند. تذكر اين نكته ضروري است كه چنين نيست كه همه متخصصان علم اخلاق يا فلسفه اخلاق قايل به اين باشند كه مراجعه به متخصصان از نظر عقلاني (و اخلاقي) كار درستي است. اما آن دسته از فيلسوفان اخلاق يا پژوهشگران اخلاق كه از مراجعه به متخصص اخلاق دفاع ميكنند، براي اين كار استدلالهايي ارايه كردهاند. مثلا كاوه لاجوردي، متخصص فلسفه تحليلي در يك سخنراني با تكيه بر مقالهاي از ديويد ايناك، پژوهشگر فلسفه اخلاق كوشيد استدلالهاي ايناك را به نفع اخلاقي عمل كردن نشان دهد. او در اين گفتار كه تفصيل آن در اين مجال ممكن نيست، كوشيد از اين اصل اخلاقي كه «ما اخلاقا مجاز نيستيم ديگران را در معرض ظلمي غيرلازم قرار دهيم» كمك بگيرد. خيلي سادهانگارانه خط استدلال ايناك اين است كه اگر در مواردي كه دچار ترديد اخلاقي هستيم، با تكيه بر اينكه بايد خودآيين و مستقل باشيم و به عقل خودمان اكتفا كنيم، در حالي كه شرايط لازم در اين زمينه را نداريم، يعني آگاهي لازم از استدلالورزي اخلاقي و همهچيزهايي را كه يك متخصص اخلاقي در آن آموزش ديده و مهارت دارد، ضريب خطاي ما بالا ميرود و در نتيجه به ديگران آسيبي ميرسانيم كه غيرلازم است. آشكار است كه شهودهاي اخلاقي ما نشان ميدهد كه درست است كه خودآييني عقلي از نظر اخلاقي خوب است، اما نه آن اندازه كه آسيب رساندن به ديگران را توجيه كند. اجازه بدهيد در مختصر فضاي باقيمانده مساله را از جنبهاي ديگر و با ذكر يكي دو مثال ارزيابي كنيم. كمك كردن به گدايان را در نظر بگيريد. آيا از نظر اخلاقي درست است كه به گدايي كه سر چهارراه تكديگري ميكند، كمك كنيم يا خير؟ در وهله اول (بخوانيد يعني شهود اوليه) و با توجه به وضع رقتبار آن گدا شايد به نظر برسد از نظر اخلاقي بايد به اين آدم كمك كنيم، اگرچه با كمي تامل و استدلالورزي و در نظر گرفتن پيامدهاي اجتماعي اين موضوع سريعا به اين نتيجه ميرسيم كه اين كار درست نيست و نه تنها مشكلي را حل نميكند، بلكه اتفاقا پيامدهاي ناگوارتري نيز در بردارد. مساله اما آنجاست كه همه مسائل اخلاقي اينقدر ساده نيستند. ما در اخلاق مسائل پيچيدهتري داريم، مثل مساله اتانازي يا دستكاريها و مداخلات ژنتيك كه با پيشرفتهاي علم ژنتيك ممكن شده است، يا مساله گياهخواري. آيا در اين مسائل هم به سادگي ميتوان به نتيجه رسيد كه گزينه اخلاقي كدام است؟ به هر حال چنان كه استاد مصطفي ملكيان در گفتاري نشان ميدهد، فرض بر اين است كه متخصص اخلاق كسي است كه سالهايي از عمرش را صرف وارسي انواع و اقسام شهودهاي اخلاقي و غيراخلاقي كرده و آموزش ديده كه چطور ميتوان آنها را سر جاي خود نشاند و مستدل كرد كه چه كاري اخلاقي است و چه كاري غيراخلاقي. روشن است كه همگان نميتوانند چنين كنند. اما دو نكته مهم آن را نبايد فراموش كرد؛ نخست اينكه فرض ما آن است كه متخصص اخلاق براي پيشنهادش استدلالي عقلاني عرضه كرده است و نكته دوم آنكه صد البته بهتر است هر كسي تلاش كند حتي اگر خودش دلايل عقلاني براي انتخاب يك راه و روش را عرضه نميكند، دستكم با مسير استدلالورزي آشنا شود و لااقل خودش به لحاظ عقلاني مجاب شود كه چرا بايد چنين كند و چنان نكند.