گفتوگوي «اعتماد» با يك كسبه پلاسكو كه گاوصندوق اشتباهي را به پليس برگرداند
هميشه همهچيز
سياه نيست
اعتماد
ديروز عكس رضا عامري در گروهها و شبكههاي اجتماعي دست به دست ميان مردم ميچرخيد. او يكي از كسبه طبقه همكف پلاسكو بود كه روز يكشنبه براي تحويل گاوصندوقهايش به كانكس پليس جلوي ساختمان رفت و وقتي ديد گاوصندوقي كه به او تحويل دادهاند اشتباه است آن را دوباره تحويل داد. اين روزها يك كانكس پليس مقابل در جنوبي ساختمان پلاسكو گذاشتهاند تا كسبه به نوبت براي بردن جنسهايشان وارد پاساژ شوند و اموالشان را جابهجا كنند. چرخيهاي با سابقه پلاسكو آخرين بارهايشان را از داخل ساختمان روي چرخها ميگذارند و همزمان دنبال كسي ميگردند تا براي آنها جايي، كار پيدا كند. اينجا همه با چشمهاي مضطرب همديگر را تماشا ميكنند و براي بردن جنسهايشان لحظه شماري ميكنند. رضا عامري هم يكي از همين كسبه است كه مانند بقيه براي بردن اجناس نيم سوختهاش در نوبت ايستاده.
او درباره گاوصندوقي كه به صاحب اصلياش برگرداند در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد: « مغازه من در طبقه همكف پلاسكو است. صبح روزي كه برج آتش گرفت براي خالي كردن گاوصندوقهايم داخل پاساژ رفته بودم. وقتي تمام پولهاي نقد و چك هايم را از مغازهام بيرون آوردم با برادرم كه شهرستان بود تماس گرفتم تا او هم رمز گاوصندوقش را بدهد و بتوانم اموالش را خارج كنم. ما چهارتا برادر هستيم كه همراه با همسر دوتا از خواهرهايم همگي در پلاسكو مغازه داريم. من آن روز توانستم گاوصندوق خودم و برادرم را نجات دهم. يك ربع بعد از اينكه گاوصندوقها را خالي كردم ساختمان فرو ريخت. من حتي در آن لحظه هم داخل پاساژ بودم اما توانستم خودم را نجات دهم. »
عامري از نحوه شناسايي گاوصندوق ميگويد: «همهچيز در كمتر از 5 دقيقه اتفاق افتاد. دو روز پيش ماموران نيروي انتظامي و شوراي پلاسكو داخل مغازه آمدند و گاوصندوق را به من تحويل دادند و من در همان نگاه اول متوجه شدم كه گاو صندوق مال من نيست. با خودم گفتم كه شايد مال برادرم است كه در طبقات بالاتر پلاسكو مغازه دارد. مغازهاش كوچك بود شايد گاوصندوق در هنگام انفجار به طبقات پايين پرت شده بود. همانجا با برادرم تماس تلفني گرفتم و او گفت كه گاوصندوقي در آنجا ندارد. من هم همانجا ماموران نيروي انتظامي را خبر كردم و گفتم كه گاوصندوق را به صاحب اصلياش برگردانند. به هر حال آن گاوصندوق مال بنده خدايي بود كه بايد به صاحبش تحويل داده ميشد. »
عامري درباره اينكه آيا گاوصندوق در همان لحظه شناسايي شد يا نه نيز گفت: « ماموران نيروي انتظامي گاوصندوق را داخل كانكس گذاشتهاند تا صاحب اصلي آن پيدا شود. اما اينكه گاوصندوق از طبقات بالايي برج پايين افتاده بود هم براي خودش داستاني است. ممكن است كسي قصد جابهجا كردن آن را داشته و تا آنجا بيشتر نتوانسته آن را جلو ببرد.» رضا عامري از لحظههاي سختي ميگويد كه روز اول حادثه در پلاسكو ديد.
يادآوري دقايق اوليه آنقدر برايش تلخ و دردناك است كه حاضرنيست درباره تصوير فروريختن پلاسكو چيزي بگويد و تنها همين را ميگويد: « بدبخت شدن 4 هزار نفر آدم در آن حادثه دل همه را شكست؛ از آتشنشانها گرفته تا باقي مردم. آن روز كسبه هم در كنار آتشنشانها اشك ميريختند. كساني بودند كه سرقفلي مغازهشان 500 ميليون بود 300 ميليون جنس داشتند و 300 ميليون هم چك. همه اموالشان سوخت و بدهكاريهايش ماند. حالا بايد همهچيز را از صفر شروع كنيم. »
عامري خبري كه از بازگرداندن گاوصندوق از سوي او منتشر شده را در شبكههاي اجتماعي و خبرگزاريها دنبال كرده و ميگويد: « مردم خيلي به من لطف داشتهاند و همه از كاري كه كردهام تقدير كردهاند. اين را ميشود از كامنتهايشان فهميد. اما عدهاي هم هستند كه فقط ميخواهند دل آدم را برنجانند. آمدهاند نوشتهاند كه گاوصندوق را باز كرده و ديده كه هيچي داخلش نيست برگردانده. گاوصندوق حتي 5 دقيقه هم دست من نبود و همين كه مطمئن شدم مال من نيست به پليس دادم. بالاخره هميشه همهچيز تلخ و سياه نيست. گاهي ميان همه سياهيها و تلخيهاي زندگي روزنههايي از اميد هم هست.»