حميت صنفي دليرانه
جواد طوسي
حقوقدان و منتقد سينمايي
باز هم دم اين نسل قديم گرم. اختلافات ميان مسعود كيميايي و تهيهكننده فيلم «قاتل اهلي» كه باعث حاشيه سازي زياد در فضاي مجازي و رسانهاي شده، بيانگر اين واقعيت تلخ است كه كارگردان بهعنوان خالق اثر جايگاهي مبهم و تعريف نشده در سينماي ما دارد. جدا از حسننيت و تلاش وافر افراد واسطه شده براي حل و فصل اين اختلافات، نقش كانون كارگردانان براي حفظ حقوق و منافع صنفي اعضاي خود و فيلمسازاني كه تشخص و جايگاه تاريخي انكارناپذير دارند، بيشتر احساس ميشود. از طرف ديگر، بازتاب وسيع اين موضوع و سيكل فرسايشي آن ميتواند زمينهساز يك آسيبشناسي به موقع در مورد قراردادهاي سينمايي باشد. ايجاد شرايط الزامآور در جهت تبعيت طرفين قرارداد از يك قرارداد قرص و محكم «تيپ» كه حقوق و منافع افراد براساس يك تعريفدهي اصولي و عُرفي از حرفهشان در آن پيشبيني شده باشد، يكي از اصليترين وظايف وزارت ارشاد و خانه سينماست. متاسفانه بهرغم طرح اين موضوع از ناحيه مراجع داوري خانه سينما كه ميتواند در كاهش پروندههاي ارجاعي نقش بسزا داشته باشد، هنوز اقدام جدي و پيگيري مسوولانه كه بتواند شرايط لازمالاتباعي را براي اهالي و عوامل حرفهاي سينما ايجاد كند، صورت نگرفته و ما با نمونههايي از قراردادهاي يكطرفه و تحميلي كه حكم «قرارداد تركمانچاي» را دارد، مواجه هستيم. راهحل منطقي براي حل اين معضل اساسي اين است كه در اسرع وقت كميتهاي متشكل از مديريت حقوقي وزارت ارشاد و مديرعامل و وكيل خانه سينما و مراجع داوري خانه سينما و ديگر اتحاديههاي سينمايي كه به طور مستقل مرجع داوري دارند، به اين مهم بپردازند و تبعيت كليه اهالي و صنوف سينمايي از «قرارداد تيپ» را نهادينه و اجرايي كنند. مراجعه به پروندههاي رسيدگي شده در «هيات داوري» و «شوراي عالي داوري» خانه سينما طي اين سالها نشان ميدهد كه ناديده گرفتن اين موضوع چقدر ميتواند اخلاق حرفهاي را زير سوال ببرد و زمينهساز تضييع حقوق افراد آسيبپذير جامعه سينمايي شود. در عين حال، تداوم اين وضعيت ناهنجار ميتواند به طرق مختلف موجب ورود بيضابطه افرادي فاقد صلاحيت حرفهاي و اخلاقي در محيط سينما (در مقام تهيهكننده و مدير توليد) شود. در شروع ياد داشتم براي نسل قديم حساب جدا باز كردم. در اين بازار آشفته و مكاره بياخلاقي و بيحرمتي و انفعال ارزشها و ريشههاي تاريخي و تجربه و موي سفيد ناديده گرفته ميشود، باز گلي به جمال داريوش مهرجويي و بهمن فرمانآرا و عليرضا داوودنژاد كه رسم مروت و جوانمردي و رفتارشناسي صنفي را در مورد يك همكار و همنسل خود درست به جا آوردند و نشان دادند كه هنوز مردان نيكدلي هستند كه روي گرده زمين سنگيني كنند و... آنقدر هست كه بانگ جرسي ميآيد.