عكسنوشت
پس از سيل و خرابي بازهم نوبت ارسال گزارشهايي از بيآبي در سيستان و بلوچستان رسيده؛ گزارشهايي كه هر ازگاهي از روستاهاي اطراف هامون ميرسد و اينكه خشكي هامون باعث فقر، بيكاري و زندگي سخت اهالي اين روستاها شده است. اينبار نوبت روستاي آزادي است كه انگار نام دومي هم به نام ديوانه دارد؛ روستايي كه آنقدر خشكسالي به مردمش فشار آورده كه ديگر هيچ منبع درآمدي ندارند و اگر كمكهاي كميته امداد نباشد، مردمش نميتوانند روزگار بگذرانند. اين عكسها از روستايي كه نامش آزادي است و البته ديوانه هم ميخوانندش، شبيه بقيه عكسهايي نيست كه از سيستان و بلوچستان و شهرها و روستاهاي گرفتار در خشكسالي منتشر ميشود. در اكثريت عكسهاي قديمي چهرههاي ميانسال يا كودكان در عكسها زيادند؛ چهرههايي كه نشان ميدهد جوانان اين شهرها براي كار و پيدا كردن يك اتفاق بهتر از شهر مهاجرت كردند و فقط قشر ميانسال و كودكان باقي ماندهاند. اما در عكسهاي روستاي آزادي، چهره جوانها بسيار ديده ميشود؛ جوانهايي كه بهترين دوران زندگي خود را در فقر و تنگدستي حاصل از خشكسالي ميگذرانند و احتمالا هنوز مثل اهالي هماستاني خود، فرصتي براي مهاجرت و پيدا كردن كار، نداشتند.