مجازات رحيمي و چند پرسش
اعلام محكوميت آقاي رحيمي، معاون اول پاكترين دولت باعث شادماني خيليها شد. همين كه مفسد اقتصادي از حالت يك مفهوم فانتزي و انتزاعي خارج شد و مصداقي عيني پيدا كرد و محكوميت يك متهم بدون در نظرگرفتن پست و مقام سياسياش به اجرا درآمد، جاي بسي اميدواري است و ميتواند مقدمه خوبي باشد براي پيگيري پروندههايي از اين دست. اما سوالي كه به طور جدي اين روزها ذهن مرا مشغول كرده و احتمالا به ذهن خيليهاي ديگر هم ممكن است رسيده باشد اين كه: آقاي رحيمي پيش از اينكه به چنين مرتبه و مقامي نايل آيد و معاون اول دومين مقام رسمي كشور باشد از چه كانالي تاييد شدهاند. باورش سخت است كه آقاي رحيمي به محض اينكه به اين سمت رسيدند شروع كردند به دست اندازي به بيت المال. اين درست كه قدرت آدمي را فاسد ميكند اما آقاي رحيمي پيش از اينها معلم يك مدرسه كه نبوده، كلي پست و مقام مهم دولتي داشته. باورش سخت است كه ايشان به محض اينكه در مقام معاون اول رييسجمهور قرار گرفته آن بخش از وجودش كه ميل به دستاندازي به بيتالمال دارد برانگيخته شده باشد. خب، با اين حساب چرا بايد چنين آدمي به چنين جايگاهي راه پيدا كند. اگر بگوييد نهادهاي مربوطه از گذشته ايشان بياطلاع بودند اصلا باور نميكنم. چطور براي استخدام يك معلم ساده دبستان هفت پشتش را جلوي چشمش ميآوريم اما براي معاون اول يك رييسجمهور آنقدر ماجرا را گل و گشاد ميگيريم كه به چنين نتايج فاجعه باري ختم ميشود؟ چطور براي دادن امتياز يك نشريه به يك آدم يك لاقبا زنده و مردهاش را سينجيم ميكنيم اما اجازه ميدهيم يك آدم تا بيخ گوش عاليترين مقام اجرايي كشور نفوذ كند؟ به حكم قوه قضاييه آقاي رحيمي مجرم است اما به حكم وجدان و انصاف، آنهايي مجرمند كه جادهصافكن ترقي و پيشرفت دنيوي او شدند. به حكم عقل و تدبير آنهايي كه مهر سكوت بر لب زدند تا رحيميها و امثال او هشت سال تمام همه عدالتخواهان و دردمندان را به سخره بگيرند و با ارزشها و باورهاي يك ملت بازي كنند مجرمند. و اگر نه به اندازه رحيمي و امثال او دستكم شريك جرم آنهايند. يك نكته ديگر هم بگويم و زحمت را كم كنم. يكي از دلايل تشنگي قدرت در سرزمين ما حتي از سوي خلافكاران و بزهكاران اين است كه باور عمومي فرادستان را مصون از تنبيه و مجازات ميداند. در باور اكثريت همين كه شما در زمره فرادستان درآمديد از هر آسيبي مصون ميمانيد. اين باور وسوسهانگيز ميتواند آدمي را ترغيب كند تا براي به دست آوردن قدرت از هيچ كاري فروگذار نكند. اگر مردم ببينند فرادستان هم اگرنه مثل مردم عادي اما به هرحال براي خطاهاي بزرگ اندكي تنبيه ميشوند شايد اندكي از آن ميل بيحد و حصرشان به دستيابي به قدرت كم شود. اهل قدرت هم ميفهمند كه در منصب قدرت قرار گرفتن فقط و فقط امتياز ندارد بلكه ممكن است تاوان و هزينه هم داشته باشد. به قول خواجه شيراز:
شكوه تاج سلطاني كه بيم جان در آن درج است
كلاهي دلكش است اما به ترك سر نميارزد