خوزستان و بحران زيست محيطي...
منشاهاي متفاوت خارجي و داخلي براي گرد و غبار در استان خوزستان عنوان شده كه روند ايجاد آنها مسلما دههها به طول انجاميده است. بنا بر اظهارنظر متخصصان متعدد حوزه محيط زيست طبيعي و همچنين با استناد به تصاوير ماهوارهاي تهيه شده توسط «سازمان منطقهاي حفاظت از محيط زيست دريايي (راپمي) »، منشأ بسياري از اين ريزگردها همان منطقه نابودشده در بينالنهرين است كه زماني نه چندان دور، بزرگترين تالاب خاورميانه و امروز بياباني خشك و لميزرع است. حدود 10 سال قبل برنامه محيط زيست سازمان ملل (UNEP) با انتشار گزارشي از وقايعي كه در سطح مجموعه تالابهاي بينالنهرين در حدفاصل بين دو كشور ايران و عراق رخ داده بود، به كشورهاي منطقه هشدار داد كه عواقب اين تخريبها در كمتر از يك دهه آينده به يك بحران تبديل خواهد شد. سازمان ملل در اين گزارش خاطرنشان كرد: فاجعهاي كه در منطقه بينالنهرين به وقوع پيوسته فاجعهاي در مقياس فجايع درياچه آرال و جنگلهاي آمازون كه بزرگترين فجايع زيست محيطي تاريخ هستند به شمار ميرود. در گزارشUNEP آمده بود كه سدسازي و احداث شبكههاي زهكشي و آبياري، 90 درصد از بزرگترين و زيباترين تالاب خاورميانه را به بيابان و نمكزار تبديل كرده است. تالابهاي بينالنهرين در منتهياليه رودخانه كرخه و دجله و فرات قرار دارند و در 40 سال گذشته تركيه و عراق بيش از 32 سد بزرگ روي دو رودخانه دجله و فرات احداث كردند. كشور تركيه با دو سد كيبان و آتاتورك، سوريه با تشرين و طبقه و عراق با سدهاي دوكان، دربنديخان، حمرين، موصل و حديثه بر روي رودخانه فرات جمعا 123 ميليارد مترمكعب از حجم سالانه آب ورودي به اروندرود از طريق رود فرات را كاهش ميدهند. روند سدسازيها توسط تركيه همچنان ادامه دارد. سدهاي متعدد در دست اجرا در تركيه بر روي فرات در قالب پروژه بزرگي به نام «گاپ» با هدف توسعه كشاورزي در وسعت يك ميليون و 60 هزار هكتار، و سد دردست ساخت «ايليسو » با حجم مخزن 43 ميليارد متر مكعب تير خلاصي بر پيكر شكننده زيست بوم منطقه هستند. با بهرهبرداري از اين سدهاي جديد، بحران ريزگردها در استان خوزستان و استانهاي غربي كشور تشديد خواهد شد.
همچنين در سه دهه اخير و در پي احداث سدها بر روي رودخانههاي دجله و فرات و كاهش شديد آب ورودي به اروند رود، تعادل زيست محيطي برهم خورده است و پديده پيشروي آب شور دريا به سمت خشكي رخ داده است كه يكي از زيان بارترين نتايج آن خشك شدن نخلستانها و گسترش شوري به مناطقي از اراضي كشاورزي خرمشهر و پديده ريزگردها خواهد بود. البته ايران نيز با ساخت سدهاي متعدد در حوزه آبريز كرخه، ورودي آب هورالعظيم را كاهش داده است. بحراني كه حداقل طي دو دهه اخير بارها مورد تاكيد و گوشزد كارشناسان قرار گرفت و متاسفانه اولويتها در برنامههاي توسعهاي كشور، بر مولفههايي فرسنگها به دور از شاخصهاي توسعه پايدار قرار گرفت و توسعهاي نا متوازن را حادث شد. خشك شدن تالابها و هورها و عدم تامين حقابه محيط زيستي آنها، نابودي پوشش گياهي در بخشهايي از خوزستان و كشور عراق، برداشت بيرويه آب از حوضه آبخيز رودخانههاي منتهي به اين دشت از جمله كارون، دز و كرخه و دجله و فرات در عراق، توقف روند تثبيت بيولوژيك بيابانها و پديده تغيير اقليم، متاسفانه منجر به خشك شدن جلگه آبرفتي خوزستان شد و بحران ايجاد كانونهاي فاجعه بار ريزگرد را به وجود آورد.
با وجود سپري شدن پنج برنامه توسعهاي در كشور، همچنان اين برنامهها به صورت عملياتي، بودجه كارآمد محيط زيستي را در نظر نميگيرند و اكنون هم كه در برنامه ششم، بنا بر بيانات شفاهي، اولويت به مساله محيط زيست و مديريت آب داده شده است، متاسفانه بودجه لازم و كافي براي مهار بيابانزايي و جلوگيري از ايجاد مراكز توليد گرد و غبار و تامين حقابه محيط زيستي تالابها اختصاص داده نميشود. حال آنكه حق بر سلامتي و بهرهمندي از محيط زيست سالم به عنوان حقوق بنيادين بشري قلمداد ميشوند كه دولتها متعهد به انجام و حراست از آنها نسبت به شهروندان خود هستند. در حال حاضر، سلامتي هموطنان عزيزمان در خوزستان و چه بسا در بسياري استانها، همچنين زيست بوم ارزشمند اروند رود، دچار تهديدها و آسيبهاي جدي است. مسلما پذيرش نظريات كارشناسان دلسوز و تلاشگران احياي اين زيست بوم در بررسي همهجانبه دلايل خارجي و داخلي چنين بحرانهاي زيست محيطي، جهت دستيابي به رهيافت بلندمدت و نه مقطعي و لحاظ آنها در برنامههاي توسعهاي، نخستين گام خواهد بود. از ديگر سو نيازمند ديپلماسي فعال عمومي و بينالملل ايران جهت معرفي پروژههاي مخالف با اهداف اسناد زيست محيطي جهاني و همچنين استفاده از تمام ظرفيتهاي حقوق بينالملل در اعتراض به اجرا و توسعه پروژههاي فاجعه بار زيست محيطي كشورهاي اين حوضه رودي هستيم. تلاشي كه بايد بيش از پيش آن را مطالبه كرد.