آلن دوباتن براي گاردين از خود و دنياي امروز نوشت
اعتراض به اخبار و درگير با هزار و يك دغدغه زندگي
نويسنده محبوب كتابهاي فلسفه و زندگي، انديشمندي كه موفق شده ميان متون سنگين فلسفي و زندگي روزمره و عادي و زبان مخاطب عام پل ارتباطي برقرار كند، به جهان اين روزها معترض است. آلن دوباتن در نوشتهاي كه در اختيار «گاردين» قرار داده، از جهاني گفته كه در آن اخبار مهمتر از هراتفاق واقعي ديگر هستند و با ساعتها گشتن در سايت «گاردين» به جز خبر و مطالبي درباره ترس از ترامپ و كارهاي بدي كه او انجام ميدهد، چيز ديگري پيدا نميشود و اين براي ادبيات و زندگي مردمان يك فاجعه است. دوباتن در اين نوشته درباره دنياي امروز روايت ميكند: «براي ادبيات متاسفم كه اخيرا اخبار خيلي جذاب شدهاند. دردآور است كه پس از صرف وقت زياد و كلي بالا و پايين كردن سايت «گاردين» براي خواندن مطالبي درباره ترس از «ترامپ» و كارهاي بدي كه انجام ميدهد، هيچ چيز دستگير آدم نميشود». اما به جز اين اعتراض كاملا تيزهوشانه به دنياي امروز و مردمي كه خبر را بر اصل واقعيت جاري در زندگي ترجيح ميدهند، دوباتن روايتي هم از زندگي خود در اين يادداشت دارد. او در واژه به واژهاي كه انتخاب كرده، اعتراف ميكند كه آدم سادهاي است كه همچنان به دنبال معناي زندگي ميگردد و زندگي روزمرهاش شبيه همه آدمهاي جهان گاهي دچار غم و اندوه و گاهي هم شادي و سرخوشي ميشود. دوباتن مينويسد: «من به طور طبيعي خوب نميخوابم. متوجه شدهام كه كمتر از مردم ديگر ميخوابم. با اين حال هنوز هم بيدار بودن ساعت سه نيمهشب، خيلي عجيب است و حس تنهايي دارد. در شب چيزهايي ميبيني كه در نور روز تحملشان سختتر است. در روز فراموش كردن اينكه افكار استراتژيك چطور به نتيجه ميرسند، خيلي آسانتر است. با چنين طرز فكري بهتر است تختخوابهايمان را اداره بدانيم، تا ادارههايمان را. بيخوابي، انتقام افكار مهمي است كه آدم در ساعتهاي روز وقت نكرده به آنها رسيدگي كند». اين نويسنده و فيلسوف مدرن تعريف ميكند كه براي ويرايش خودش ساعتها در شركتي كه راهانداخته، «مدرسه زندگي» مينشيند تا بتواند به آشفتگي ذهنياش نظمي دهد و راهحلي براي مسائل ذهني پيدا كند و چهرهاي شبيه همه آدمهاي جهان داشته باشد. متن ارسالي دوباتن براي «گاردين» متني سرشار از تمام دغدغههاي يك انسان معاصر امروزي است؛ انساني كه همزمان هم به قدرت رسيدن اخبار در جهان معاصر معترض است و هم همچنان با تمام اين درگيريها، شب و روز به معناي واقعي زندگي فكر ميكند و درگير هزار و يك سوال ذهني است كه اين روزها آدمها از خود ميپرسند و گاهي به نتيجه ميرسند و گاهي هم هيچ نتيجهاي در كار نيست.