• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3751 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۲ اسفند

بلاهاي هفت رنگ

سعيد كاويانپور

 

شهرت ادوارد مورفي به قوانيني است كه زبانزد عامه‌اند و شايع شده فقط به‌كار تسكين بدبياري مي‌آيند. شالوده تئوري هرج و مرج مورفي بر اين مبناست كه خطاي احتمالي رخ خواهد داد. اگر انجام كاري از راه‌هاي متعدد ميسر باشد و تنها يكي از راه‌ها به فاجعه ختم شود، حتما يك نفر كار را از همان طريق فاجعه‌بار انجام مي‌دهد. مصداق اين باور در سمفوني ناكوك رنگ‌ها مشهود است. رمان از آنجا كليد مي‌خورد كه تعدادي از اعضاي يك خانواده دور هم جمع مي‌شوند تا براي ويلاي ارثيه پدرشان مشتري پيدا كنند. اما خواهر بزرگ‌تر اين كار را از طريق ديگري انجام مي‌دهد. سيما آمده تا به‌ضرب فروش ويلا از بقيه اعتراف بگيرد توي مدتي كه ايران نبوده چه كار كرده‌اند. تصميمش در ابتدا شبيه يك جور بازي است. نشانه‌هاي گناه‌ سه‌نفر ديگر به ‌نظر كم‌اهميت مي‌آيد: گل كاغذي خشك شده، علف‌هاي هرز بالا آمده، تخت چوبي ترك خورده، سفال شيرواني ازجا درآمده و ديواري پر كرم است. اما ليست خطاها به همين‌ها ختم نمي‌شود. در نبود سيما يادگارهاي پدرش را از بين برده‌اند. جرم‌ها، رفته‌رفته آنقدر سنگين مي‌شود كه ديگر قابل چشم‌پوشي نيست. سيزده گناه به خيانت و برادركشي سر باز مي‌كند. هرچند خانواده خطاكارند اما سيما اگر منفي‌باف‌ نبود آن سرانجام فاجعه‌بار رقم نمي‌خورد. اين روند يادآور قانون مورفي است: همه‌چيز ذاتا دچار خطا و اشتباه مي‌شود مگر اينكه براي درستي آن تلاشي شده باشد. ولي سيما دربند درست و غلط نيست. تصميم گرفته ناديده‌ها را مطابق تصورات خودش، مجسم كند. راوي در مدخل داستان به اين مطلب اشاره دارد: «مي‌خواهد چيزهايي كه آخرشان را نبوده، آدم‌ها را، ته‌شان را ببيند، بسازد توي ذهنش، جلوي چشم‌شان و آن چيزهايي را كه بايد، آن آدم‌هايي را كه بايد برساندشان به ته، به صاف كردن فكر با خودش، با آنها، با همه‌چيزي كه روز و شب توي مخش وول مي‌خورد.»
بازنگري سيما در گذشته‌اش، عمدتا يكسويه، جهت‌دار و پر از خطاهاي سيستماتيكي است كه محققان دنباله‌رو مورفي برايش صحه گذاشته‌اند. سيما با اينكه شاهد ماجرا نبوده و تنها گواهش تراوشات ذهني است، اما نسبت به همه جزييات قضاوت مي‌كند. با دخل و تصرف در اتفاقاتي كه شنيده، واقعيت را به گونه‌اي بازآفريني مي‌كند كه توجيه عملكرد خودش باشد. به گمانش همه به دنيا آمده‌اند كه از سقف محرومش كنند. از سرپناه، از سايه. يا مثل پدر سايه‌شان از دنيا حذف مي‌شود يا مثل شاهين وقتي مي‌روي زير سايه‌شان، خودشان را، سايه‌شان را از سرت مي‌كشند و جا‌خالي مي‌دهند.
اين بدبيني مورفي‌وار حتي به روياهايش سرايت كرده: از نقشه‌اي كه بهترين سفر زندگي‌اش را رويش علامت‌گذاري كرده اين طور ياد مي‌كند: «مسير دودآلود تغيير مكان‌ها، تغيير صفات‌شان از بهترين و رمانتيك‌ترين، دنج‌ترين به بدترين، خفه‌كننده‌ترين جاها. به‌قول شاهين استحاله رويا به كابوس.»گرچه قهرمان تمام گذشته‌ را مرور مي‌كند اما پيشداوري‌اش مانع مي‌شود به مكاشفه برسد. با علم به اينكه توي چه راهي قدم گذاشته، مي‌رود تا به سرانجام فاجعه‌بار برسد و كماكان فكر مي‌كند بقيه مقصرند كه اين بلاها سرشان آمده. بلاهاي هفت‌رنگ: تنهايي آبي، خيانت كهربايي، مرگ سفيد، جدايي اخرايي و فرقه‌بازي‌هاي سياه. به‌نظرش يك سمفوني ناكوك بوده‌اند. و باز به ديگركشي فكر مي‌كند كه رنگش مثل گوشت ادويه زده است: سربي، زرد سوخته.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون