• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3753 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۴ اسفند

مرگ مرد است

سيد علي ميرفتاح
ديروز، پريروز؛ در همين شبكه‌هاي اجتماعي، فيلمي به دستم رسيد كه خيلي تاثيرگذار بود. چند نفر از دوستانم تكه‌اي از فيلم دادگاه گلسرخي را فرستادند كه قبلا نديده بودم. نوشته بودند «فيلم كمتر ديده شده» اما به نظرم اصلا ديده نشده بود. ما بيشتر همان تكه معروف «نبايد مولايم حسين و سرورم علي» را ديده بوديم. زمان دادگاه من سني نداشتم، اما خاطرم هست كه پخش تلويزيوني دادگاه همه مناسبات و محاسبات را به هم ريخته بود. يادم هست كه چشمان پدرم گرد شد وقتي شنيد اين كمونيست سبيل پهن از حسين و علي مي‌گويد. كارگزاران شاه هم به نظرم از دست‌شان در رفت كه چنين فيلمي را پخش كردند. آنها مخالف‌‌هاي حكومت را «خرابكار» مي‌ناميدند و از آنها به عنوان عنصر نامطلوب ياد مي‌كردند. تبليغات و ادبيات حكومت اين بود كه يكسري خرابكار از خدا بي‌خبر چشم ديدن رشد و ترقي ايران را ندارند و با هدايت بيگانگان در كار و بار مملكت اخلال مي‌كنند. «كمونيست» در قبل از انقلاب دقيقا مترادف «بي‌خدا» يا «دشمن خدا» بود كه به دين و اعتقادات مردم توهين مي‌كرد. اول انقلاب، آقا محمدي- خدابيامرز- شاطر محل، رفت روي سكوي نانوايي و گفت «كمون» يعني خدا، نيست هم كه يعني نيست؛ پس مرگ بر كمونيست كه مي‌گه خدا نيست. منتها گلسرخي رو دست زد و با آن حرف‌هاي تند و تيزش محاسبات مردم را به هم ريخت. تا قبل از گلسرخي مردمِ كوچه و بازار خيلي دل‌شان براي «اعدامي»ها نمي‌سوخت و دل‌خوشي از چپ‌ها نداشتند. قصه سياهكل را هم كه مي‌دانيد روستاييان قضيه را لو دادند و باعث مرگ خرابكارها شدند. وقتي يكي از جوانان محله ما- كه خيلي هم مرد خوبي بود – بعد از سياهكل اعدام شد، عوام مي‌گفتند چشمش كور؛ او باشد كه چوب لاي چرخ مملكت نگذارد... اما درباره گلسرخي كسي نمي‌توانست بگويد چشمش كور. مردم خودشان شنيدند كه او اسم ائمه را مي‌آورد و خودش را پيرو آنها مي‌داند. من حتي شاهد بودم كه چند نفر از همين مردم كوچه و بازار –يواشكي- مشكي پوشيدند و پنهان از چشم حكومت برايش فاتحه خواندند... حكومت هم اشتباه كرد كه با حكم اعدام، مُهر تاييدي زد بر قهرماني خسرو گلسرخي. اما حكومت‌ها معمولا اشتباه زياد مي‌كنند و متوجه تبعات اشتباه‌شان نيستند... اما اين تكه فيلمي كه اخيرا منتشر شده خيلي جالب است. وكيل مدافع تسخيري گلسرخي از او مي‌خواهد كه تقاضاي فرجام بدهد و حكم دادگاه را نپذيرد. اما گلسرخي سفت مي‌ايستد و تقاضاي تجديدنظر نمي‌دهد. جمله‌اي كه او مي‌گويد شاهكار است: «مي‌خواهم بميرم. توي اين جامعه حق من جان من است...» فيلم تاثيرگذاري است و اينكه يكي مثل گلسرخي به هر دليلي از مرگ نترسد و چنين شجاعانه به استقبال آن برود ارزشمند است. روش و منش گلسرخي را تاييد نمي‌كنم. بي‌مجامله بگويم كه با اين قهرمان‌‌بازي‌ها ميانه‌اي ندارم و اين نوع چپ‌بازي‌ها را نمي‌پسندم. اما نمي‌توانم منكر عظمتي شوم كه در چشم و زبان گلسرخي موج مي‌زد. مگر مي‌شود يكي بايستد و به اين قرص و محكمي بگويد مرگ را مي‌خواهد؟ امكان ندارد وقتي اين تكه فيلم را مي‌بينيد ياد آن بيتِ معروف حماسي نيفتيد كه: مرگ اگر مرد است گو نزد من‌آي/ تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ... ببينيد مرگ، موجود مهيبي است كه حتي شير نر هم از او مي‌ترسد: كز مرگ فتد لرزه به تن ضيغم نر را. در شعر و شعار مي‌شود حرف‌هاي درشت زد و خود را شجاع و پر دل و جرات نشان داد، اما وقتي محك تجربه به ميان مي‌آيد خيلي‌ها جامي‌زنند و پا پس مي‌كشند. خيلي‌ها در زبان و تعارف مرگ مرگ مي‌كنند، اما وقتي پاي كار مي‌رسند، زانوان‌شان سُست مي‌شود و نفس‌شان به شماره مي‌افتد و عين بيد مي‌لرزند؛ به خصوص كساني كه اعتقاد به خدا و آخرت ندارند، از مرگ بيشتر مي‌ترسند و از تمام شدن و به صندوق عدم رفتن بيشتر خوف مي‌كنند. جاي خوف هم دارد. اما همين يك تكه فيلم گواهي مي‌دهد كه گلسرخي چيزي نيست كه ما فكر مي‌كنيم، نمي‌گويم او كمونيست نبود. حتي نمي‌گويم او با همقطارانش فرق داشت... اما مي‌گويم او بزرگ‌تر و ارجمندتر از چيزي است كه به چشم مي‌آيد. بي‌دليل نيست كه بعد از چهل سال هنوز از ياد نرفته و از چشم نيفتاده. «ما» بد زياد به گلسرخي گفته‌ايم. گاهي مسخره‌اش كرده‌ايم، عملكردش را زير سوال برده‌ايم، روانشناسانه تحليلش كرده‌ايم، فعل و قولش را بي‌ارزش خوانده‌ايم. حتي شعرهايش را به چيزي نگرفته‌ايم. به خصوص در اين سال‌هاي اخير كه گرفتار «خودليبرال‌پنداري» شده‌ايم و گلسرخي و گلسرخي‌ها را تخطئه كرده‌ايم. احتمالا جاي تخطئه هم دارد. اما خداوكيلي اين نترسيدن از مرگ و اين بي‌پروايي در برابر قدرت قاهره شاه چيزي نيست كه بتوانيم نديده‌اش بگيريم. گاهي بهتر است به جاي اظهارنظر، سكوت كنيم و با حيرت به عالم نگاه كنيم. ساز و كار دنيا با حيرت سازگارتر است تا با تبيين و توجيه.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون