• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3759 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۱ اسفند

اسكار به گفتمان صلح

جواد طوسي حقوقدان و منتقد سينمايي

آقاي فرهادي! سلامي چو بوي خوش آشنايي. تبريك بنده را هم در ميان انبوه پيام‌هاي تبريك بزرگان و دولتمردان و افراد والامقام به خاطر موفقيت دوباره‌ات در آكادمي اسكار بپذير، راه دوري نمي‌رود. مي‌توانستم خودماني‌تر اين سلام و احوالپرسي اوليه را برگزار كنم و با اسم كوچك صدايت كنم، ولي ترسيدم متهم به اين شوم كه دارم با يك كارگردان شناخته شده جهاني لمپني صحبت مي‌كنم. علاوه بر اين در جامعه پر سوءتفاهم كنوني ممكن بود اين تصور پيش بيايد كه خداي نكرده مي‌خواهم كرم بريزم و تو را با اصغر هرويين‌فروش فيلم «گوزنها» تاخت بزنم! بگذريم، يادت مي‌آيد اولين بار همديگر را در يك گفت‌‌وگوي تلويزيوني درباره فيلم «رقص در غبار»ات ديديم. آن موقع هنوز اينقدر مشهور و دست‌نيافتني نشده بودي. از فرهادي آن شب، يك جوان فروتن خوش برخورد را به ياد دارم كه سيگار زياد مي‌كشيد و در برابر پرسش‌ها و نقطه‌نظرهايم نسيه صحبت نمي‌كرد. هنوز از اين فيلمت خوشم مي‌آيد. چقدر خوب به خلوت يك مارگير ميانسال تلخ و عبوس كه فقط ياد و خاطره عشقي قديمي برايش باقي مانده راه يافتي. در «شهر زيبا» هم نشان دادي كه طبقه و آدم‌هاي منتخب شوربختت را خوب مي‌شناسي. نگاهت در آنجا انساني‌تر و دلسوزانه‌تر بود و يكي از نمونه‌هاي متفاوت و قابل استناد در گستره‌ سينماي اجتماعي را رقم زدي. اما از «چهارشنبه‌سوري» طبقه برايت تعريف ديگري پيدا كرد. نوع مواجهه عريان و در عين حال بي‌رحمانه‌ات نسبت به طبقه متوسط در اين فيلم متقاعدكننده و به‌شدت تاثيرگذار است. منتها از «درباره الي» به بعد به تبع شرايط حاكم بر جامعه در حال گذار و در كانون هويت‌باختگي، خاكستري‌تر، عصبي‌تر و بي‌رحم‌تر شدي. هنوز تصوير پاياني اين فيلم كه مجموعه‌اي‌ از طبقه متوسط رشد نيافته را مستاصل و پريشان احوال و جداافتاده به امان خدا رها كردي، اذيتم مي‌كند.
 اين جنس نگاهت به يك طبقه مطرح جامعه شهري كه فاقد فضيلت‌هاي فردي و اجتماعي‌ است، تا همين فيلم «فروشنده»ات ادامه داشته است. رفته رفته به دنبال بازخورد بيروني آثارت و حضور و تردد در فستيوال‌هاي معتبر دنيا، نگاه انساني و بومي‌ات در مجموعه تلويزيوني «داستان يك شهر» و «رقص در غبار» و «شهر زيبا» تحت‌الشعاع نگاهي وسيع‌تر و ويتريني‌تر در جامعه جهاني قرار گرفت. انگار خودآگاه يا ناخودآگاه انسان برايت در يك موقعيت معاصر اگزيستانسياليستي معنا پيدا مي‌كند. حالا رفته‌رفته به گفتمان مشترك جهاني و «عدم قطعيت» اهميت بيشتري مي‌دهي تا محدود شدن به موقعيت‌هاي انساني اقليمي و منطقه‌اي با حسي غمخوارانه و عدالتخواهانه.
اينجاست كه مي‌بينيم طبقه زوج جوان فيلم «فروشنده» و بحران دروني و خانوادگي‌شان جلوتر از تعريف شدن و منطق‌پذيري در جامعه ايراني در جامعه جهاني تعريف مي‌شوند و الگو قرار مي‌‌گيرند. اين پيشنهاد نسبي بودن و عدم قطعيت در گذر از عكس‌العمل‌هاي مخالف و معترضانه جامعه اينجايي و حوزه‌هاي سنتي يك نوع هوشمندي و زمانه‌شناسي هنرمندانه‌ات را نشان مي‌دهد يا واقعيتي است بر تداوم انفعال و اختگي و سترون شدن طبقه مورد نظر تو؟ در حالت اخير استمرار چنين نمايشي از يك طبقه به قدر كافي در معرض اتهام و سوءتفاهم و در تيررس تهاجمات و ناملايمات اجتماعي/ سياسي/ تاريخي چه فضيلتي دارد؟ از آن سو نمي‌توانم نگراني‌ام را پنهان كنم كه اشتهار روز افزونت و تبديل شدنت به يك پديده و برند، تو را از جامعه و مردم و طبقه‌اي كه خودت از آن برخاستي و در آن شكل گرفتي دور كند و در يك موقعيت بروكراتيك قرار دهد و به منشي و مدير برنامه و... وصل كند. زماني غلامرضا تختي قهرماني در پهلواني واقعي را در همين برخوردهاي خودجوش و همدلانه انساني همچون زلزله بويين‌زهرا صادقانه و بي‌ريا نشان داد.

آيا از ديد تو دوره اين نوع مقايسه‌ها و الگوسازي‌ها به سر آمده و هنرمندي در موقعيت و جايگاه تو قرار نيست به مناسبت‌هاي مختلف با جامعه و مردم و دغدغه‌هاي اصلي‌شان همراه شود تا مبادا انگ رفتار پوپوليستي به او زده شود؟ آقاي فرهادي! صادق و روراست بگويم،‌نمي‌توانم در كنار تبريك و آرزوي موفقيت بيشتر برايت، نگراني‌ام را پنهان كنم.
هنرمندي با گذشته و عقبه و پايگاه اجتماعي تو مي‌بايد در اين اوضاع و احوال كه بليتت حسابي برده و پشت سر هم جفت شيش مي‌آوري، دست يافتني‌تر باشد و به جامعه‌اش نزديك‌تر و نگاهش دلسوزانه‌تر يا بالاتر و دورتر و دست‌نيافتني‌تر؟

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون