ايستگاه عدالت در دو قدمي بهار
جواد طوسي
منتقد سينمايي و حقوقدان
اين ماه آخر سال هم براي خودش حكايتي است. از همه خوب و بدش كه بگذريم، زمان مناسبي براي تشخيص ميزان عيار «عدالت اجتماعي» است. هرچند كه در اين جامعه نامتوازن و پر از افراط و تفريط كمكم داريم به جايي ميرسيم كه عدالت را در حوزه اقتصادي ديدن و خرج كردن، نشاندهنده عقبماندگي فكري و نگاه سنتي چپ است. طبيعتا يكي از ويژگيهاي جامعه مدرن و متمايل به تكنوكراسي گسترش ديدگاه ليبراليستي است. جالب آنكه برخي از نظريهپردازان و جامعهشناسان ما از «نئوليبراليسم» به عنوان داروي شفابخش ياد ميكنند و معتقدند كه دوره سان ديدن از يكسري واژگان چپ همچون عدالت، برابري و... گذشته است. حتي اصغر فرهادي كه زماني در «رقص در غبار» و «شهر زيبا» به اقشار فرودست جامعه ميپرداخت، در همراهي مداوم با طبقه متوسط (از چهارشنبه سوري تا فروشنده) طي مصاحبهاي با يك نشريه سينمايي بحث عدالت در مناسبات اقتصادي را دِمُده و عوامانه دانسته و اولويت در اين زمينه را در گستره فرهنگي ميداند.
شخصا ترجيح ميدهم روشنفكري را براساس واقعيات عيني جامعه معنا كنم. روشنفكر اين جامعه قرار نيست به اتكاي دانستههاي تئوريك روز نسخههاي غلطي بپيچد كه با بحرانها و التهابات جاري و نمايش انبوه فقر و فلاكت در جغرافياي شهري تناسب نداشته باشد. اين بمباران پيامكهاي تبليغاتي آژانسهاي مسافرتي براي تورهاي نوروزي و سفرهاي خارجي، اين تبليغات بيلبوردي در اتوبانها و نقاط مختلف شهر در مورد اتومبيلهاي شاسيبلند و مدل جديد، اين مجاز دانستن مصرفگرايي بيرويه و دارندگي و برازندگي در دو قدمي فقر و حضور و تردد كوچك و بزرگ و زن و مرد درسر هر چهارراه به عنوان دستمال كاغذيفروش و گلفروش و شيشهپاككن و اسفند دودكُن و حاجي فيروز و سيديفروش و... چه توجيه منطقي دارد؟ يك زماني فقير و نيازمند آبروداري ميكرد و عزتنفس داشت و نميگذاشت اين شرايط نامساعدش را هر كس و ناكس متوجه شود. اما حالا در اين جامعه به امان خدا رها شده آنقدر با نمايش سماجتآميز و تحميلي فقر و نياز در سطح شهر روبهرو هستي كه انساندوستترين و رقيقالقلبترين آدم هم كمكم بيتفاوت و بدبين ميشود و ناخودآگاه تصويري دافعهآميز ازاين جماعت در ذهنش نقش ميبندد. مثلا شما اگر با يك درآمد نسبي بخواهي به اين طيف در حال رشد كمك كني و از آنها چيزي بخري و در برابر اصرار بيش از حدشان در سر چهارراهها كم بياوري، بايد هر روز مبلغ قابل توجهي هزينه كني. خود دولت تدبير و اميد و سازمانها و نهادهاي ذيربط در اين زمينه چه تمهيدي به كار بردهاند تا با شناسايي و تفكيك نيازمند واقعي از افراد فرصتطلب و ايجاد بازار كار مناسب و نظارت دلسوزانه و مدبرانه در مورد اينگونه افراد و مشاغل كاذب، هم حداقل امكانات معيشتي را برايشان فراهم كند و هم از افزايش چنين تصوير ناهنجار و زشتي در اقصينقاط شهر جلوگيري به عمل آورد؟ گل بود، به سبزه نيز آراسته شد. تازگيها در راهبندان بعضي از اتوبانها با مرداني با سرو وضع ژوليده و چهره كثيف و دودي مواجه ميشوم كه اقامتگاه شبانهشان زير پل هوايي و وسط گاردريلهاست و در گريز زدنهاي درونشهريشان، يا دارند با خودشان ميخندند و صحبت ميكنند يا تولهسگي را به عنوان دوست
و همدم بغل كردهاند و در حالتي هذياني و كابوسزده از كنار اتوبان رد ميشوند. خب آن جامعهشناس و تحليلگر روشنفكري كه دور از اين اجتماع خشمگين و عنان گسيخته تز خودش را ارايه ميدهد، در مورد اين حجم انبوه افراد واخورده و مطرود و نيازمند و بيكارالدوله ويلان و سرگردان در نقاط مختلف شهر كه بالاي سرشان انواع و اقسام تبليغات اتومبيل و كالاهاي مصرفي گرانقيمت و برندهاي مختلف نصب شده، چه نگاه و پيشنهاد و تحليلي دارد؟ آيا اينها ضايعات طبيعي يك جامعه در حال گذار با گرايشات عقلاني و مدرن است؟ اسفند در اين طبقهبندي ناهمگون، نگاهي اميدبخش براي آمدن سالي نو و بهاري سرسبز و پرنشاط را در وجودمان بارور ميكند، يا آخر خطي است كسالتبار و دوري باطل كه بود و نبودش فرقي ندارد؟ «عدالت اجتماعي» در اين تقسيمبندي نامنعطف، چه نقش و كاربردي دارد؟