دوشقه شدن اخلاق
اخلاق جمعي، به قدري در خير موجود غرق ميشود كه در واكنش به آن، يك اخلاق باطني شكل ميگيرد كه به معيارهاي زيبايي شناختي توجه دارد. نه به وضع موجود و نه به نفع جامعه نه به سودمندي رفتار براي ديگري. به قول هانري برگسون كه كتابي به نام «دو سرچشمه اخلاق و دين» نوشته است، ناگهان شما ميبينيد يك سرچشمه كاملا جامعه شناختي و در مقابل آن نيز، يك سرچشمه كاملا عرفاني، دروني و زيبايي شناختي براي اخلاق پيدا ميشود كه نميتوان بر مبناي مفهوم خير آن را ارزيابي كرد بلكه بر مبناي جنبههاي زيبايي شناختي آن اخلاق ارزيابي ميشود. مفهوم اخلاق، اين دو جنبه شدن و دو شكل شدن و به عبارتي دو شقه شدن اخلاق است.