• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3776 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۷ فروردين

در ادامه درس سعدي

سيد علي ميرفتاح

ديروز خدمتتان عرض كردم سعدي به كار همه مي‌آيد، به كار حاكمان بيشتر. گفتم به كار حاكمان مي‌آيد، به كار حاكمان مسلمان و خيرخواه و نيك‌محضر بيشتر. نوشتم به كار حاكمان مسلمان و خيرخواه و نيك‌محضر مي‌آيد، به كار حاكمان مسلمان و خيرخواه و نيك محضر ايراني و اهل صلاح بيشتر... تهِ حرفم اين بود كه بايد سعدي بخوانيم، اما رييس‌جمهورمان از نان شب هم برايش واجب‌تر است كه پاي درس سعدي بنشيند و راه و رسم ملكداري را از او بياموزد. عرض بنده را به حساب تعارف نگذاريد. براي ترميم اعتماد به نفس يا افتخار به گذشته تاريخي‌مان نيست كه «سعدي، سعدي» مي‌كنم و خواندنش را ضروري مي‌شمرم. ما متون بسياري داريم كه خواندن و نخواندن‌شان بالسويه است؛ واقع‌بينانه كه نگاه كنيم تحفه‌اي هم نيستند. خيلي‌ها در طول تاريخ سياستنامه نوشته‌اند و براي حاكمان نسخه پيچيده‌اند اما ضرورتا به درد امروز نمي‌خورند، به كار امروز هم نمي‌آيند. در كتابخانه‌ام تعدادي كتاب قطور و قديمي دارم كه بيشتر حكم غشگير دارند تا كتاب. بعضي‌‌هاي‌شان خواندني‌اند و چه بسا حال آدم را خوش كنند، اما آنقدر ارزش ندارند كه رييس مملكت وقت بگذارد و بخواندشان. با توجه به وقت ضيق رييس‌جمهور و ارزش و اهميت كارش، عاقلانه نيست كه وقت بگذارند و [... ] بخوانند. خواندن اين نوع متون براي مني كه حتي كاغذ زير لبو را نيز غافل نمي‌شوم عيبي ندارد، اما از مديركل به بالا وقت‌شان قيمت دارد و بايد به امور مسلمين و غيرمسلمين برسند. اوايل با بولتن‌سازي مخالف بودم، هنوز هم با آن مساله دارم، اما از يك جهت بد هم نيست كه روزنامه نخوانند... مشغول روزنامه شوند از كار و بارشان باز مي‌مانند. مع‌ذلك با همه تنگي وقتي كه دارند لازم است كه جماعت يا فُرادا، بنشينند به سعدي خواندن... بگذاريد يك مثال عيني بزنم تا ببينيد به چه دليل نبايد از سعدي غافل شد. اين مرد بزرگ و حكيم خردمند، هشت قرن جلوتر، در شيراز، در باب «در عدل و تدبير و راي» خطاب به حاكمان نوشته است: «خدا ترس را بر رعيت گمار/ كه معمار ملك است پرهيزگار/ بد انديش توست آن و خون‌خوار خلق...» اسم نياورم بهتر است اما همه اينها كه در اين سال‌هاي اخير كج‌دستي كردند و به اختلاس و ارتشاء مبتلا شدند، يك دليل بيشتر نداشتند، بلكه كارشان، كار زشت‌شان يك علت بيشتر نداشت: خدا ترس نبودند و از داور دادار باك نداشتند. در ظاهر يقه مي‌بندند و تظاهر به دينداري مي‌كنند اما در باطن به خدا و خلق خدا گستاخند و از دزدي و مال مردم‌خوري ابا ندارند. شايد بگوييد يك مدير، لزوما چشم باطن‌بين ندارد و ضرورتا اهل فراست نيست كه رياكار را از مخلص باز شناسد. سلمنا. اما اتفاقا سعدي راهي ياد داده كه از آن طريق به راحتي مي‌شود فهميد چه كسي خدا ترس است و چه كسي به دروغ و ريا قيافه خدا‌ترسي به خود مي‌گيرد. بهترين متر و معيار همين است كه هر كس تملق كند، به قول امروزي‌ها پاچه‌خاري/ پاچه‌خواري كند و دايم زبان و قلم به «چاكرم، مخلصم» بچرخاند بي‌شك خدانترس است. شما پرونده همه خائنين به ملت را كه بازخواني كنيد مي‌بينيد كه در يك دوره‌هايي نسبت به بالادستي‌ها بله قربان‌گو بوده‌اند و نسبت به پايين‌دستي‌ها زورگو. هر وقت هر جا ديديد كه زيردست‌تان با شما به زبان چاپلوسانه سخن مي‌گويد، شك نكنيد كه او بعدا به شما – از پشت- خنجري مي‌زند كه نگو و نپرس. تاريخ را هم مرور كنيد مي‌بينيد اين اتفاق به كرات افتاده است. سرتامس مور را يادتان است چه كسي به فال فنا داد؟ يك آدم بدبخت پاچه‌خواري كه جلوي مور تا كمر خم مي‌شد و مجيز او را مي‌گفت و پيزور لاي پالان او مي‌گذاشت در يك بزنگاه به او خيانت كرد و را به كام مرگ فرستاد. اشتباه نكنم در «مردي براي تمام فصول» ويليام راپر بود كه از خدا نترسيد و خيانت كرد. تامس مور اگر سعدي خوانده بود مي‌دانست كه اين مرد حقير را نبايد به استخدام خود درآورد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون