شوك روز دوم
احمدينژاد نامزد انتخابات شد
ناهيد مولوي
احمدينژاد و ياران نزديكش براي خروج از گيت ثبتنام بايد به سمت چپ ميرفتند تا راهي سالن كنفرانس شوند. عكاسان و خبرنگاران ناخودآگاه به سمت چپ حركت كردند در اين ميان اما «محمود احمدينژاد به راست پيچيد، اصلا قرار نبود از گيت ثبتنام خارج شوند، احمدينژاديها كار ناتمامي داشتند كه بايد آن را به انجام ميرساندند.» صبح روز دوم، چند ساعتي از آغاز ثبتنام گذشته بود كه زمزمه حضور احمدينژاديها در ميان خبرنگاران حاضر در ستاد انتخابات كشور پيچيد. عكاسان مقابل در ستاد انتخابات كشور تجمع كرده بودند تا لحظه ورود سه يار بهاري را ثبت كنند، لحظهاي كه همه تصور ميكردند قرار است به ثبتنام حميد بقايي منجر شود اما توفان خبري ديگري در راه و يكي از پيچيدهترين بازيهاي انتخاباتي ايران در حال رقم خوردن بود. هنوز روز به نيمهاش نرسيده بود كه احمدينژاديها دست در دست هم وارد ستاد انتخابات كشور شدند و در حلقه عكاسان و خبرنگاران احمدينژاد، مشايي و بقايي دستانشان را به هم حلقه كردند و به نشان اتحاد و همبستگي دستهاي گره كرده را بالا بردند. عكاسان دكمه شاتر دوربينها را تند تند فشار ميدادند و خبرنگاران از هر گوشه با صداي بلند از احمدينژاديها سوال ميپرسيدند. زماني كه حميد بقايي براي ثبتنام وارد گيت شد يكي از خبرنگاران احمدينژاد را مخاطب قرار داد و پرسيد «آقاي احمدينژاد شما هم ثبتنام ميكنيد؟» اين همان سوالي بود كه روزهاست در برخي از محافل سياسي هر چند كمرنگ و غيرجدي مطرح بوده است، بهويژه بعد از نشست خبري كه احمدينژاد ترتيب داد و نامهاي كه بقايي منتشر كرد و احمدينژاد و مشايي را وكيل خود براي ثبتنام كرد. احمدينژاد اما در واكنش به اين سوال فقط خنديد و هيچ جوابي نداد. بيشتر سوالها اما حول احتمال رد صلاحيت حميد بقايي بود و اينكه در اين صورت احمدينژاد چه واكنشي نشان خواهد داد؛ سوالهايي كه البته پاسخ دقيقي از سوي آنها نداشت و همان تكه پرانيها و لبخندهاي كشدار هميشگي تنها پاسخ به اين سوالات بود. مراحل ثبتنام حميد بقايي در حال طي شدن بود و همه منتظر بودند تا با پايان روند ثبتنام، حميد بقايي به سالن كنفرانس بيايد و پاسخگوي سوالات خبرنگاران باشد؛ سوالهايي كه بيش از هر چيز در مورد برنامه احمدينژاديها بعد از رد صلاحيت احتمالي بقايي بود اما تنها چند دقيقه زمان كافي بود تا اتفاق ديگري رقم بخورد و سوالهاي ديگري ذهن خبرنگاران را مشغول كند. احمدينژاد و مشايي تمام مدت ثبتنام كنار حميد بقايي ايستاده بودند و براي دوربينها ژست ميگرفتند، گاه دستان گره كرده را بالا ميبردند و گاه علامت پيروزي را نشان ميدادند و بقايي مشغول پر كردن فرمهاي ثبتنام بود. با تمام شدن روند ثبتنام، بقايي از روي صندلي بلند شد، خبرنگاران و عكاسان آماده بودند تا راهي سالن كنفرانس شوند، حتي برخي عكاسان براي اينكه زاويه بهتري براي عكاسي داشته باشند زودتر از بقيه به سمت سالن رفتند، غافل از اينكه تا چند ثانيه ديگر شوك خبري انتخابات 96 در راه بود. محل ثبتنام در ستاد انتخابات كشور با فنس و بنر محدود شده است و خبرنگاران اجازه حضور در آن سوي محدوده را ندارند و تنها كارمندان وزارت كشور و ثبتنامكنندگان ميتوانند در آن محدوده تردد كنند. كار ثبتنام كه تمام ميشود از سمت چپ خارج ميشوند و چهرههاي مهم سياسي از در پشتي وارد سالن كنفرانس ميشوند.
مراحل ثبتنام بقايي كه تمام شد، محمود احمدينژاد به راست پيچيد، اصلا قرار نبود از گيت ثبتنام خارج شوند، احمدينژاديها كار ناتمامي داشتند كه بايد آن را به انجام ميرساندند. مردي كه سال گذشته به او توصيه شده بود در انتخابات شركت نكند و تا همين چند روز پيش صريح و روشن گفته بود كه قصد نامزدي در انتخابات را ندارد، به سمت راست حركت كرد، به نخستين ميز رسيد، همان جايي كه مدارك ثبتنامكنندگان بررسي ميشود، دست در جيبش كرد و شناسنامهاش را در آورد. محمود احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري سال 96 ثبتنام كرد تا براي چندمين بار ثابت كند كه غيرقابل پيشبيني است و هنوز علاقهاش به شگفتي شدن در فضاي سياسي ايران را از دست نداده است. پشت ميز كاربر شماره 21 نشست و دستانش را به علامت پيروزي بالا برد، در حالي كه اسفنديار رحيممشايي و حميد بقايي پشت سرش ايستاده و لبخند زنان علامت پيروزي را به سمت دوربينها هدف گرفته بودند.