فرانسويها به احزاب سنتي نه گفتند
انقلاب انتخاباتي
سارا معصومي
24 به 21 درصد و هنوز يك مرحله ديگر باقي مانده است. امانوئل ماكرون جوانترين كانديداي حاضر در جدالي 11 نفره، مارين لوپن بانوي مشهور به راستگرايي افراطي و نگاههاي پوپوليستي را شكست داد. نتيجه دور نخست تحليلهاي متفاوتي را در رسانهها به راه انداخته است: عدهاي پيروزي لوپن را امري قابل پيشبيني ميدانستند اما شكست وي از ماكرون را معنادار ميدانند. برخي از به حاشيه رانده شدن دو حزبي سخن ميگويند كه در 60 سال گذشته قدرت در فرانسه توسط آنها دست به دست شده است. برخي از نفس آسوده اتحاديه اروپا پس از قرار گرفتن ماكرون در سكوي نخست و ايستادن ساير احزاب شكست خورده در كنار وي در دور دوم مينويسند و عدهاي از خطراتي ميگويند كه مارين لوپن ميتواند تا حد فاصل دور دوم براي ماكرون جوركند.
درسهاي فرانسوي براي لندن و واشنگتن
هافينگتون پست در اين باره مينويسد: پس از چندهفته شنيدن اين مساله كه احتمال دارد مارين لوپن در يك ضربه فني پيروز انتخابات فرانسه باشد، راهيابي وي به دور دوم كمتر از پيروزي پدرش در سال 2002 شوكهكننده بود. در آن دوره پيروزي پدر لوپن فرانسويها را شوكه كرد و در نهايت هم كشور به سمت پيروزي قابل توجه براي ژاكوب شيراك حركت كرد. آنچه كه امروز خطرناك است عادي شدن اين انتظار بود كه به هرحال لوپن به دور دوم راه پيدا ميكند و امروز نيز خطرناكترين مساله براي دور دوم اين است كه تا دور دوم انتخابات يك هفته زمان باقي است و ژاك لوك ملانشون نامزد حزب چپ افراطي فرانسه تسليمناپذير، هنوز از طرفداران خود نخواسته كه پشت سر ماكرون بايستند. امانوئل ماكرون از منظر شكل كانديداتوري شبيه جاستين ترودو، نخستوزير كانادا است. درست مانند ترودو، خوشتيپ، جوان و نماد يك چهره جديد در عالم سياست است. ماكرون سالها در حوزه مالي و بخشهاي خصوصي كار كرده است و در نهايت هم در فاصله سالهاي 2014 تا 2016 به عنوان وزير اقتصاد نخستين تجربههاي كار سياسي را رقم زده است. با مدد به همين سابقه است كه نگاه عمده تحليلگران حاكي از اين است كه وي بيش از هرنامزد ديگري ميتواند نخبگان اروپايي را راضي و مطمئن نگاه دارد. ماكرون به عنوان چهره اقتصادي دولت اين فرصت را داشت كه در محافل حضور رهبران اروپايي شركت كند و توجه آنها را به سمت خود جلب كند. وي ديدگاههاي بسيار متمايل به اتحاديه اروپا دارد و همين نكته قرار گرفتن وي در سكوي نخست دور اول انتخابات رياستجمهوري را به امري خوشايند براي اروپاييهاي نگران بدل كرد. اروپاييهايي كه نگران تكرار تجربه تلخ برگزيت در شكل و شمايل ديگري در كشور ديگري هستند. برخلاف آنچه كه برخي در امريكا پيش بيني ميكردند در جريان سه انتخاباتي كه پس از برگزيت برگزار شد نتايج نشان داد كه چگونه خروج لندن از چرخه اتحاديه اروپا حس تعلق به اين اتحاديه را در ميان شهروندان اروپايي تقويت كرد. به نظر ميرسد كه امروز با قاطعيت بيشتري ميتوان گفت كه پوپوليسم در اروپا يا حداقل غرب اروپا نميتواند برنده باشد؛ انتخابات اتريش، هلند و حالا فرانسه را ميتوان مصداقهايي براي اين سخنان دانست. البته اين داستان براي شرق اروپا متفاوت است. در آلمان انتخابات پيش رو در ماه اكتبر احتمالا به شكلگيري يك ائتلاف منتهي خواهد شد كه البته در اين ائتلاف نيز هيچ گونه جريان پوپوليستي حضور ندارد. احتمالا نتيجه مشابهي هم در بهار 2018 در ايتاليا رخ ميدهد. درسي كه انتخابات متعدد در اروپا به امريكا ميدهد اين است كه بهتر است روند متهم كردن موج پوپوليستي، ويكيليكس، سازمان سيا يا روسيه را متوقف كنيد و با اين حقيقت تلخ روبهرو شويد و مثلا اعتراف كنيد كه هيلاري كلينتون نامزد خوبي براي اين روزهاي جهان و مقابله با موج موجود پوپوليستي نبود. يكي ديگر از درسهاي انتخابات فرانسه اين بود كه برگزيت نتوانسته اروپا را در قهقرايي از مصيبت فرو ببرد. به نظر ميرسد كه چهرههاي تندي مانند فاراژ بيش از آنكه به بروكسل ضربه بزنند به واشنگتن صدمه وارد كردند.
انقلابي نو در فرانسه
بيبيسي در تحليلي درباره انتخابات فرانسه مينويسد: قابل پيشبيني بود اما هنوز هم شوكهكننده است! دو حزبي كه به دست 60 سال قدرت در فرانسه را در اختيار داشتند، معركه را باختند. دور نخست انتخابات فرانسه چند نكته مهم داشت:
1. لازم نيست جريانساز باشي تا برنده شوي| جبهه ملي راستگراي هوادار مارين لوپن تنها دو كرسي در مجلس را به خود اختصاص داده و امانوئل ماكرون نيز در آوريل سال 2016 جنبش و حركت سياسي خاص و معنادار خود را آغاز كرد. با اين همه يكي از اين دو نفر رييسجمهور آتي فرانسه خواهد شد و ميانگين راي اين دو نفر هم تقريبا 50 درصد از آرا است. بايد از انقلاب جديدي در فرانسه سخن گفت كه در نتيجه آن جمهوريخواهان راست ميانه و سوسياليستها در حاشيه باقي ماندند.
2- وضعيت چپ خراب است| همه ميدانند كه فرانسوا اولاند، رييسجمهور كنوني فرانسه بسيار نامحبوب است اما كانديداي اين حزب، بنوا آمون حتي بسيار كمتر از نظرسنجيها آرا را به سبد خود انداخت و تنها اندكي بيش از 6 درصد به او راي دادند. 5 سال پيش همهچيز با امروز براي سوسياليستها متفاوت بود و اين حزب در مجمع عمومي و مجلس سناي فرانسه اكثريت را در اختيار داشت و البته كه ساكن اليزه نيز از همين حزب بود. اين نخستينبار از سال 1969 است كه چپها در چنين وضعيت اسفناكي در فرانسه هستند. برخي از تحليلگران ميگويند كه ريشه اين شكست انتخاباتي براي سوسياليستها در اشتباه استراتژيك آنها در انتخاب كانديد حزبي است. به نظر ميرسد كه برخي از رايدهندگان سنتي به سوسياليستها اينبار آراي خود را در سبد ماكرون يا ملانشون ريختند.
3- مارين لوپن برنده شد اما نميبرد | جبهه ملي هيچگاه تا به امروز اين اندازه از آرا را به خود اختصاص نداده بود. اندكي بيش از 7 ميليون و 600 هزار فرانسوي به مارين لوپن راي دادند. آخرين باري كه حزب وي در انتخابات به چنين رايي نزديك شده است سال 2015 بود و جبهه ملي 6 ميليون راي را در سبد خود قرار داد. با اين همه نتيجه نظرسنجيها محبوبيت لوپن را تاييد نميكند هرچند كه ميتوان گفت تقريبا همهچيز براي نتيجهاي دلپذير براي خانم لوپن مهيا بود. نتيجه نظرسنجيها ميگويد كه لوپن در دور دوم كمتر از 40 درصد آرا را به خود اختصاص ميدهد. براساس برخي از نظرسنجيها تنها 13 درصد از رايدهندگان اعتقاد دارند كه وي ميتواند انتخابات 7 ماه مه را به نام خود سند بزند. آيا اين نتايج نشاندهنده آن است كه حزب وي به اين دليل كه صداي اعتراضي به همهچيز به نظر ميرسد، نميتواند قدرت را از آن خود كند؟
4- نظرسنجيها هميشه اشتباه نميكنند| تجربههاي اخير از همهپرسي برگزيت در لندن به تاريخ ژوئن 2016 و رياستجمهوري دونالد ترامپ در امريكا به ما ميگويد كه بايد نگران صحت نتيجه نظرسنجيهاي باشيم و شايد هم نبايد به آنها اعتماد كنيم. با اين همه نتيجه دور نخست انتخابات رياستجمهوري فرانسه اندكي از اعتماد از دست رفته به نتايج نظرسنجيها را احيا ميكند. نتيجه نظرسنجيها در چند روز اخير خبر از افول محبوبيت لوپن ميداد و صعود سريع ماكرون. صعود نسبي ملانشون نيز در نظرسنجيها به خوبي خود را نشان داده و در نهايت در انتخابات دور نخست هم عينيت يافت.
5- نقش افشاگريها در نتيجه| راست ميانه يكي از جريانهايي بود كه پيشبيني ميشد از نرخ محبوبيت براي پيروزي حداقل به عنوان يكي از دو حزب در دور نخست برخوردار باشد. كانديداي آنها فرانسوا فيون در رايگيري نرخ محبوبيت جايگاه خوبي را به خود اختصاص داده بود و همهچيز براي وي خوب پيش ميرفت تا اينكه ادعاها درباره فساد مالي و خريدهاي پرهزينه همسر وي مطرح شد. جمهوريخواهان با اين اتفاق غافلگير شدند اما از فيون در انتخابات ابتدايي درون حزب برنده شده بود هيچ گونه برنامه دومي براي چنين سناريويي در نظر گرفته نشده بود. ابتدا فيون از كنارهگيري سرباز زد اما مساله اينجا بود كه آلن ژوپه نيز به دليل يك رسوايي مالي ديگر به مدت يك دهه از حضوردر فعاليتهاي سياسي محروم شده بود و نيكولا ساركوزي نيز مشكلات خاص خودش را داشت. با اين همه شايد بتوان گفت كه حدود 20 درصد آرا هم براي جمهوريخواهان فرانسوي در چنين شرايطي يك موفقيت بود.
چالشهاي پيش روي آقا/ خانم رييسجمهور
«برنده شدن در انتخابات، تازه اول راه است. ليست چالشهاي پيش روي رييسجمهور بعدي فرانسه كم نيستند و البته كه غلبه برآنها نيز آسان نخواهد بود.» سيانان مطلب تحليلي خود درباره مسووليتهاي خطير رييسجمهور بعدي فرانسه را اينگونه آغاز كرده است. اين رسانه در ادامه مينويسد: نه تنها وضعيت امنيتي نگرانكننده است بلكه كشور نيز از سال 2015 و زمان حملات پاريس در حالت فوقالعاده به سر ميبرد. وضعيت اقتصادي وخيم است و نرخ بيكاري نيز بسيار بالا. هرچند كه فرانسه سومين اقتصاد برتر اروپا است اما هنوز نتوانسته از شوك بحران اقتصادي به خوبي همسايگانش يعني آلمان و انگلستان برآيد. هرچند كه رقم توليد ناخالص ملي بالاخره تكان مثبتي خورده است اما همچنان در نرخ پاييني است. امانوئل ماكرون و مارين لوپن نسبت به اين چالشها رويكردها و نگاههاي متفاوتي دارند اما هركسي كه انتخابات ماه مه را برنده شود بايد اقتصاد را در راس اولويتهاي اوليه خود قرار دهد. رييسجمهور بعدي فرانسه با موفقيتهايش در مهار بحران اقتصادي كشور است كه قضاوت خواهد شد. بيكاري در راس همه چالشهاي پيش رو خواهد بود. يك تحليلگر مسائل اقتصادي در اين باره ميگويد: وضعيت اقتصادي اخيرا اندكي بهبود پيدا كرده و نرخ بيكاري نيز آرام آرام كمتر ميشود اما مساله اينجاست كه ما از 30 سال پيش تاكنون با مشكل بيكاري دست و پنجه نرم ميكنيم. مردم فرانسه در شرايطي هستند كه امروز هركدام از آنها يك نفر از وابستگان نزديك را در كنار خود دارند كه از بيكاري رنج ميبرد. نرخ بيكاري در فرانسه در حال حاضر 10 درصد است كه از متوسط اين نرخ در منطقه يورو بالاتر است. اين رقم اندكي دو برابر رقم بيكاري در آلمان و بريتانيا نيز است. بحران دومي كه رييسجمهور بايد با آن دست و پنجه نرم كند، مساله احياي اقتصادي با روند بسيار كند است. اخيرا صندوق بينالمللي پول رشد تنها يك و چهار دهم درصدي براي اقتصاد فرانسه در سال 2017 را پيش بيني كرده است. كارشناسان مسائل اقتصادي اعتقاد دارند كه يكي از اصليترين دلايل نه بلند و واضح فرانسويها به فرانسوا اولاند، ناتواني وي در حل و فصل مسائل اقتصادي است. از سوي ديگر گفته ميشود كه يكي از اصليترين دلايل اقبال نسبي به مارين لوپن، عاجز شدن افكار عمومي از نرخ بيكاري در فرانسه است. سومين چالش پيش روي رييسجمهور آينده، تهديدهاي تروريستي است. فرانسه در چندسال اخير تبديل به مركز ميزباني از حملات تروريستي شده است حمله به خودروي پليس در پاريس تنها دو روز پيش از برگزاري دور نخست انتخابات در فرانسه نيز گوياي همين ناامني بود. با اين همه كارشناسان مسائل تروريستي ميگويند كه مهار حملات تروريستي به سبك و سياقي كه در فرانسه وجود دارد، بسيار سخت است. حملات تروريستي نيز در اروپا به فرانسه محدود نشده و در آلمان نيز اين اتفاقها مسبوق به سابقه است. ملي گرايي و ترويج اين نگاه نيز مشكل ديگري است كه فرانسه با آن دست و پنجه نرم ميكند. پديده مهاجرت و برخورد با آن يكي از اصليترين سوژههاي مورد بحث در مناظرههاي انتخاباتي در فرانسه بود. بسياري از فرانسويها اعتقاد دارند كه سيستم مهاجرتپذيري و استخدام كه امروزه در فرانسه وجود دارد اصليترين دليل نرخ بالاي بيكاري و البته حملات تروريستي در اين كشور است. منتقدان ماركون ميگويند كه ديدگاههاي وي در قبال مساله مهاجرت تداوم روند استقبال از مهاجران است اما به نظر ميرسد كه اكثريت مردم در فرانسه با چنين سياستي موافق نباشند.