به راه باديه رفتن
به از نشستن باطل
خاطره وطنخواه
«مهمترين كاري كه در سالهاي 84 تا 92 انجام دادم- به جز انجام امور شخصي-انتشار ماهنامه صنعت و توسعه بود.» اين جملهاي است كه اسحاق جهانگيري در نخستين نطق انتخاباتي خود در راديو ايران مطرح كرد. در ميان معرفي خود به عنوان كانديداي رياستجمهوري، عجيب اين بخش از رزومه اسحاق جهانگيري به دلم نشست، نه به اين دليل كه زماني سهمي در انتشار اين ماهنامه داشتم، بلكه به اين دليل كه در ميان خدماتي كه او به اقتصاد و صنعت كشور در 38 سال گذشته انجام داده، نام بردن از يك فعاليت مطبوعاتي كنار ديگر خدمات او براي توسعه ايران قرار ميگيرد.
پرده اول؛ شهريور 84
دولت سيد محمد خاتمي اداره كشور را به دولت جديد سپرده است. وزراي كابينه تا تشكيل كابينه جديد، سركارشان هستند. ساختمان معروف به «سنگ» وزارت صنايع و معادن در خيابان سميه آخرين نشست خبري با خبرنگاران را به مناسبت روز خبرنگار برگزار كرده است. اسحاق جهانگيري در پنج سالي كه سكان دو وزارتخانه معادن و فلزات و صنايع و معادن را برعهده داشت، درميان خبرنگاران وزير محبوبي است. فارغ از تاثير جناحهاي سياسي بر رسانههاي آن روزها، خبرنگاران از اين تقسيمبنديها دورند. خودجوش لوحي آماده ميكنند و در پايان نشست به رسم يادبود و تشكر به اسحاق جهانگيري ميدهند. اشك در چشمانش حلقه ميزند، نه به دليل اينكه ديگر وزير نخواهد بود، به اين دليل كه آن جمع و آن امضاهايي كه پاي لوح نشسته نه اصلاحطلب هستند و نه اصولگرا. نه تابع رسانههايشان هستند و نه مثل اين روزها نقدهاي غيرمنصفانه ميكنند. به گواه و شهادت تك به تك خبرنگاران حوزه صنعت آن روزها، جهانگيري در تمام سالهايي كه وزير بود، وزيري پاسخگو بود. هر خبرنگاري از هر رسانهاي هر زماني اراده ميكرد، شماره تلفن همراه آقاي وزير را ميگرفت و به كسري از ثانيه وزير پاسخ ميداد.
پرده دوم؛ مرداد 85
روزنامه شرق توقيف شده است. خبرنگاران زيادي بيكار شدهاند. ديدن شماره اسحاق جهانگيري روي گوشي تلفن همراه، در آن روزهاي توقيف كه ميگويد اميد داشته باشيد، كمي از بار توقيف را تسكين ميدهد. فرداي آن روز مجددا تماس ميگيرد و از تصميمش براي انتشار ماهنامهاي خبر ميدهد. براي شنيدن جزييات اين تصميم به دفترش ميروم. تا دقايقي شوكه هستم. انتظار دارم با دفتر مجللي روبهرو شوم، اما يك ساختمان قديمي در خيابان مقدساردبيلي و يك دفتر بسيار ساده تنها تصويري است كه ميبينم. ميزان تعجب من زماني بيشتر ميشود كه مطلع ميشوم آن دفتر را هم يكي از دوستان آقاي جهانگيري در اختيارش قرار داده است. پس از 24 سال تجربه پستهاي مختلف از نماينده بودن، استاندار بودن و در نهايت وزارت، حالا با دست خالي ميخواست براي كمك به فرهنگ و صنعت وارد فضاي رسانه شود. در ميان تشريح ايدهاش براي انتشار ماهنامهاي با گرايش صنعت و اقتصاد، قاب خاتم كاري كه در آن شعري از حافظ نقش بسته، جلب ميشود: به راه باديه رفتن، به از نشستن باطل. اسحاق جهانگيري از من ميخواهد كه تيم رسانهاي به او معرفي كنم و من يكي از بهترينهاي مطبوعات اقتصادي يعني اميرحسين مهدوي را معرفي ميكنم. مذاكره براي انتشار ماهنامه به سرعت پيش ميرود و از حرف تا عمل تنها سه ماه به طول ميانجامد. نخستين شماره ماهنامه صنعت و توسعه آبان ماه 85 روي پيشخوان مطبوعات قرار ميگيرد.
پرده آخر؛ ... تا خرداد 88
كار در مجله صنعت و توسعه با كمترين امكانات شروع شده است. يك دستگاه كامپيوتر و يك پرينتر، تنها داراييهاي ماهنامهاي است كه قرار است، پايگاه فكري توسعه صنعتي كشور باشد. اما خيليها براي همكاري اعلام آمادگي ميكنند. از مسعود نيلي گرفته تا محسن خليلي عراقي در گستره مشاوران اين نشريه قرار ميگيرند. همه كساني كه به احترام اسحاق جهانگيري در جلسات راهبردي مجله شركت ميكنند، با اشتياق ميآيند و البته متعهدانه. هر شماره بهتر از شماره قبلي؛ اگر ايدههاي اسحاق جهانگيري نبود صنعت و توسعه در فضاي بسته آن روزها نميتوانست پا بگيرد، اما صنعت و توسعه به سرعت جاي خود را در بين نشريات انديشهاي در حوزه اقتصاد باز ميكند. مقالات در ساير نشريات كد ميشود. تيم جديد وزارت صنايع و معادن بارها نسبت به اين مجله موضعگيري ميكنند. مورد هجمه بسياري از تيم مستقر در دولت نهم قرار ميگيرد، اما تاثيري در مسيري كه در پيش گرفته شده، نميگذارد. مسوولان وقت وزارت صنايع و معادن هرگز حاضر به مصاحبه با خبرنگاران اين ماهنامه نميشوند. نشريه از سوي دولت بايكوت ميشود، با اين حال در ميان انديشمندان، بخش خصوصي و فعالان صنعتي جاي خود را به سرعت باز ميكند؛ با همان امكانات محدود.
انتشار ماهنامه با همان تيم خبري كه از آبان 85 كار را شروع كرده، ادامه مييابد تا به خرداد 88 ميرسد. حوادث خرداد 88 ماهنامه را هم دو ماهي به كما ميبرد. حاصل اين به كمارفتن، خداحافظي تيم ما از ماهنامه صنعت و توسعه ميشود تا تيم ديگري جايگزين شود. با اين حال تمام آن روزها، ماهها و سالها جزو بهترين سالهاي كاريام قرار ميگيرد. روزهايي كه با دست خالي تبديل به نشريهاي شديم كه بارها واكنش مسوولان وقت وزارت صنايع و معادن را برانگيخت؛ نشريهاي كه هنوز هم چراغ راه توسعه ايران است و نشان از ارادهاي دارد كه ميشود با دست خالي، كارهاي بزرگي كرد. ميشود با قدرت انديشه و تجربه به مصاف كجرويها رفت.