سياستمداران ايراني با چه اصول و اسلوبي يكديگر را نقد ميكنند؟
مرزهاي نقد - مترهاي تخريب
مجتبي حسيني/ ساحت و ساعتي نيست كه در جمعها و نشستها، سياستورزان ايراني با پيشانيهايي فرو رفته و درهم و صدايي بلند و لرزان و پر از عصبانيت بر رقيب سياسي خود به اسم «انتقاد» نتازند. شايد شما هم شاهد درگيريهاي چند ساعته و كينههاي گره خورده باشيد، گرههايي كه چندين سال باز نميشوند و بغضها و كينهها را در دلها زنده نگه ميدارند. اين قيل و قالها اما در ميدان سياست كمي متفاوتتر از جاهاي ديگر است. امروز ميبينيم كه چه ساده يك ارزش، يك عقيده، يك آدم، يك مكتب و يك فعل سياسي زير تيغ انتقاد ميرود. گرچه نقد، هديه است و داد و ستدش پرارزش، اما نقدها و حرفها تا آن حد اين روزها مبتذل و سطحي شده كه به نظر ميآيد شكل صورت و بيني يا احوالپرسي و پيادهروي و قدم زدن يك سياستمدار ميتواند نقد او را ميدانداري كند. دليل و مدلول را كه پيگيري كنيم به راحتي به «خودرضايي» و «خودمحوري» سياستمداراني ميرسيم كه در خوشبينانهترين نگاه موجود گمان ميكنند منطقشان، منطق كل و حرفشان، عميقترين و علميترين حرف است. اما چه كسي است كه نداند براي نقد و ارزيابي ديگران؛ چه دوست و چه دشمن، چه همراه و چه سنگ راه، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، آنها را و كردارهايشان را بايد با هدفهايشان سنجيد و هدفها را با روشهايي كه «تجاهل» و «تغافل» و «تعصب» در آن راهي ندارد. بر اين اساس گروه احزاب روزنامه اعتماد طي يك نظرسنجي از فعالان سياسي اصلاحطلب و اصولگرا پرسيده است با چه اهدافي و چه اصول و اسلوبي به نقد رقيب سياسي خود ميپردازند. آنچه در اين نظرخواهي به دنبال آن هستيم و مطلوب است، نزديك شدن راههاي دوري است كه عمرها را ميبلعند و جدا شدن از گذشتها و نرمشها و از سختگيريها و خشكيهايي است كه سياستورزان ما در حق خويشتن و ديگران دارند. سختگيريها و نرمشهايي كه نه تنها باروري و شكوفايي جناحهاي سياسي را تهديد كرده و ميكند كه اركان منافع ملي و امنيت ملي را ميلرزاند و در اين ميان باعث شكستهاي بيحساب و رويشهاي بيتناسبتر شده است. امروز اگر با يك فعال سياسي از هر دو جناح سخن بگوييد آنچه بيش از همه چشمنوازي ميكند ندانستههاي آنان از رقيبشان است كه اگر به واقع غير از اين بود، تخريبها و تهمتها، بدگوييها و فحاشيها امروز از صدر تا ذيل گفتاري برخي از مردان سياست را پر نميكرد. حال روزنامه اعتماد در مقام يك رسانه اصلاحطلب بر اين اعتقاد است كه «نقد و نقادي»، هيبت و هويتي با اصول و اسلوبي دارد كه اگر هر كنشگر سياسي و عنصر جناحي بيرعايت اين روشها و منشها و بيتوجه به اين اصول و اسلوب، تن به اظهارنظر درباره رقيب و رفيق كند، بيترديد جانب انصاف و عدالت و واقعيت را نگرفته و همين رفتارش بر آتش بداخلاقيها، هيزم افزوده و خواهد افزود. چنين است كه بر سياستمداران و بازيگران سياسي ايران واجب است تا مفهوم نقد، معيار، روش و قلمرو نقد را دوباره بخوانند و بشناسند و بر اساس آن به شناسايي كردن عيوب رقيب بنشينند و بدانند كه در مفهوم نقد و انتقاد، كينهها و عداوتها جايي ندارند كه «نقد»، يافتن و نشان دادن است تا اگر كسي خواست، راهش را بيابد و اگر نخواست، ديگر عذري نداشته باشد. از همينجاست كه نقد و شماتت از هم جدا ميشوند كه شماتت از كينه و بغض و حسادت برميخيزد و به انتقام ميانجامد. اما نقد از طلب و شناخت و سنجش مايه ميگيرد و به باروري و زمينهسازي دست ميدهد. مرز نقد و انتقاد را بايد مشخص كرد تا از فرورفتن در چالهها و سياهچالههاي شماتت، وراجي، تعصب و از نزديكبيني و كورچشمي در تاريكي بافتن و در سياهي نشانه گرفتن بركنار ماند. سياستمداران ايراني بايد بدانند نقد در انگيزه و در هدف و روش با اينها تفاوت داردكه انگيزه نقد، انتخاب كردن است. و هدفش؛ يافتن و نشان دادن و زمينه انتخاب را فراهم كردن است. روش نقد، معيار داشتن و محك زدن و ميزانهاي ثابت را بهكار بردن است. ميزانها و مترهايي كه در سرما و گرما و در عشق و نفرت بلند و كوتاه نميشود. شايد همين كوتاه و بلند شدن مترهاي انتقاد از سوي برخي بازيگران سياسي امروز ايران باعث شده تا حسن روحاني به تفسير و تعبير «نقد و نقاد» بپردازد و بگويد: «انتقاد هو كردن، تهمت و تخريب نيست، انتقاد يعني راه را بهتر نشان دادن.» باشد كه سياسيون كشور از اين پس نه در راه حذف رقيب با تيغ تخريب كه در راستاي بهتر شدن رقباي خود با هديه نقد سالم گام بردارند.