• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3815 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۳ خرداد

شكست خوردگان انتخابات 96

مصطفي ايزدي|  در هر انتخاباتي تنها كساني شكست نمي‌خورند كه نامزد بودند و راي نياوردند، ، بلكه افراد و جريان‌هاي ديگري غير از كانديداها نيز شكست مي‌خورند كه اميد به پيروزي تفكرات خود يا جناح سياسي خويش را دارند. در انتخابات 29 ارديبهشت 96 نيز افراد يا جريان‌هاي فكري و سياسي خاصي وجود داشتند كه شكست خوردند. اينها به سايه رفتند يا منزوي شدند. در اين يادداشت به آنها و دلايل شكست‌شان اشارات مي‌شود:
الف - نخستين شكست سخت از آن كساني است كه از فرداي انتخاب حسن روحاني در 22 خرداد 92 در تخريب او و جلوگيري از موفقيتش سنگ‌تمام گذاشتند. نتايج برجام را «هيچ» به هواداران‌شان كه از مخالفان دولت يازدهم بوده و هستند، القا كردند. ساير فعاليت‌هاي ياران دكتر روحاني را به باد استهزا گرفتند و به صد حيله و تزوير و دروغ و درآمدند تا نگذارند دولت دوازدهم را همين دولتمردان فعلي كه جمعي از اصلاح‌طلبان و اعتداليون متعهد و متدين كشورمان هستند، تشكيل دهند.
اين شكست خوردگان به تقصير، كساني نيستند جز مديران رسانه‌هاي تندرو و محافظه‌كار، اينها چقدر زحمت كشيدند و خود را جاي مردم گذاشتند و از اسناد و مدارك متقن و خدشه‌ناپذير – كه هيچگاه آنها را نشان نداده‌اند - دم زدند و سعي كردند كه بين ملت و رييس‌جمهورشان فاصله اندازند. اما شكست سختي را متحمل شدند. علي‌القاعده امروز روز عبرت‌آموزي و پند‌پذيري است. اگر از چهار سال تخريب مدام عليه دولت مستقر و محبوب و چهار سال تحقير كساني كه به دكتر روحاني در سال 92 راي داده بودند، هيچ نتيجه نگرفتند، ضروري است راه خود را تغيير دهند و به هوشياري مردم و بي‌پايگي رفتار و گفتار خود ايمان بياورند و بيش از اين ملت و دولت را نگران و درگير حاشيه نكنند تا فرصت رسيدگي به محرومان جامعه و افزايش اعتبار ايران و ايراني، بيشتر فراهم  شود.
ب - شكست دوم از آن رسانه ملي است كه متاسفانه عملكردي همچون رسانه‌هاي پيش‌گفته داشت. نگارنده از اين نظر به رسانه ملي در فراز جداگانه مي‌پردازد كه از مديران اين دستگاه عريض و طويل خواهش كنم در روش خود تجديدنظر كنند و نگذارند ملت ايران بيش از اين از رسانه ملي فاصله بگيرند. مديريت حوزه سياسي – كه بخش‌هاي خبري نيز در آن تعريف مي‌شود – بايد به اين نتيجه رسيده باشد كه اولا: زمان اينكه راديو و تلويزيون را يكه‌تاز ميدان اطلاع‌رساني بدانيم، گذشته است. امروزه ده‌ها رسانه در اختيار آحاد جامعه است كه يكي از آنها صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران است. ثانيا: از وقتي كه تك صدايي در رسانه ملي باب شد، رسانه‌هاي متعدد خارجي جاي خود را در خانواده‌هاي ايرانيان باز كردند؛ رسانه هايي كه تلخ و شيرين را توامان به ذهن و دل جست‌وجوگر جوانان اين كشور وارد مي‌كنند و بهره‌هاي سياسي و فرهنگي خود را بر مي‌دارند. لذا اگر مديران سازمان صدا و سيما به خواسته‌هاي بر حق اكثر مردم ايران بي‌اعتنايي كنند، دامنه حضور رسانه‌هاي بيگانه همچنان در زواياي جامعه ما گسترده‌تر مي‌شود و مسووليت تبعات سوء آن به عهده مديران مذكور است. در تبليغات همين انتخابات، چنان يك جانبه عليه دولت مستقر و رييس آن كه نامزد رياست‌جمهوري دوره بعد هم بود رفتار شد كه گويي آشكارا اعلام مي‌كنند كه رسانه ملي ارگان تبليغاتي جناح اصولگراست. از صدها نمونه فقط به يكي از اين رفتارهاي ناخوشايند اشاره مي‌كنم: قاليباف از دور رقابت بيرون رفت و جهانگيري نيز خود را كنار كشيد. رسانه ملي در بخش‌هاي گوناگون خبري با آب و تاب معنا‌دار انصراف قاليباف را پوشش داد و بخش‌هاي زيادي از بيانيه او را كه تماما در اهانت به دولتمردان و كوبيدن دكتر روحاني و قوه مجريه يا در تمجيد رييسي بود، قرائت مي‌كرد، اما كنار‌ه‌گيري جهانگيري را در يك جمله خلاصه و اعلام كرد كه اسحاق جهانگيري به نفع روحاني از ادامه حضور در انتخابات صرف نظر كرده است. در هر صورت، از اعتبار افتادن بيش از پيش صدا و سيما در جامعه، ضرري است كه نه تنها متوجه مديران رسانه ملي مي‌شود، بلكه متوجه نظام اسلامي هم مي‌شود. اين نگراني، نگراني دامنه داري است در ميان زنان و مردان دلسوز، كه رفع آن فقط با تغيير روش و منش مديران سازمان صدا و سيما ميسر است، در غير اين صورت بايد منتظر شكست‌هاي متعدد ديگر براي رسانه ملي بود.
ج - شكست سوم متعلق است به محمدباقر قاليباف. هم او كه پيش از راي‌گيري، خود را شكست و با تغيير سر و وضع خويش، به دوست عزيز خود جناب رييسي پيوست، به اين اميد كه شايد در آينده‌اي نه‌چندان دور جزو مقامات بلندپايه دولت كار و كرامت و در خدمت رفيق 40 ساله‌اش باشد. محمدباقر قاليباف در جريان تبليغات انتخاباتي‌اش چنان رفتار كرد و به گونه‌اي ظاهر شد كه به مرور آراي خود را از دست داد؛ تا جايي كه مجبور شد از صحنه‌اي كه بار‌ها اعلام كرده بود آن را ترك نمي‌كند، بيرون رود. وي علاوه بر اينكه ادبيات سخيفي را وارد تبليغات انتخاباتي كرد و بدين‌وسيله از دادن برنامه‌اي منسجم شانه خالي مي‌نمود، در تحقير ملت ايران سنگ تمام گذاشت. قاليباف چنان تصويري از ايران در سطح جهاني ارايه كرد كه افراد بيگانه با ايران و ملت ما چنين تصور مي‌كنند كه اكثر مردم كشورمان كاسه گدايي به دست گرفته و كنار خيابان‌ها منتظر فرد متمولي هستند كه سكه‌اي در آن بيندارد. عباراتي چون فقر مطلق يا يخچال‌هاي خالي بازنشستگان، بيش از آنكه در جمع‌آوري راي موثر باشد، در له كردن شخصيت افراد نيازمند كارساز بود. نيازمندان مسلمان ايراني صورت خود را با سيلي سرخ نگه مي‌دارند، اما نمي‌توانند ببينند كه آبروي‌شان براي چند تا راي به تاراج مي‌رود. فضاي آلوده به شعار غيرواقعي 4 درصد و 96 درصد كه هرگز به شعار عمومي هوادارانش تبديل نشد، شعاري در تحقير پولدار‌ها و بي‌پول‌ها بود و لذا كارايي نداشت. پيوستن او به رييسي با چشمداشت پستي بالاتر از شهرداري، هواداران وي را به‌شدت آزرده خاطر كرد. همه اينها شكستي بود كه اركان شخصيت او را سست كرد و از ميدان به در برد.
د - شكست چهارم را عوامگرايي فريبكارانه كه بعضا به پوپوليسم تعبير مي‌گردد، متحمل شد. اين شيوه تبليغات كه جمعي از سياسيون آن را پمپاژ راي در صندوق انتخابات مي‌دانند در جريان فعاليت‌هاي انتخاباتي ارديبهشت 96 توسط نامزدهاي رقيب دكتر روحاني به وفور ديده و شنيده مي‌شد. در سال 84، چهره كمتر شناخته‌شده‌اي - بدون اينكه متوجه شويم شوراي نگهبان بر چه اساسي او را رجل سياسي پنداشته بود – پاي به عرصه رقابت انتخاباتي براي رسيدن به كرسي رياست‌جمهوري گذاشت و با بهره‌گيري از شيوه عوامگرايي فريبكارانه، آراي زنان و مردان گرفتار در پيچ و خم زندگي را البته با پشتيباني همه‌جانبه رسانه‌ها فراوان و امكانات گسترده جناح قدرتمند اصولگرا به دست آورد و راهي كاخ رياست‌جمهوري شد. بدون اينكه بخواهم وارد تحليل آن پيروزي بشوم، تشبيه مي‌كنم شيوه تبليغاتي قاليباف و رييسي را با آن چهره اخراج شده از حاكميت، يعني محمود احمدي‌نژاد، كه صد البته اين‌بار نتيجه نداد و شكست خوردند. چرا نتيجه نداد؟ چون مردم، اعم از نيازمند و ترازمند و فرازمند پس از مدت اندكي در همان سال‌هاي 85 و 86 متوجه شده بودند كه فريب خورده‌اند. نه پول نفت بر سر سفره‌ها آمد و نه مبلغ نقد ماهيانه، جبران گراني سرسام‌آور و تورم كمرشكن را مي‌داد و نه طرح‌هاي فراوان بي‌برنامه كه در شهرها و روستاهاي ايران كلنگ زده مي‌شد، به بار نشست و بالاخره نه ادعاهاي ملكوتي و ماورايي كه بخشي از بلندپايگان مذهبي را جذب كرده بود، واقعي از كار درآمد. اين مجموعه رفتار رييس دولت‌هاي نهم و دهم، اثر ناخوشايندي روي مخاطبان پوپوليست‌ها گذاشته بود. لذا تمسك به اين شيوه‌ها، كانديداهاي اصولگرا را به شكستي جانكاه دچار كرد. مردم هوشيار و با كرامت ايران به ويژه اقشار آسيب‌پذير از تجربه پيشين بهره بردند و به كساني از جنس احمدي‌نژاد راي قاطع ندادند. يادآوري مي‌شود وقتي در روزهاي پاياني انتخابات، مشاوران نامزد‌هاي جناح پراكنده محافظه‌كار به اين نتيجه رسيدند كه تبليغ روي يارانه‌هاي مضاعف، ثمري ندارد، براي ترساندن عوام از رياست دكتر روحاني به سراغ مسائل فرهنگي مذهبي رفتند و با انواع و اقسام ادعاها، تعصبات مردم را روي مسائل اخلاقي جوانان و نوجوانان متمركز كردند و با تحريك احساسات آنان نسبت به موضوع خاص آموزش خانوادگي ناشي از اجراي تمامي مفاد سند 2030 يونسكو، دام جديدي براي جلب آراي خانواده‌هاي مذهبي پهن كردند.، اما در اين بازي نفسگير هم شكست خوردند.
هـ - آخرين شكست نصيب جناب رييسي شد كه هم به دليل مسائل مطرح شده در بند «د» و هم به دليل نشست و برخاست با جناب امير تتلو كه مومنين و مومنات را رنج داد. آنها كه رفتند در روستاها و مناطق محروم و اعلام كردند كه حسن روحاني مي‌خواهد فرزندان شما را از طريق كتاب درسي و مدرسه، بي‌حيا و غرب زده بار بياورد، ناگهان با پديده تتلو در كنار كانديداي خود مواجه شدند و دست از حمايت او برداشتند. همين ناشيگري در ميان مشاوران فرهنگي و هنري آقاي رييسي و بيگانگي او با دنياي هنر و موسيقي، ضربه نهايي را زد و وي را از رسيدن به جايگاه رياست‌جمهوري محروم كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون