خوب است
جناب آقاي روحاني بدانند...
يكي ديگر از نشانههاي بهبود، تقويت حافظه تاريخي در جامعه است. در جامعه بحرانزده و بيمار است كه هر رويداد تلخي زير رويداد تلخ جديدي دفن ميشود و از ياد ميرود. جامعه بيمار فاقد «گذشته نزديك» است و برايش فقط «گذشته دور» معتبر است؛ هرقدر حالش خرابتر باشد، گذشته دورتر. همين نسبت با آينده نيز وجود دارد؛ بحران هرقدر شديدتر و حال جامعه هرقدر بدتر، شاهد بياعتبار بودن آينده نزديكيم و معتبر شمردن آينده دور. بحران هرقدر شديدتر و بدحالي هر چه بيشتر، آينده دورتر.
جامعه بيمار و بحرانزده فقط به دنبال رساندن امروز به فرداست. وليكن به ميزان بهبود، حافظهاش را بازمييابد و رويدادها را نه دفن، بلكه روي هم انباشت ميكند تا بهموقع از هر كدام درسهايي بگيرد. هرقدر تبليغات انتخاباتي در اوقات بيماري، كارآمد است و با نشان دادن راههاي ميانبر و افقهايي از جنس سراب، ميتواند مردم را مجاب كند كه تصميمهاي خلقالساعه بگيرند و به دوا و درمانهاي اورژانسي تن دهند، در اوقات سلامت، تبليغات نه سبب زدودن چيزي از خاطر ميشود و نه ميتواند موجب القاي نظري شود. در چنين احوالي جامعه متقاضي اطلاعرساني است چراكه از اين طريق ميخواهد در روشنايي دانايي، توجهش معطوف به افقهاي دور باشد و مطالبات بلندمدت و واقعبينانه داشته باشد. بسيار بودند كساني كه ميگفتند ايرانيان عاجز از اقدام و كار جمعياند. اما همه ديديم كه چطور در انتخابهاي اخير، بسياري از منافع فردي، كينهها و نفرتها، تلخكاميها و حقارتها به پاي منافع ملي قرباني شد. همه ديديم آنان كه وظيفه داشتند منافع جمعي را محقق كنند چطور وظيفه خود را فراموش كرده بودند اما جامعه كه معمولا در هيچ كجاي جهان در اين مهم حرجي بر او نيست، اجازه انحراف به كسي نداد.
ايران در طول اين يك سده همواره در قياس با فرنگ تحقير شده است؛ دور زماني نيست كه رفراندوم سوييس چوبي شد بر سر مردم ايران كه به افزايش يارانه نه گفته بودند. يا مشاركت حداكثري فرانسويها را با شماتت به ايرانيان يادآوري ميكردند. اما ديديم كه چطور ايرانيها نيز نه به افزايش يارانه راي دادند و نه بيتفاوت نسبت به سرنوشت كشور و منطقه و جهان خويش بودند. در حالي كه فرداي آن روز منتخب مردم ايالات متحده يعني مهد مردمسالاري در نخستين سفر خارجي خود قدم به قلمروي تندروترين و افراطيترين حكام جهان يعني سعوديها گذاشت و براي ملت خود با فروش چند صد ميليارد دلاري اسلحه، يارانه گدايي كرد.
اين همه تازه در شرايطي است كه جامعه ما هنوز به كمال در خوشاحوالي مستقر نشده است و در مراحل گذار از بحران مدنيت به مدنيت است. دوم خرداد ۱۳۷۶ بارقههايي از «تمناي مدنيت» آشكار شد اما هنوز به «رفتار مدني» نينجاميده بود. جامعه ايران با رياضتي كه در هشت سال دولت آقاي احمدينژاد تحمل كرد، بهمرور پخته شد و بلوغ يافت و در رفتارهاي اين سالها نشان داد كه چطور خواهان صلح و تدبير و اميد است. انتخابات در اين سالها هر بار فرصتي بود كه ميزان پيشرفت جامعه را بهجانب بهار مدنيت بسنجيم. در انتخابات ۹۲ شاهد گذار از دروازه بهار مدنيت بوديم، البته تا حدي شكننده. انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴ نشان داد در برخي نقاط كشور رفتارهاي مدني قصد كرده است كه در چارچوبهاي مسلوب واقعيت، قاعده بازي را به نفع خود تغيير دهند. تا ارديبهشت ۱۳۹۶ اين نگراني و دغدغه بزرگ وجود داشت كه اين پشتيبانان مدنيت جامعه تا چه حد تحمل رياضتهاي تلخ و فراگير اقتصادي را داشته و تا كجا حاضرند از سفره و آبروي خود هزينه كنند، اما دست از خواستهاي مترقي و مدنيشان نكشند. در ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ديديم كه وراي همه شاخصهاي سنجش پيشين همچون «مركزنشين» يا «محروم»، «فقير» يا «غني» و «شهري» يا «روستايي» بودن، اصليترين شاخص تشخيص احوال جامعه ايران، شاخص «مدنيت» در برابر «نامدنيت» است و اعداد گواهي داد كه ديگر و از اين پس شاهد تفوق مدنيت در جامعه ايران هستيم. آقاي روحاني خوب است شما نيز فارغ از نتيجه انتخابات به علايم نهفته در اين انتخابات توجه كنيد و كيستي ايرانيان را به جا آوريد؛ كيستي جامعهاي كه حافظه قوي دارد، رندانه عمل ميكند، شكيباست، فعالانه برميگزيند، هوشيار است و تحت تاثير تبليغات قرار نميگيرد، با وعدههاي كوتاهمدت و راهحلهاي ميانبر راضي نميشود، نسبت به خشونت حساسيت شديد نشان ميدهد، از بخشش و گذشت بيش از انتقام رضايت خاطر پيدا ميكند، به صيد اندك راضي نيست و به فتح قلههاي رفيع نظر دارد. شواهد و قراين نشان ميدهد كه جامعه ايران وارد بهار مدنيت شده است. با وزش نخستين نسيمهاي بهاري، اين باغ البته خودش به تنهايي نيز سبز خواهد شد و شكوفه خواهد داد ولي البته از حضور باغباني دلسوز نيز استقبال خواهد كرد. اين باغ زمستان بحرانزده و نجارهايي را از سرگذرانده كه آن را بسان انباري از چوب ميديدند و طمعكارانه مدام درصدد بودند تيشه به ريشهاش بزنند. حال آن ايام به سرآمده است و كساني كه در كسوت نجاري درصدد ورود به اين باغند، نه فقط در قواعد بازي اشتباه كردهاند، بلكه اساسا زمين بازي را اشتباه گرفتهاند. برخي كه از درك معناي «بهار» عاجزند، شكوفه زدن درختان را ناشي از دستبه يكي كردن و توطئه گروهي خاص ميدانند. بسياري بهار را باور ندارند يا ميخواهند جلوي آمدنش را بگيرند يا باغ را متقاعد كنند كه هنوز زمستان است. بديهي است كه دست بهار بالاي دستهاست و كسي يا چيزي نيست كه تاب ايستادگي در برابر آن را داشته باشد. اكنون بهار صاحبمحضر است و هر كسي كه بدان مشرف شود و از آن استقبال كند در واقع به پايداري خود كمك كرده و از بركات آن بهرهمند ميشود و در غير اين صورت ماندگارياش مخدوش و از حظ همنشيني و بهرهمندي از ثمرات اين باغ محروم ميماند. ايكاش ما در اين بهار، جزو متنعمين باشيم و نه متضررين.