يك پرسش قديمي
نعمتالله فاضلي
مساله كتاب يا در معناي دقيقتر آن مساله مطالعه در جامعه ما يكي از مسالههاي فرهنگي همگاني است كه در تمام دهههاي گذشته از دوران پهلوي تا به امروز مطرح بوده است. يكي از اركان سياست فرهنگي دولتها در ايران معاصر و مدرن تلاش براي گسترش شكل دادن جامعهاي خوانا است. جامعهاي كه نه تنها توانايي خواندن و نوشتن دارد بلكه مهمتر از آن آمادگي استفاده از سواد و تواناييهاي خواندن و نوشتن را نيز ابراز ميكند. در اين زمينه مجموعه وسيعي از خط و مشيها، برنامهها و اقدامات انجام شده است. اكنون بعد از حدود يك قرن سياستگذاري براي گسترش مطالعه و خواندن، اين پرسش وجود دارد كه آيا جامعه خوانا شكل گرفته است يا خير؟ پاسخ اين پرسش، به شكلهاي مختلفي امكان پذير است.
1- در كليترين سطح بايد گفت آنچه به صورت واقعيتي آشكار وجود دارد اين است كه ميزان توليد و همچنين خريد و فروش و مطالعه كتاب در ايران معاصر دهها يا شايد هزاران برابر بيش از هر زمان ديگري در گذشته تاريخي ايران است. طبيعتا در چنين جامعهاي صحبت از مطالعه همگاني بيهوده است. از اين رو بايد گفت در مقايسه بين جامعه معاصر و ايران پيشامعاصر قطعا مجموعه سياستگذاريها براي شكل دادن جامعه خواناتر و نويساتر به نتيجه رسيده است. پرسشي كه در برابر ما قرار دارد اين است كه با وجود مجموعه وسيعي از گفتوگوهاي انجام شده چرا تحولي چشمگير در سياستگذاري كتاب و كتابخواني و روند گسترش مطالعه ايجاد نميشود؟ آيا مشكل از سياستهاي فرهنگي و خط مشيهاي توسعه مطالعه است يا اينكه مشكل از ساختارهاي سياسي و اجتماعي است كه پيش از اين اجازه رشد مطالعه را نميدهد. به اعتقاد من بايد چند ملاحظه كلي را در اين زمينه در نظر داشت. سالانه نزديك به 150 هزار دانشآموخته و تحصيلكرده ايراني به كشورهاي ديگر مهاجرت ميكنند. اين جمعيت تحصيلكرده عموما كساني هستند كه ميتوانند جامعه كتابخوان ايران را تشكل دهند، با گسترش مهاجرت تحصيلكردگان از كشور به تدريج ميزان جمعيت جامعه كتابخوان كشور كاهش يافته است.
2- بر اساس آمارهاي رسمي وزارت آموزش و پرورش در سرشماري سال 1390 نزديك به 21 ميليون نفر از جمعيت كشور كم سواد يا بيسواد هستند. اين جمعيت اساسا تواناييها و مهارتهاي پايه براي خواندن و نوشتن را ندارند. با در نظر گرفتن اين رقم چشمگير جمعيت كمسواد و بيسواد طبيعتا نميتوان انتظار داشت كه به كمك سياستهاي فرهنگي و خط و مشهاي توسعه كتاب و كتابخواني ميزان مطالعه و كتابخواني تغيير چشمگيري كند. برگزاري جشنوارهها و آيينهاي كتاب و كتابخواني صرفا در ميان طبقه متوسط شهري ميتواند اثر گذار باشد.
3- در يك دهه گذشته با گسترش فضاي مجازي و شكلگيري اشكال تازهاي از توليد و ترويج و ارايه متن، مانند نوشتههايي كه در وبلاگها، سايتها و شبكههاي مجازي مانند تلگرام يا شبكههاي اجتماعي مانند فيسبوك ارايه ميشود اشكال تازهاي مطالعه يا خواندن در بين مردم به وجود آمده است. ميتوان گفت نوعي مطالعه مجازي يا خواندن مجازي شكل گرفته است. اين اشكال جديد مطالعه تا حدودي نياز جمعيت كتابخوان و اهل خواندن يا مطالعه را تامين ميكند.
4- مطالعه و استفاده از كتاب مستلزم تحقق پيشنيازي است. اين پيش نياز عبارت است از شكلگيري و گسترش خواندن عمومي. منظور از خواندن عمومي هم عبارت است از عادت جمعي به خواندن. اينكه مردم بياموزند چگونه در زندگي روزمره به نوشتهها، اسناد، مدارك و اشكال گوناگون متون كتبي توجه و دقت كنند. ما در تمام دوره معاصر در زمينه سياست ترويج كتاب و كتابخواني عمدتا به مطالعه حرفهاي يا فراغتي توجه داشتهايم. اما از اين نكته غفلت كردهايم كه به مردم بياموزيم چگونه بر روي نوشتهها متمركز شوند، چگونه نسبت به كلمات و عبارات در زندگي روزمره گوش دهند، پرسش كنند، بينديشند، بخوانند يا درباره آنها گفتوگو كنند. ما جامعه خود را نسبت به خواندن حساس نكردهايم. ما در مدرسه، رسانه و دانشگاهها خواندن عمومي را آموزش ندادهايم و در نتيجه كاربردهاي سواد و ارزشهاي خواندن و ضرورتهاي خواندن در زندگي امروز مغفول مانده است. يكي از پيامدهاي اجتنابناپذير اين غفلت فرهنگي عبارت است از كم توجهي جامعه به مطالعه. در شرايط كنوني اگرچه نبايد نسبت به وضعيت مطالعه و كتابخواني در كشور تصوير نااميدانهاي ارايه كرد و چنين برداشت كرد كه ما با بحران مطالعه يا كمبود مطالعه روبهرو هستيم، اما در عين حال نميتوان از تلاش براي گسترش مطالعه نيز چشم پوشيد. مسلما نميتوان گفت كه تخفيف در فروش كتابها، برگزاري جشنها ترويج رسانهاي كتابخواني يا هر فعاليت ديگر غيرضروري يا بياثر است. اما ما بايد براي بهبود شرايط به نكاتي كه در زمينه تحولات ساختاري جامعه لازم است توجه كنيم. در عين حال گمان ميكنم كه بايد گفتوگوهاي عمومي درباره وضعيت كتاب و كتابخواني همچنان ادامه پيدا كند و نويسندگان، روشنفكران، روزنامهنگاران و دستاندركاران مطبوعات بايد همچنان گفتوگوي همگاني و عمومي درباره ضرورتها و نيازمنديهاي جامعه به خواندن و مطالعه را ادامه دهند. همه كساني كه به سرنوشت ايران علاقهمند هستند، ميدانند كه ما نه از راه شمشيرها بلكه از راه قلمهاست كه بايد راه آينده را باز كنيم و به آرمانها و ايدهآلهاي تاريخيمان براي رسيدن به جامعهاي آگاه، پويا، آزاد و آباد برسيم. از اين رو موضوع گسترش كتاب و كتابخواني صرفا نبايد نوعي دغدغه صنفي باشد كه ناشران و كتابفروشان در نظر دارند. بايد كتابخواني مجازي تبليغ و ترويج شود تا مبدا متنهاي مصرفي و دم دست تلگرامي جايگزين متنهاي علمي، ادبي و فرهنگي شود كه مردم براي ارتقاي زبان، ذهن و زندگي خود به آنها احتياج مبرم دارند.