گفتوگو با دو كارگردان جوان به بهانه اجراي آثاري از «هارولد پينتر»
آزمونوخطاي تئاتر خصوصي با سرنوشت جوانان
بابك احمدي
محمد زيكساري و عاطفه عليحسيني دو جوان تئاتري هستند كه اين روزها نمايشهاي خود را در دو سالن تئاتر متفاوت به صحنه بردهاند. يكي در تئاتر خصوصي «پاليز» و ديگري در سالن دولتي «قشقايي» مجموعه تئاتر شهر ولي هر دو در يك نقطه وجه اشتراك دارند. هر دو كارگرداني متني از هارولد پينتر را براي اجرا انتخاب كردهاند؛نويسندهاي كه گرچه به واسطه خلق نمايشنامههايي مانند «بالابر غذا»، «سرايدار»، «جشن تولد» و «مدرسه شبانه» براي اهل نمايش و ادبيات در ايران شناخته شده بود اما شايد بعد از دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال 2005 و آن سخنراني جنجالي توجه بيشتري را به سوي خود جلب كرد. «دولتمردان امريكا بايد چند نفر را بكشند تا به عنوان جنايتكار جنگي و قاتل شناخته شوند؟ صد هزار؟ ما براي ملت عراق شكنجه آورديم، بمب آورديم، كشتار بيهدف و بيدليل آورديم، بدبختي و مرگ را آورديم و با اين همه ادعا ميكنيم براي ملتهاي خاورميانه آزادي و دموكراسي را آورديم.» حالا محمد زيكساري نمايشنامه «آسايشگاه» را با همراهي بازيگران جوان به صحنه برده و فاطمه عليحسيني نمايشنامه «اتاق» را با ايفاي نقش بازيگراني چهره مانند مرتضي اسماعيلكاشي و رويا ميرعلمي روي صحنه دارد. در اين گفتوگو جز يك مورد پرسشهاي مشتركي را با هر دو هنرمند در ميان گذاشتهايم تا شايد از اين رهگذر ميزاني به آنچه اين روزها در سالن خصوصي و سالن دولتي براي هنرمندان جوان رخ ميدهد پيببريم.
با توجه به اينكه اهالي تئاتر نمايشنامههاي پينتر را البته جز دو سه تاي اول بهشدت سياسي ميدانند، شما در اجراي اين نمايشنامه بيشتر چه جنبهاي را مورد توجه قرار دادهايد؟ آيا جنبه سياسي متن يا نكته ديگر؟
فاطمه عليحسيني: در ابتدا بيشتر مجذوب شاعرانگي آثار پينتر شدم ولي بعد از مطالعه بيشتر به ديگر جنبههاي اين نويسنده پيبردم، در نهايت هم كه بحث صحبتهايش در سخنراني جايزه نوبل 2005 به ميان آمد كه به سياستهاي جنگطلبانه غرب در خاورميانه تاخت. اين قضايا من را بيشتر مجذوب پينتر كرد چون به نظرم هنرمندي آمد كه نسبت به دوران و مردم زمانهاش ديد وسيعي داشت؛ ويژگي اي كه معتقدم يك هنرمند بايد از آن برخوردار باشد. فرهنگ ميتواند سطح زندگي آگاهي مردم را بهبود ببخشد. به طور غيرمستقيم روي وضعيت اقتصادي و فرهنگ مردم تاثير بگذارد.
محمد زيكساري: در اين متن فضايي وجود دارد كه برايم جذابيت زيادي داشت. شرايطي در جهان متن حاكم است، مثل اينكه اجازه نميدهد مردم از پشت پرده مطلع شوند، چيزي شبيه كره شمالي كه ديواري دور قدرت و مردم كشيده است. من خيلي سال قبل براي پاياننامه بر آثار پينتر متمركز شدم و بعد از مدتي به اين نتيجه رسيدم كه واقعا نويسندهاي است كه ارزش اين توجه و تمركز را دارد.
چقدر در زمينه آثار پينتر و جهانبينياش تحقيق كرديد و اصلا آيا چنين پژوهشي را ضروري ميبينيد يا نه؟ مثلا تاثيري بر فرم اجرا خواهد داشت؟
فاطمه عليحسيني: از دو سال قبل اين نويسنده را براي پايان نامه ارشد در دانشگاه تربيت مدرس انتخاب كردم. به همين دليل خودم را هميشه موظف به تحقيق ميدانم و تاكيد دارم اگر قرار است به يك شيوه اجرايي صحيح برسيم بايد آرمانها، عقايد و مسائل گوناگوني كه حول يك نويسنده وجود دارد را به خوبي شناسايي كنيم. من تا آنجا كه امكان داشت تلاش كردم اين شناخت را به دست بياورم چون ترجمهها همواره در زمينه انتقال دقيق مفاهيم از يك زبان به زبان ديگر با مشكل مواجه هستند. بعد از دوسال تحقيق موفق شدم خودم را به چيزي كه فهم آن در مواجهه با آثار پينتر دشوار است، نزديك كنم. اين تحقيقها حتي در هدايت بازيگر به من كمك بسياري زيادي كرد.
محمد زيكساري: مخاطب اين روزهاي تئاتر كمكم به سمت نمايشهاي سطحي و خندهدار با هنرپيشههاي نام آشنا پيشميرود. نميدانم گروههايي مثل ما كه پنج ماه تمرين ميكنند بايد به اين راه ادامه دهند يا نه ولي به هرحال چند سال روي پاياننامهام كار كرده بودم و در همين بين به نتيجه رسيدم پينتر از بكت وام گرفته و به نوعي پاپيولارتر است. ترجمههاي زيادي را ترجمه كردم و مطالب زيادي درباره نحوه اجراي آثار پينتر خواندم. پيتر هال متنهاي زيادي از پينتر كار كرده و حتي پينتر برايش بازي كرده است. ما تاجايي پيش رفتيم كه به نتيجه رسيدم شايد مخاطب خيلي تاب نياورد. از جايي به بعد كمي جنبه سايكو را به كار اضافه كرديم، ويژگياي كه در شخصيتهاي متن وجود دارد ولي ديده نميشود. يا بازيگران پينتر اساسا عواطف و احساسات را نگه ميدارند ولي ابدا بت نيستند اما باز از آنجا كه نگران واكنش مخاطب بوديم تا حدي جنبه اور اكت ماجرا را افزايش داديم.
كار در يك سالن تئاتر خصوصي بدون بازيگر چهره چطور است؟
محمد زيكساري: در نمايش قبليام شش ماه تمرين كردم و آن زمان با مشكل تماشاگر كم مواجه شديم. من تمام تلاشم را براي اجرا در يك سالن تئاتر دولتي انجام ميدهم ولي وقتي به من ميگويد برو سال ديگه بيا برايم امكانپذير نيست. به ويژه وقتي بازيگران بعد از پنج ماه زحمت منتظر ديدن حاصل تلاشهايشان هستند. تماشاگر سالن خصوصي به لحاظ مالي تامين است و ميتواند بليت گران بها خريداري كند اما با اين قيمت بليت اگر قرار باشد دانشجو بخواهد سه نمايش تماشا كند جيبش تا پايان ماه خالي ميماند. به اين ترتيب طيف گستردهاي از تماشاگر تحصيلكرده را از دست ميدهيم. نميدانم بايد براي حل اين وضعيت چه كار كنم و به نظرم هنرمندان تئاتر همه بايد دست به دست هم بدهند. تهيهكننده حاضر بود پاي اين كار بايستد و پرداخت هزينهها را برعهده بگيرد ولي ميگفت در صورتي قدم پيش ميگذارد كه فلان بازيگر حتما در نمايش باشد، اتفاقي كه من تا امروز به آن تن ندادهام و نميدانم تا كجا دوام ميآورم؛ شايد يك جايي بشكنم. در هر صورت من از اينكه متني به قلم هارولد پينتر روي صحنه است بسيار خوشحالم.
كار در سالن تئاتر دولتي با بازيگر چهره را چگونه تشريح ميكنيد؟
فاطمه عليحسيني: از دو سال قبل براي دريافت سالن به مسوولان حافظ درخواست دادم كه هر بار به دلايلي ميسر نشد و متاسفانه آن زمان درست با دورهاي مواجه شد كه آقاي شهراز در اجراي نمايش مسعود رايگان با مشكلاتي مواجه شد. آن زمان مدتي بود كه براي تمرينها سرمايهگذاري كرده بوديم ولي در نهايت شرايطي به وجود نيامد كه نمايش را روي صحنه ببريم، حالا فقط يازده شب روي صحنه هستيم كه حتي بين آن تعطيلي داشتيم و اجرا عملا دو پاره شد. از طرفي با بليت 20 هزار تومان نمايش را به صحنه ميبريم درحالي كه قرار بود بهاي بليت نمايش در تالار حافظ 40 هزار تومان باشد. ابتدا برنامهريزي اجراي يكماهه را داشتيم و به همين دليل بعد از پايان كار در تئاترشهر حتما پيگير اجرا در سالن ديگر نيز خواهيم بود. چيزي كه از بازيگران به من ميرسد دريافت انرژي خوب از تماشاگر است. ولي تا حدي فكر ميكنم تماشاگران تماشاخانه ايرانشهر بيشتر به درد اين نمايش ميخورند. فكر ميكنم تماشاگر ايرانشهر هم متوجه نمايشهاي خوب ميشود و ما هم از بازيگران خوب و چهره تئاتر بهره ميبريم. از طرفي نمايشنامهنويس هم فرد چهرهاي به حساب ميآيد. بنابراين با توجه به دكور فكر ميكنم بهتر بود نمايش «اتاق» در تماشاخانه ايرانشهر به صحنه ميرفت.