جان كري، وزير خارجه سابق امريكا در مجمع اسلو مطرح كرد
ترامپ به دنبال بازي با حاصل جمع صفر است
سارا معصومي
جان كري وزير خارجه سابق امريكا اينبار در جايگاهي متفاوت و البته روزهايي سخت براي ديپلماسي كشورش به پايتخت نروژ آمد تا در نشست پرسش و پاسخ و البته نشست پشت درهاي بسته همفكري با نخبگان سياسي و برخي چهرههاي بينالمللي شركت كند. يك سال پيش در چنين روزهايي محمدجواد ظريف وزير امورخارجه ايران و جان كري وزير امور خارجه وقت امريكا هنوز همتاهايي بودند كه حرفهاي بسياري در حوزه توافق هستهاي داشتند و البته به قول وزيرخارجه ايران در همان نشست سال 2016 هم امريكاييها نظرات خود را درباره بحرانهاي منطقهاي در ديدار با هيات ايراني در ميان گذاشتند اما هيات ايراني تنها به گوش دادن و بيان برخي ديدگاههاي خود پرداخت و مذاكره يا رايزني در اين خصوص با جان كري انجام نشد. اينبار اما وزيرخارجه سابق امريكا در حالي به اسلو آمد كه هر روز بر تعداد بحرانها در خاورميانه و شمال آفريقا افزوده ميشود و همزمان هم دولتي در واشنگتن در راس قدرت است كه هربار گره بر گرههاي موجود اضافه ميكند. در جلسه پرسش و پاسخي كه پيش از آغاز نشست اصلي برگزار شد دو سوال كوتاه پرسيده شد اما تم اصلي تمام اظهارات حاكي از اين بود كه جهان بايد به امريكاي ترامپ كه ضد و نقيض گوييهايش را پاياني نيست عادت كند و البته در حضور جان كري هم از فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا سوال شد كه آيا اروپا با توجه به شرايط به وجود آمده ناشي از حضور ترامپ، قادر است نقش جديتري را در عرصه بينالمللي ايفا كند. اين وضعيت براي امريكا در عرصه بينالمللي با شرايطي كه باراك اوباما در 20 ژانويه سال جاري كاخ سفيد را به صاحب جديدش تحويل داد به هيچوجه قابل مقايسه نيست. رييسجمهوري كه ميگفت براي او اقتدار، امنيت و جايگاه امريكا در عرصه بينالمللي در جايگاه نخست قرار دارد وضعيت پيراموني واشنگتن در عرصه بينالمللي را در همين چندماه نخست به گونهاي متزلزل نشان داده است كه نگاه به اروپا و روسيه براي جايگزيني امريكا در بسياري از معادلههاي بينالمللي پررنگتر شده است.
بدون روحاني و اوباما ممكن نبود
در نشست پشت درهاي بسته در اسلو كه طبق قاعده چاتم هاووس انتشار مطالب 30 دقيقه نخست آن بلامانع است، مجري نشست از وزيرخارجه سابق امريكا سوال كرد كه چه راهي را براي حل بحرانهايي پيشنهاد ميكند كه در يك دهه گذشته جهان را به خود مشغول كرده است؟ كري در پاسخ به اين سوال گفت: براي پاسخ به سوال شما بايد به اين فكر كنيم كه امروز در ميانههاي قرن 21 ما در چه جايگاهي قرار داريم؟ وضعيت ژئوپولتيكي ما چگونه است؟ حقيقت اين است كه صلحسازي در هر پروندهاي ويژگيها و مولفههاي خاص خود را دارد: جدال قدرت، اختلافهاي فرقهاي و قومي، طايفهگرايي، جنگهاي بر سر قدرت و... تا زماني كه متني وجود نداشته باشد كه بر روي آن كار كنيد و با ويژگيهاي آن متن آشنا نباشيد هرگونه حركت كردني سخت خواهد بود. به عنوان نمونه، ايران و ايالات متحده به مدت 35 سال با هم هيچگونه صحبتي نكرده بودند تا اينكه در سپتامبر 2013 در حاشيه نشستهاي سازمان ملل با هم به گفتوگو نشستند. هيچ كدام از ما نميتوانستيم اين كار را انجام دهيم اگر روساي جمهوري در واشنگتن و تهران نداشتيم كه تصميم گرفته بودند از برخي سرمايههاي سياسي براي پيشرفت در يك حوزه خاص استفاده كنند. در همين نشست فدريكا موگريني، دوست من در مورد راه و روش اروپا براي حل مسائل و پيشبرد مسووليتهايش صحبت كرد و به نظر من توجه به اين رويكردها و اين نگاهها براي سيستم ارزشي كه از زمان جنگ جهاني دوم هر روز و هر روز هم بر تعداد هواداران آن افزوده شده، واجب است. اينكه از همه كساني كه اينجا هستند، بخواهم كه همين الان دست از تنشهاي شخصي خودتانبرداريد هم سخت خواهد بود چه برسد به اينكه از تنشهاي جهاني سخن بگوييم. با اين وجود من اصولا آدم خوشبيني هستم. برخي از نيمه خالي ليوان به همه قضايا نگاه ميكنند و برخي هم مانند من از نيمه پر ليوان. به كره شمالي، يمن، ليبي، جنگها در شمال افريقا، خاورميانه، سوريه و افغانستان نگاه كنيد، ما يك ليواني داريم كه مملو از بحران است. با اين همه جان اف كندي سالها پيش گفت كه ما بر روي كره زمين تنها با يك مساله واحد درگير هستيم و آن هم اين است كه همهچيز ساخته دست انسان است بنابراين راهكارهايي انساني هم ميطلبد.
مردم امريكا از معاهده پاريس عقب نميكشند
دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا از توافقنامه آب و هوايي پاريس عقبنشيني كرد. اين مثال را براي روشنتر شدن منظورم بيان ميكنم چرا كه ميدانم مسائل جوي و تغييرات آب و هوايي مدنظر همه است. چه دعوا بر سر مهاجران باشد و چه كمبود آب يا تغييرات جوي، به هرحال اينها همه چالشهايي هستند كه روبه روي ما قرار دارند. جامعه جهاني از اينكه امريكا كه بيشترين توجه را به مسائل علمي ميكند تصميم گرفت از اين توافقنامه آب و هوا خارج شود بسيار تعجب كرد. با اينهمه نكته اينجاست كه اين تصميم دولت امريكا بود و مردم امريكا تصميمي براي خروج از اين توافقنامه نگرفتهاند. ماحركتهاي اعتراضي را در داخل امريكا به راه انداختهايم و حدود 29 ايالت كه 70 درصد از جمعيت امريكا را شامل ميشوند به اضافه 8 ايالت ديگري كه داوطلبانه براي مقابله با اين اقدام امريكا برخي تدابير محيط زيستي را اتخاذ كردهاند به ما پيوستهاند و اكنون با اين تحولات و اين موج حمايت ميتوان گفت كه 80 درصد از جمعيت امريكا مخالف خروج از اين توافقنامه است و اين مخالفت را به تصوير هم كشيده است. نكته خوب اينجا است كه خروج رسمي از معاهده پاريس تا يك روز پس از انتخابات 2020 رياستجمهوري ممكن نخواهدبود و رييسجمهور جديد هم ميتواند الحاق دوباره امريكا به اين معاهده را در 30 روز اعلام كند. اينجاست كه نگاه خوشبينانه من جواب ميدهد. مساله اينجاست كه با وجود همه هياهوها ما تا چهار سال ديگر هم به معاهده پاريس عمل خواهيم كرد و در اين چارچوب خواهيم بود و تنها اتفاقي كه افتاده يك تصميم غيرقابل اجرا است.
فقرا هم تلفن هوشمند دارند
نكته اينجاست كه ما امروز در جهان بسيار متفاوتتري از جهاني هستيم كه در آن به دنيا آمده و بزرگ شديم. جهان ما دو قطبي بود، ساده بود، در يك سو اتحاد جماهير شوروي وجود داشت و در سوي ديگر هم غرب. ميتوانستيد در يك اتاق قدم بزنيد و تصميمي بگيريد كه شايد از نظر اقتصادي بيمعني بود اما باز هم امكان برد در اين تصميم وجود داشت. از سوي ديگر تصميمهايي كه در غرب گرفته ميشد هم از قدرت نفوذ قابل توجهي برخوردار بود. تمام اين مسائل با فروريختن ديوار برلين، شكلگيري جنبشهاي مذهبي و برخي اتفاقهاي ديگر امروز تغيير كرده است. در شيوه زندگي روزانه مردم هم از حيث تكنولوژي و مسائل ارتباطي تغييراتي ايجاد شده است. ميليونها نفر از كساني كه در فقر زندگي ميكنند هم تلفنهاي هوشمند دارند. آنها با همين تلفنهاي هوشمند با جهان در ارتباط هستند و البته ميبينند كه چه چيزهايي وجود دارد كه از آن محروم هستند. اين آگاهي به نوعي استيصال به وجود ميآورد. زماني كه شما دولتمردان ضعيفي داريد و شاهد فساد در ردههاي بسيار بالا هستيد و اين فساد عملا ظرفيت هرگونه توسعه سيستم ارزشي را كه در 70 سال گذشته تلاش كرديم آن را به پيش ببريم را نابود ميكند، به استيصال ميرسيد. جهان در حال تغيير است اما سرعت حركت شما با اين سرعت تغيير برابر نيست چرا كه سرعت تغيير در حد و اندازه يك انقلاب صنعتي است كه در عرصه ديجيتال اتفاق ميافتد. بيشتر دولتها هم با اين سرعتها هماهنگ و همراه نيستند. بنابراين زماني كه شما از حفظ صلح سخن ميگوييد افرادي در هر دولتي هستند كه تلاش ميكنند براي تامين اين صلح، به ترويج مسائل مربوط به بهداشت عمومي و توسعه آموزشي بپردازند. ما در جهان نزديك به 2 ميليارد كودك داريم كه كمتر از 24 سال سن دارند. در بيشتر كشورها هم 60 تا 65 درصد از جمعيت زير 25 سال سن دارند. ما به ميليونها فرصت شغلي نياز داريم كه بايد با سرعت بسيار بيشتري از سرعت اين سالها ايجاد شوند. اگر اين كار را نكنيم صحبت كردن از صلح 10 يا 20 يا سي سال ديگر دهها برابر سختتر خواهد شد. بنابراين من فكر ميكنم كه ما بايد يك جنبش جهاني وسيعتر خلق كنيم تا به كشورهاي مختلف و دولتهاي مختلف دورنمايي از آنچه را كه مردم در اين دوره و زمانه مطالبه ميكنند را بدهد. ما بايد اين رويكردها را در جنبه عملي براي 400 ميليون كودكي كه نياز به آموزش دارند اما حتي رنگ و روي مدرسه را هم نديدند اجرايي كنيم. وضعيت ما در اين حوزه خوب نيست و اين هم يك مساله كاملا جدي است. يك بار از يكي از وزراي امور خارجه كشوري در آفريقاي شمالي كه از دوستان من است سوال كردم كه چگونه جمعيت اقليتي خود را حفظ ميكنيد؟ آيا از آنچه ممكن است هرلحظه اتفاق بيفتد نميترسيد؟ وي گفت ما تنها كساني نيستيم كه بايد بترسيم. گروههاي تندرو كودكان را در حالي كه هنوز 12 يا 13 سال سن هم ندارند از خانوادههايشان ميگيرند، به آنها حقوق ميدهند و زماني كه ديگر به اين حقوق نياز ندارند بيرون ميروند و تبديل به مبلغاني براي همين گروههاي تندرو و عاملهايي براي جذب نيروهاي تندرو بيشتر ميشوند. اين گروهها برنامههاي خود را براي 35 سال آينده هم مشخص كردهاند و اين در حالي است كه ما براي 5 سال آينده جهان هم برنامهاي نداريم. ما بايد به اين مسائل فكر كنيم. نميتوانيم به عنوان صلح بان يا ميانجي در هيچ پروندهاي و منطقهاي كاري را از پيش ببريم اگر دولتها نتوانند به نيازهاي اوليه مردم و جامعه پاسخ بدهند. هرراهكاري كه در اسلو براي صلح پيشنهاد ميشود بايد با توجه به اين باشد كه چگونه ميخواهيم دولتها را تكان بدهيم و مردم را هم مسوول نگه داريم.
اروپا و امريكا بايد در يك مسير باقي بمانند
بايد ببينيم كه چگونه ميتوانيم اتحاد خود را حفظ كنيم. چگونه ميتوانيم مطمئن باشيم كه ايالات متحده و اروپا در دو مسير متفاوت حركت نخواهند كرد. اين مساله هم خود چالش ديگري براي همه تلاشهايي است كه پيگيري ميكنيم. اروپا در حال درون گرايي بيش از پيش است و آن هم به دليل مشكلات ساختاري و اجتماعي و انتخابات و طبيعت انتخاباتهايي است كه با آن روبه رو است. امريكا در سايه دولت جديد تصميم گرفته كه بازي با حاصل جمع صفر را در مسائل بينالمللي دنبال كند و اين دقيقا برخلاف رويهاي است كه ما در دولت قبل داشتيم. در حال حاضر براي ما بسيار مهم است كه در مسير چندجانبهگرايي و تعاملي كه قرار داشتيم باقي بمانيم. نميتوانيم هيچ كدام از چالشها و بحرانها را حل كنيم مگر آنكه همان طور كه جواد ظريف و فدريكا موگريني ميگويند به گفتوگو متوسل شويم و راهكاري بيابيم. ما در اين حوزهها در اين سالها موفقيتهاي بسيار اندكي داشتهايم. ما با سرعت كافي و هماهنگ با تحولات حركت نميكنيم به گونهاي كه بتوانيم با اعتماد به نفس در اين جلسات بنشينيم و اعلام كنيم كه ميتوانيم در يك مسير مشخص قرار بگيريم. ما رهبراني نداريم كه صلح را بيش از قدرت شخصي دوست داشته باشند. رهبراني نداريم كه صلح را بيش از بازي با حاصل جمع صفر بخواهند. بدون كمك رهبران نيز كار ما چيزي در حدود غيرممكن خواهد بود. ما همچنين بايد اصول بنيادين مدنظر خود براي تعاملهاي بيشتر و حفظ ارزشهاي مدنظر را مشخص كنيم تا با توسل به آنها بتوانيم به ساختار چندجانبه گرايي پايبند بمانيم. فكر ميكنم كه همه ما بايد يك طبلبرداريم و در منطقه جغرافيايي كشورهايمان خواهان توسل به ساختارچندجانبه گرايي شويم. دليلي وجود دارد كه اروپا، اروپا شده است. اين به خاطر ايدههاي آلمان يا يك روياي اقتصادي بزرگ نبوده است. اروپا، اروپا شد چرا كه رهبران آن تصميم گرفتند از گذشته فاصله بگيرند. رهبران كشورها در خاورميانه، آفريقا و آسياي مركزي نيز بايد همين مسير را بروند.