• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3853 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۲ تير

ضرورت و ابعاد تحول در آموزش و پرورش

اقبال قاسمي پويا پژوهشگر و استاد دانشگاه

بي گمان روشن‌ترين پاسخ به پرسش ضرورت و ابعاد تحول در آموزش و پروش اينكه لازم است در درجه نخست تغيير و تحولي در نگاه‌ها نسبت به آموزش و پرورش به وجود آيد و براي كاهش كاستي‌هايي كه به آنها اشاره شد برنامه‌ها و اقدام‌هاي عملي به اجرا گذاشته شود. چگونگي اين كار مستلرم بحث‌هاي نظري و عملي است كه به برخي از آنها در فضاهاي مجازي و اسناد ديگر پرداخته شده است و هنوز جاي بحث و گفت‌وگوي بسياري باقي است. در  اين جا به برخي از راه‌ها، فهرست‌وار اشاره مي‌كنم.

مدرسه مناسب‌ترين نهاد براي گفت و شنود‌هاي آموزشي است
راه‌هاي توسعه آموزش و پرورش از طريق گفت‌وگو‌هاي خردگرايانه و پرسشگري مشخص مي‌شود. مدرسه‌ها مناسب‌ترين نهاد براي گفت و شنود‌هاي آموزشي است. انديشه‌هاي توسعه مدار از مدارس برمي‌خيزد. پس لازم است بكوشيم محيط‌هاي آموزشي را به مكان‌هاي انديشه‌ورزي و پرسشگري تبديل كنيم. اين امر مستلرم ايجاد محيط دموكراتيك و دور از خودمداري و رفتارهاي ايدئولوژيك است.

بايد چراغ به دست به دنبال معلمان
تحول‌گرا و تغييرپذير باشيم
تاج آموزش و پرورش معلم است. مديران خوب همانا معلمان خوب رشد يافته هستند. توجه به تربيت معلم خردورز و پرسشگر از عمده‌ترين ضرورت‌ها در تعليم و تربيت است. هيچ كشور توسعه‌يافته‌اي سراغ نداريم كه معلمان ماهر و انديشه‌ورز نداشته باشند. تربيت معلم مناسب مستلزم داشتن استادان خردورز و پژوهشگر در مراكز تربيت معلم است. لازم است معلماني جذب آموزش و پرورش شوند كه يك سر و گردن از ديگران بالا‌تر هستند. خردمند‌ترين و آگاه‌ترين فرزندان وطن بايد جذب آموزش و پرورش شوند. مساله اصلي تربيت معلم و جذب معلم خردورز تنها به درآمد معلمان ارتباط ندارد. معيشت لازم است ولي كافي نيست. بايد چراغ به دست به دنبال معلمان تحول‌گرا و تغييرپذير باشيم. معلماني مي‌توانند تحول‌آفرين باشند كه نقاد و پرسشگر و انتقادپذير باشند. چنين ويژگي‌هايي در تضاد با انديشه‌هاي خودمدارانه و ايدئولوژيك است.

بامشاركت عمومي و تعامل انديشه‌ها بسياري از مسائل امروز آموزش وپرورش حل مي‌شود
محتواي آموزشي امروز ما اغلب برمبناي روش‌ها و انديشه‌هاي سنتي و آرماني  تدوين يافته است. لازم است بخش قابل توجهي از محتواي كتاب‌هاي درسي به انديشه‌هاي علمي و ملي اختصاص يابد وتقاضاي‌هاي خرده فرهنگ‌ها و قوم‌هاي ايراني و نياز‌هاي آنها محتواي كتاب‌هاي درسي را تشكيل دهد. در حال حاضر كتاب‌ها و محتواي آموزشي به عنوان يك سند حاكميتي در نظر گرفته مي‌شود و در تهيه و تدوين آن نه تنها خانواده‌ها چندان نقشي ندارند بلكه حتي معلمان ومديران با تجربه نيز در اين مورد مشاركت داده نمي‌شوند. كل نظام آمورشي ما يا دولت محور است يا  نظارت بالادستي نسبت به آن وجود دارد. مشاركت مردمي جزو جذايي‌ناپذير در نظام‌هاي توسعه‌يافته است. اگر مردم و معلمان ومديران در ساماندهي نظام آموزشي شركت فعال داشته باشند بسياري از مسائل آن به خودي خود حل مي‌شود. به نظر من اگر مشاركت عمومي در همه امور از جمله آموزش و پرورش صورت گيرد و تعامل انديشه‌ها در نهاد آموزش و پرورش حاكم شود بسياري از مسائل امروز آموزش وپرورش حل مي‌شود. از مسائل مالي گرفته تا مسائل محتوايي و انديشه واصول و روش‌هاي آموزش و پرورش. ما در كشورمان نمونه‌هاي خوبي از مدرسه‌هاي مشاركت‌محور داشته‌ايم. از اين نمونه است مدرسه فرهاد بانو توران مير هادي كه اسناد آن امروز در دسترس همگان است و مي‌تواند الگويي باشد براي اقدام‌هاي تربيتي اكنون ما.

نتيجه بستن درهاي مدارس به روي آحاد مردم اين شد كه اكنون ما در رتبه 103 جهاني قرار داريم
در حال حاضر آموزش و پرورش ما به دلايلي كه به برخي از آنها اشاره شد نمي‌تواند تنها با تكيه بر عوامل داخلي خود تغيير و تحولي توسعه‌گرا ايجاد كند. بايد ضمن تلاش براي باكيفيت ساختن عوامل و عناصر داخل آموزش و پرورش ازراه‌هاي گوناگون از جمله بازآموزي پيوسته عوامل داخلي و گسترش مراكز تربيت نيروي انساني، دست دوستي به نهاد‌هاي بيرون از اين دستگاه بدهد و همكاري و هم‌انديشي را پيشه خود سازد. همكاري با دانشگاه‌ها و ديگر نهاد‌هاي آموزشي و همياري مردم و مشاركت نهاد‌هاي دولتي و غيردولتي از نمونه‌هاي اين همكاري‌ها مي‌تواند باشد. شوربختانه تنگ‌نظري و نگاه انقباضي، مردم را از شركت در سرنوشت خود و فرزندانش باز داشت و نتيجه‌اش آن شد كه اكنون ما در رتبه 103 جهاني هستيم.

بدون تغيير در عوامل اثرگذار بيروني امكان تغيير كليدي در اين نهاد بسيار دشوار است
تغيير در نهاد آموزش و پرورش ما در حال حاضر به تغيير و تحول در دو عامل بيروني و دروني بستگي دارد . با توجه به شرايط خاص جامعه امروز ما عامل بيروني تغيير درآموزش و پرورش بسيار اثرگذار‌تر از عامل دروني آن است. به نظر مي‌رسد بدون تغيير در عوامل اثر گذار بيروني امكان تغيير كليدي در اين نهاد اگر نگوييم ناممكن بلكه بسيار دشوار است. اينكه امروز آموزش و پرورش ما از نظر كيفيت و اثربخشي رتبه 103 در دنيا را دارد ريشه در عواملي دارد كه بيشتر بيروني بوده است تا دروني.

 

نگاهي عملگرايانه به تغيير در آموزش و پرورش

بهنام بهراد

استادیار روانشناسی پژوهشگاه آموزش و پرورش

رابطه مستقيمي بين كيفيت آموزش و پرورش و رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي و حتي سياسي يك جامعه وجود دارد. به نظر من براي تغيير در آموزش و پرورش و اولويت‌هاي اين تغيير در جهت يك آموزش و پرورش كيفي دو رويكرد را مي‌توان مطرح كرد: 1) رويكرد ارتقايي
2)  رويكرد آسيب‌شناختي
پيش از آنكه به دو رويكرد فوق بپردازيم بايد هدف آموزش و پرورش را روشن‌سازيم. آموزش و پرورش دو هدف مهم را در سراسر جهان دنبال مي‌كند 1) پيشرفت تحصيلي (يعني انتقال مهارت‌هاي شناختي به دانش‌آموزان) و 2) رشد فردي و اجتماعي (انتقال مهارت‌هاي درون‌فردي و بين‌فردي). آموزش و پرورش براي رسيدن به اين اهداف مي‌تواند از دو رويكرد به موضوع بپردازد:
رويكرد ارتقايي: يعني ما از يك طرف از آموزش و پرورش انتظار داريم كه پيشرفت تحصيلي كودكان و نوجوانان را ارتقا دهد:
   در سراسر دوران تحصيل به گونه‌هاي مختلف پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان ارزشيابي مي‌شود، آزمون‌هاي مدارس، آزمون‌هاي نهايي، آزمون‌هاي ورودي مدارس، پروژه‌هاي جهاني مانند تيمز و پرلز و غيره نيز اين مهم را پيگيري مي‌كنند و آموزش و پرورش در سراسر جهان نيز اين مهم را دنبال مي‌كند و اساسا تاسيس مراكز بين‌المللي در زمينه پيشرفت تحصيلي مانند مركز بين‌المللي پيشرفت تحصيلي (IEA)، (PISA )  و غيره هم در همين راستا است. بسياري از رتبه‌بندي‌هاي سيستم‌هاي آموزشي در جهان نيز بر همين اساس صورت مي‌گيرند و از طرف ديگر موجب رشد و بالندگي فردي و اجتماعي
آنها مي شود:
   رشد فردي و اجتماعي دانش‌آموزان انتظار تمامي نهادهاي مهم اجتماعي از مدارس است. يعني انتظار مي‌رود كه مدارس با محتوا و سياست مشخصي به دنبال ارتقاي توانمندي‌هاي فردي و اجتماعي افراد و موجبات رشد شخصيتي و تعالي آنها را فراهم و با انتقال مهارت‌هاي مهم و حياتي آنها را براي زندگي فردي، اجتماعي، شغلي، اقتصادي و خانوادگي آماده سازند.

رويكرد آسيب شناختي:
   در زمينه پيشرفت تحصيلي نتايج ارزيابي‌هاي بين‌المللي مانند رتبه‌بندي آموزش و پرورش كشورهاي مختلف مانند آنچه ما در اينجا از رتبه 103 ايران ياد مي‌كنيم، نتايج ارزيابي موضوعات درسي كليدي مانند رياضيات، علوم و خواندن و نوشتن آنگونه كه بر اساس مطالعات تيمز و پرلز از طرف IEA  گزارش شده و غيره همگي حاكي از اين است كه ما در زمينه پيشرفت تحصيلي ضعيف هستيم و دست‌كم در مسير درستي براي بهبود آن قرار نداريم. اين يعني پيشرفت تحصيلي براي بهبود نيازمند تغيير است.
   از نظر رشد فردي و اجتماعي نيز شيوع اعتياد در بين نوجوانان، افزايش گرايش به سوء مصرف مواد و رفتارهاي پرخطر ديگر مانند خشونت، مشكلات جنسي، مشكلات روانشناختي، رفتاري، بزهكاري و غيره به ما هشدار مي‌دهند كه نگاه به پيشگيري از اين مخاطرات رشدمدار است و مدارس بايد كانون اين دسته از مداخلات پيشگيرانه باشند و مدارس براي اين مهم بايد برنامه داشته باشند كه به نظر در اين بخش با خلأ اساسي روبه‌رو هستيم.
پس روشن است كه آموزش و پرورش با توجه به دو رويكرد فوق بايد با استفاده از تمامي ساز و كارهاي مختلف، پيشرفت تحصيلي و رشد فردي و اجتماعي دانش‌آموزان را هدف قرار دهد.

تغيير
حال پرسش اين است كه براي تغيير وضعيت اين دو هدف كه نظام آموزشي ما در هر دو مشكل دارد چه تغييري بايد صورت گيرد:
    نظام آموزش و پرورش ما بيش از آنكه يك سيستم آموزشي باشد، فردمدار است. بنابراين مديريت‌ها در سوگيري آن براي حل مشكلات آموزشي و پرورشي نقشي كليدي دارند. از اين‌رو تغيير نيازمند تغيير ديدگاه است و مديريت‌هاي جديدي كه نگاهي علمي و نو به آموزش و پرورش داشته باشند، مي‌توانند راه‌گشا باشند. توجه به شايسته‌سالاري پاشنه آشيل تغييرات مديريتي است. بدون در نظر گرفتن چنين تغييري كوشش‌هاي بهبودبخشي و ارتقاي كيفي انتظاري منطقي و معقول نيست.
    آموزش و پرورش يا تعليم و تربيت به تعريفي عام كمابيش يك علم است و بنابراين تجارب علمي جهان در اين حوزه كمك شاياني به حل مشكلات آن مي‌كند، بنابراين آموزش و پرورش بايد از ظرفيت‌هاي علمي و پژوهشي درون و بيرون خود، حجم درخوري از اطلاعات منسجم علمي را انباشت تا از آنها در تصميم‌گيري استفاده كند در حالي كه در حال حاضر بيشتر از روش شور و مشورت جلسه‌اي سود مي‌جويد! كه پيامدهاي آن هم روشن است!
  محتواي آموزشي نقشي كليدي در تغييرات آموزش و پرورش دارد، بنابراين با توجه به دو هدف آموزش و پرورش و رويكردهايي كه مطرح شد، محتواي آموزشي نيازمند تغيير است. يعني وقتي هم از نظر پيشرفت تحصيلي و هم از نظر ارتقاي فردي و اجتماعي دانش‌آموزان مشكل داريم، پس اين محتوا مي‌تواند مشكل داشته باشد. اين روند در آموزش عالي نيز مصداق دارد.
   نظام تربيت و به خدمت‌گيري معلمان از مهم‌ترين مشكلات آموزش و پرورش است كه بايد به تدريج و از طريق به خدمت در آوردن معلمان شايسته در بدو ورود و آموزش‌هاي ضمن خدمت كارآمد (و نه اسمي) حل شود زيرا طبق پژوهش‌هاي راهبردي مربوط به پيشرفت تحصيلي (جان هتي، 2009)، معلم كليدي‌ترين نقش را از بين 6 دسته از عوامل 1) دانش‌آموز 2) خانواده 3) مدرسه 4) معلم 5) برنامه درسي و 6) رويكردهاي تدريس، در پيشرفت تحصيلي دارد. اين نتيجه سنتزپژوهي 15 ساله روي 800 فراتحليل صورت گرفته در چند دهه اخير و بررسي 50 هزار مطالعه بر روي 200 ميليون دانش‌آموز به دست آمده است.
   تمركز و سرمايه‌گذاري بر مدرسه، معلم و دانش‌آموز به عنوان نهايي‌ترين و اصلي‌ترين هدف مداخلات آموزشي و پرورشي. به نظر مي‌رسد كه آموزش و پرورش چنان دل‌مشغول فعاليت‌هاي ستادي و سياستگذاري‌هاي مستقل خود است كه مدرسه از دست رفته است. بخش اعظم فعاليت‌هاي سرمايه‌گذاري و مالي، مداخله‌اي، ارتقاي كيفيت، و خدمات‌رساني بايد بر مدرسه و دانش‌آموزان متمركز شوند. مدارس بايد با به خدمت‌گيري تدريجي پرسنل شايسته و كيفي، بودجه مناسب و كافي، حمايت‌هاي مالي و فعاليت‌هاي در خور علمي نشأت گرفته از كانون‌هاي مطالعاتي درون و بيرون نظام آموزشي، متناسب با دانش جهاني تغيير كنند. تغيير مثبت مدارس، پيامد تربيت دانش‌آموزاني شايسته و مهارتمند را در پي خواهد داشت.
آنچه به اجمال به آنها پرداخته شده شرح مفصلي دارد كه در اين مجال نمي‌گنجد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون