نگاهي به سلوك سياسي - اجتماعي دكتر ابراهيم يزدي
دلبسته دين در تكاپوي دموكراسي
عظيم محمودآبادي
دبير گروه سياستنامه
«آقاي دكتر يزدي، پزشك مسلمان، معتقد و شناخته شدهاي بود. او و همسرش هر دو به اسلام پايبند بودند. بعدها هم كه به پاريس آمدند همسرش مدتي در منزل امام در نوفل لوشاتو كار ميكرد. او حجاب اسلامي را به خوبي رعايت ميكرد. [دكتر يزدي] روحيات خوبي داشت و ميشد ايشان را با مرحوم شهيد چمران تا اندازهاي مقايسه كرد.»
گوينده سخني كه به آن اشاره شد كسي است كه در طول چهار دهه گذشته هيچ قرابت فكري و سياسي با دكتر ابراهيم يزدي نداشته است. عبارت فوق را نه يكي از اعضاي نهضت آزادي ايران و نه حتي يكي از هواداران آن گفته بلكه منبع آن چيزي نيست جز كتاب خاطرات فرزند آيتالله جنتي. (1)
علي جنتي، وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي در كتاب خاطرات خود- خاطراتي كه بيش از 12 سال قبل از رسيدن او به منصب وزارت ارشاد در دولت يازدهم منتشر شده است- وقتي به نام مرحوم دكتر يزدي ميرسد انگار نخستين چيزي كه براي او در مورد ايشان تداعي ميشود خلق و خوي ديني و رفتارهاي اسلامي و متشرعانه آن مرحوم و خانوادهاش است. آن هم در دورهاي كه آنها در خارج از كشور به سر ميبردند.
عبارت مورد اشاره در كتابي كه ناشر آن مركز اسناد انقلاب اسلامي بوده است علاوه بر اينكه حكايت از انصاف نويسنده دارد از بارزترين مصاديق سخن مولانا است كه سر دلبران را در حديث ديگران خوشتر ميكند.
البته بديهي است كه اين «ديگران» به هيچوجه منحصر در شخص علي جنتي نيست. بلكه كافي است به خاطرات منتشر شده از نسلهاي اول و دوم انقلاب و روزهاي پر تلاطم ماههاي قبل و بعد از روز 22 بهمن ماه سال 1357 مراجعه كنيم تا در صفحات متعددي به نام آن مرحوم برخورد كنيم.
مساله امام موسي صدر
در خاطرات و نوشتههاي كثيري از انقلابيون از مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني گرفته تا سيد محمود دعايي، از حسن روحاني تا محسن رفيقدوست، از آيتالله مهدوي كني تا آيتالله دري نجف آبادي، از عبدالكريم سروش تا جلال الدين فارسي و... هر كدام به مناسبتي نامي از دكتر يزدي به ميان آوردهاند و همين براي نشان دادن نقش پررنگ آن مرحوم در روزها و شبهاي پرالتهاب پيرامون پيروزي انقلاب كافي است.
حتي در مواردي كه برخي نويسندگان اين خاطرات سعي كردهاند در مذمت آن مرحوم بگويند، اما آنچه در نهايت خواننده درمييابد خيرخواهي و تلاشهاي بيشائبه و طاقتفرساي شخصيت بيبديل مرحوم دكتر يزدي است.
از آن جمله ميتوان به محسن رفيقدوست اشاره كرد كه در كتاب «براي تاريخ ميگويم» وقتي به نام دكتر يزدي ميرسد ابتدا تصريح ميكند كه حضور او برايش غيرقابل تحمل بوده است؛ «از آنجا كه طرف حساب ما در دولت [موقت]، آقاي دكتر يزدي بود، آبمان توي يك جوي نميرفت و معمولا با هم دعوايمان ميشد.» (2)
رفيقدوست در ادامه به يكي از مصاديق اختلافش با دكتر يزدي اشاره ميكند كه مربوط به بعد از حادثه ربوده شدن امام موسي صدر است؛ «در روزهاي اول انقلاب خبر دادند كه هياتي از ليبي به رياست عبدالسلام جلود عضو شوراي فرماندهي و معاون قذافي ميخواهد براي عرض تبريك به ايران بيايد. محمد منتظري معتقد بود اختلافافكني ميان ملتهاي انقلابي ايران و ليبي توطئه استكبار است و درصدد بود ديداري ميان مقامات ليبي و مقامات وقت ايران ترتيب دهد. وقتي هواپيماي آنها در فرودگاه تهران نشست، گروهي از طرف دولت موقت و به دستور شهيد چمران هواپيما را محاصره كردند و نگذاشتند جلود و همراهانش پياده شوند. دولت موقت از جمله ابراهيم يزدي و دكتر چمران ميگفتند چون امام موسي صدر در ليبي گم شده، جلود حق ورود ندارد. من و محمد منتظري با عدهاي از پاسداران مسلح به فرودگاه رفتيم، گروه دولت موقت را عقب زديم، جلود و گروه ليبيايي را سوار ماشين كرديم و به هتل شرايتون – هتل هماي فعلي- برديم [... ]. ما گفتيم الان وقت اين كار نيست، بعدا هم ميتوانيم اين كار را بكنيم و راجع به اين موضوع با ليبياييها صحبت كنيم. من و محمد منتظري در همان سال يا سال 1359 يكي دو سفر به ليبي رفتيم.» (3)
آنچه تاريخ معلوم كرد
آري رفيقدوست «براي تاريخ» گفته است كه وقتي عبدالسلام جلود وارد خاك ايران شد، زمان مناسبي براي مشخص كردن وضعيت امام موسي صدر نبوده است. اما بالاخره همان تاريخ به او ثابت كرد كه در نهايت هيچگاه آن زمان مناسب فرا نرسيد و حتي در يكي دو سفر بعدي او به همراه محمد منتظري به ليبي نيز هيچ گرهاي از اسارت رهبر شيعيان لبنان باز نشد. مرحوم دكتر يزدي را ميتوان در تاريخ كشورمان از جمله افرادي دانست كه بنا به تشخيص خود اظهارنظر و عمل ميكرد هرچند برخي از آنها در تعارض با جو و جبر زمانه قرار داشت. همان جو و جبري كه او و به طريق اولي مرحوم مهندس بازرگان را تنها بعد از گذشت 9 ماه از پيروزي انقلابي كه آنها در تحققاش نقش غيرقابل انكاري داشتند را براي هميشه به حاشيه راند.
اما در عين حال هيچ مصلحتي را بالاتر از حفظ انقلاب و صيانت از آن در برابر تهديدات احتمالي نميدانستند.
يزدي و اشغال سفارت امريكا
حتي در مورد اشغال سفارت امريكا كه او و چهرههايي نظير مرحوم مهندس بازرگان نظر متفاوتي داشتند نيز دغدغهاي جز قوام و دوام انقلاب در نزدشان مطرح نبود. چنانچه خود مرحوم دكتر يزدي گفته بود: «در آن زمان تلاش ما در دولت موقت اين بود كه كشورهاي بزرگ دنيا از جمله امريكا ما را به رسميت بشناسند.»(4)
هر اكتيويست و فعال سياسي طبيعتا در كارنامه خود نقاط قابل نقدي را دارند كه مرحومان بازرگان و يزدي نيز از اين قاعده مستثني نيستند. ترديدي نيست كه مرحوم يزدي در بيش از نيم قرن مبارزه و فعاليتهاي سياسي خطاهايي هم مرتكب شده باشد و اساسا كدام سياستمداري است كه بتواند ادعا كند كارنامه او عاري از هر گونه خطا و اشتباه است؟
اما آيا كمك به تشكيل نيرويي نظامي – مردمي براي حفظ انقلاب يا پيگيري مصرانه وضعيت رهبر ربوده شده شيعيان لبنان هم جزو همين اشتباهات بودند كه باعث شود برخيها – بنا بر تعبير خودشان- از همان اول با دكتر يزدي «آبشان در يك جوي» نرود؟
امروز كه كارنامه بيش از نيم قرن مبارزه و فعاليت دكتر ابراهيم يزدي در برابر ما است اگر بخواهيم تمام اهداف و آرمانهاي او را در دوكلمه صورتبندي كنيم شايد آن چيزي نباشد جز دين و آزادي. آري، يزدي دين و آزادي را توامان ميخواست.
گويي آن سخن امام حسين (ع) در روز عاشورا را سرلوحه كار خويش قرار داده بود كه: «اِن لم يكن لكم دين و كونوا احراراً في دنيا كم» (5) و دين و آزادگي را مترادف هم بلكه لازمه يكديگر ميديد.
در كارنامه سياسي – مبارزاتي مرحوم يزدي نقاط پررنگي وجود دارند كه ميتوان آنها را متاثر از همين نگاه او نسبت به دين و آزادي دانست. از جمله آنها ميتوان به مساله فلسطين و روز قدس اشاره كرد.
اكنون نزديك به 40 سال است كه در آخرين جمعه ماه مبارك رمضان روز قدس برگزار ميشود و شايد كمتر كسي بداند كه ايده اوليه آن توسط مرحوم دكتر يزدي مطرح شد. چنانچه حجتالاسلام حسن روحاني در كتاب خاطرات خود مينويسد: «تعيين آخرين جمعه ماه رمضان به عنوان روز قدس پيشنهاد دكتر ابراهيم يزدي بود. » (6)
يزدي و مناسك اسلامي
توجه به دين و مظاهر اجتماعي آن چيزي نيست كه دكتر يزدي تنها بعد از انقلاب به آن توجه داشته باشد. بلكه حتي در سالهاي قبل از انقلاب و زماني كه او در امريكا انجمن اسلامي دانشجويان امريكا و كانادا را پايهگذاري كرده بود به روشني ديده ميشود كه يكي از مظاهر اين توجه برگزاري نمازهاي جماعت در اجتماعات و ميتينگهاي سياسي بود.
چنانچه در ديدار شاه از واشنگتن در 24 آبان سال 1356 (15 نوامبر 1977) كه محملي براي بسيج عظيم گروههاي مخالف رژيم در سرتاسر امريكا شد و گروههايي متفرق و متعارض را چندين هفته در جريان تدارك و برگزاري تظاهراتي گسترده و بيسابقه در واشنگتن عليه وي متحد كرد. بنا به هماهنگي انجام شده با پليس واشنگتن، تظاهرات انجمن در محوطه شرقي كاخ سفيد برگزار شد. ساير گروههاي مخالف در جنوب كاخ به محل استقبال رسمي كارتر از شاه نزديكتر و گروههاي طرفدار رژيم نيز در غرب كاخ سفيد مستقر بودند.
معمولا برگزاري نماز جماعت يكي از بخشهاي اصلي برنامههاي تظاهرات اعضاي انجمن بود و امام جماعت نمازي كه در جريان تظاهرات عليه مراسم استقبال از شاه برگزار شد، كسي نبود جز مرحوم دكتر ابراهيم يزدي. نماز جماعتي كه گفته ميشود روي زميني برگزار شد كه آن روز حدود 20 سانتيمتر برف روي آن نشسته بود. (7)
مرحوم دكتر ابراهيم يزدي از مطرحترين چهرههاي سياسي در تاريخ معاصر كشورمان بود كه دين و دموكراسي، اسلام و ايران، آزادي و عدالت، آرمان و مصلحت و انقلاب و اعتدال را با هم ميخواست و عمر خود را مصروف تحقق آنها كرد.
منابع:
1- خاطرات علي جنتي، نشر مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول؛ 1381، صفحه 117
2- براي تاريخ ميگويم، جلد اول، نشر سوره مهر، چاپ سوم، 1393، صفحه 51
3- براي تاريخ ميگويم، جلد اول، نشر سوره مهر، چاپ سوم، 1393، صفحه 68
4- از پيروزي تا تحكيم، عباس شادلو، نشر وزراء، چاپ دوم؛ 1388، صفحه 62
5- بحارالانوار، ج 45، ص 49
6- خاطرات حسن روحاني، جلد اول، انتشارات كميل، چاپ اول؛ 1387، صفحه 552
7- شتاي عمر، احمد عزيزي، نشر ني، چاپ اول؛ 1396، صفحه 137