• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3180 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲۵ بهمن

گفت‌وگو با ابراهيم حقيقي به بهانه افتتاح موزه گرافيك ايران

كاش نامي از مميز برده مي‌شد

  حافظ روحاني / تاسيس موزه گرافيك، از آرزوي‌هاي قديمي طراحان گرافيك و از روياهاي مرتضي مميز بود، چنانچه از سال‌ها پيش مجيد بلوچ براي تاسيس اين موزه انتخاب شده و كارش را آغاز كرده بود. اين آرزو يا رويا، بالاخره چندي پيش جامه عمل پوشيد و موزه گرافيك ايران در عمارت ارباب هرمز در شمال تهران‌پارس و خيابان استخر تاسيس شد. هر چند كه همه طراحان گرافيك و همه كساني كه به حوزه فرهنگ و هنر علاقه‌مندند از تاسيس اين موزه خشنود شدند، ولي مشكلات فراوان در راه‌اندازي موزه باعث شد تا انتقاداتي از نحوه راه‌اندازي موزه هم بلند شود: كوچكي و دور بودن مكان ساختمان حوزه از جمله اين اعتراضات و انتقادات بود. ضعف اطلاع‌رساني مشكل ديگر اين آيين بود، به خصوص كه اعضاي انجمن صنفي طراحان گرافيك ايران همگي به واسطه حرفه‌شان بر امور تبليغاتي تسلط دارند و انتظار مي‌رفت تا اطلاع‌رساني اين رويداد بزرگ در حوزه طراحي گرافيك با خبررساني بهتر انجام شود. اما ابراهيم حقيقي ايرادي ديگر نيز بر برگزاري آيين افتتاح موزه وارد مي‌كند: عدم اشاره به نام مرتضي مميز در مراسم افتتاح موزه گرافيك ايران؛ ايراداتي كه به مكان موزه مي‌گيرند را مي‌توان به واسطه مشكلات مالي انجمن صنفي طراحان گرافيك ناديده گرفت، به هر حال تاسيس و راه‌اندازي موزه آنقدر اهميت داشت كه بتوان چنين مشكلاتي را ناديده گرفت، ولي عدم اشاره به نام‌هاي بزرگ و كساني كه سال‌ها براي تاسيس اين موزه تلاش كرده بودند، قابل اغماض نيست. به بهانه تاسيس موزه گرافيك ايران با ابراهيم حقيقي به گفت‌وگو نشستيم. او از كساني است كه سال‌ها براي تاسيس موزه تلاش كرد و از نزديك در جريان پيشرفت كار موزه گرافيك ايران بود. او در اين گفت‌وگو روايت خود را از مسيري كه انجمن تا تاسيس موزه گرافيك طي كرد بيان مي‌كند.

در اين موزه هم اين انتظار را داشتم كه لااقل در افتتاحيه بخش عمده‌اي را كاش به مرتضي مميز اختصاص مي‌دادند، لااقل در افتتاح، به خاطر تمام تلاشي كه ايشان براي راه‌اندازي موزه كردند. من كه حضور نداشتم، ولي شنيدم كه حتي نامي از ايشان هم در روز افتتاحيه برده نشد. اين ماجرا خيلي من را دلگير كرد

  كمي از قبل‌تر شروع كنيم، ايده و فكر راه‌اندازي موزه گرافيك از چه زماني مطرح شد؟

مرتضي مميز از همان نخستين روزي كه انجمن تاسيس شد، ايده تاسيس موزه گرافيك را مطرح كرد. يك كميته براي اين كار تشكيل و يك نفر هم به عنوان مسوول اين كار انتخاب شد. بعد كه دوره دوم آغاز شد و دوره هيات‌مديره قبلي تمام شد و آقاي مجيد بلوچ تشريف آوردند، مميز از ايشان خواست كه سرپرستي اين كار را بر عهده بگيرند و ايشان هم بحق بسيار فعال بودند و شروع كرد به كار كردن و جمع كردن آثار.
تا سه سال پيش كه من خبر دارم تنوع آثار جمع‌آوري شده خيلي زياد بود، از انواع آرت‌وُرك‌ها گرفته تا آگهي‌هايي كه در روزنامه‌هاي قديمي چاپ شده بودند، پوسترهاي دوران انقلاب، پوسترهاي قديمي از مجموعه پوسترهاي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، ابزارهاي قديمي كه مورد استفاده طراحان گرافيك بود و طراحان گرافيك معروف آن ابزار را هديه كرده بودند، حتي نمونه حروف سربي چاپخانه‌ها و ماشين چاپ پرسي دستي. زحمت ديگري كه كشيدند اين بود كه همه ابزار و آثار شماره‌گذاري و تفكيك شد و خوشبختانه ضمن مشورت با موزه‌داراني كه توسط آقاي محيط طباطبايي معرفي شده بودند، اين كار به صورت حرفه‌اي انجام شد، از همه آثار تصوير تهيه شد و از همه آنها آلبوم عكس دارند. دوره‌هايي كه در هيات‌مديره بوديم، به ياد دارم كه درخواست‌هاي منطقي آقاي بلوچ كه مثلا شامل دوربين عكاسي، دوربين فيلمبرداري يا كمد براي حفظ اسناد بود، همه به اتفاق آرا مصوب مي‌شد و با اينكه انجمن خيلي پول نداشت، ولي همه اين ابزارها فورا خريداري مي‌شد. كار خوب ديگري كه ايشان كردند اين بود كه از دوره كه هنرمندان پيشكسوت پا به سن گذاشته بودند، گفت‌وگوهايي ترتيب دادند، اگر مي‌شد با دوربين فيلمبرداري و اگر نه، با ضبط صوت كه تاريخ شفاهي بسيار معتبر و خوبي است. نمي‌دانم كه آيا در اين سه، چهار سال اخير ادامه دادند يا نه، اميدوارم كه انجام شده باشد. به هر حال گنجينه بسيار شايسته‌اي جمع شده.
از همان اوايل هم مرتضي مميز براي پيدا كردن مكاني براي موزه خيلي تلاش مي‌كرد، با همه شهرداري‌ها صحبت كرد و با همه وزراي ارشاد ملاقات كرد تا مكاني را براي موزه تامين كند. وزارتخانه‌ها كه مدام به شهرداري‌ها پاس مي‌دادند، چون يا اين كار را جزو وظايف آنها مي‌دانستند، يا اين تصور هميشه وجود داشت كه شهرداري‌ها مكان‌هاي بيشتري دارند يا پولدارتر هستند، گرچه مي‌شد كه وزارتخانه‌ها هم اين كار را بكنند، مثلاً مي‌دانم كه وزارت مسكن مكان‌هاي زيادي را در اختيار دارد. در يك دوره، در دوره‌اي كه خود من در هيات‌مديره بودم، قرار شد كه سازمان ميراث فرهنگي خانه‌اي قديمي را در اختيار بگذارد كه انجام نشد. در دوره آقاي كرباسچي هم مكاني را در الهيه به ما معرفي كردند؛ خانه‌اي كه متعلق به شهرداري منطقه يك بود، پسنديده هم شد، به جز گچ‌كاري و آيينه‌كاري‌هاي حيرت‌انگيز زشتي كه در آن خانه بود و گفته بودند كه دست‌كاري‌شان نكنيد، ما هم تصميم گرفته بوديم تا آنها را با پنل بپوشانيم و رويشان تابلو بزنيم. اما به توافق نرسيديم و آقاي مميز قرارداد با شهردار منطقه را امضا نكرد، چرا كه در يكي از بندها نوشته بودند كه گرداندن مجموعه و كليه آثار از اين پس به شهرداري منطقه يك تعلق خواهد داشت ولي ما در انجمن مصوب كرده بوديم كه اين مكان و گنجينه در اختيار انجمن باشد و گردانندگاني كه ارزشش را مي‌دانند. در دوره‌هاي بعدي هم با شهرداري‌ها و شوراي شهر ديدارهاي فراواني داشتيم، من به شخصه با آقاي مسجد‌جامعي ملاقات كردم، با تمام معاونت‌هاي شهرداري از زماني كه آقاي قاليباف شهردار تهران بودند، ملاقات كردم، ولي هيچ كدام نتيجه نداد. يك بار با آقاي مثقالي با معاونت فرهنگي شهرداري ملاقات كردم و اين‌بار هم مكاني به ما معرفي شد ولي دوباره بر سر اينكه شيوه گرداندن چگونه باشد و اينكه وقتي شهرداري مكاني به ما مي‌دهد، چه حقي در مالكيت خواهد داشت، مشكل ايجاد شد، چون بايد گفت كه اين مجموعه متعلق به شهروندان است، نه به يك منطقه يا شهردار خاص. در دوره‌اي كه آقاي مثقالي رييس هيات‌مديره بود، ايشان و آقاي بهرام كلهرنيا خيلي تلاش كردند و دو شهردار دو منطقه‌ دو مكان را پيشنهاد دادند كه البته بسيار دور بودند و خيلي كوچك. مكان كنوني كه باز صحبت‌هايش را آقاي كلهرنيا كرده بودند، هر چند باز دور است ولي خوشبختانه از آن مكان‌هاي قبلي بزرگ‌تر است. همچنان بايد دست آقاي بلوچ را فشرد كه با تمام مشغله و كاري كه دارند و از طراحان قديمي و پيشكسوت ما محسوب مي‌شوند، اين كار به همت‌ ايشان و كميته‌اي كه تشكيل دادند و جواناني كه در اطراف‌شان هستند انجام شد. اما من انتظار ديگري داشتم، مثل اتفاق ديگري كه در موزه سينما افتاد، البته حضور من بسيار كمتر از حضور آقايان اثباتي، رحيميان، ساعتي و جمال اميد بود ولي شاهد بودم كه وقتي آثاري را جمع مي‌كردند، مي‌بردند و به موزه تقديم مي‌كردند، مثلا اسناد باقيمانده از سينماي آزاد كه از تمامي دوستان جمع كردند و به موزه تقديم كردند، لااقل طوري بخش‌بندي كردند كه براي كساني كه از قديم تلاش‌هايي كرده بودند، بخش كوچكي به هر يك تعلق بگيرد كه اين بخش‌ها بعدا در باغ فردوس بزرگ‌تر شد. اينجا و در اين موزه هم اين انتظار را داشتم كه لااقل در افتتاحيه بخش عمده‌اي را كاش به مرتضي مميز اختصاص مي‌دادند، لااقل در افتتاح، به خاطر تمام تلاشي كه ايشان براي راه‌اندازي موزه كردند. من كه حضور نداشتم، ولي شنيدم كه حتي نامي از ايشان هم در روز افتتاحيه برده نشد. اين ماجرا خيلي من را دلگير كرد.

  از همان زمان كه ايده افتتاح موزه مطرح شد، جمع‌آوري آثار هم آغاز شد؟

تا زماني كه آن اتاق كوچك در اختيار در ميدان فلسطين جا داشت، آثار جمع‌آوري مي‌شد. به دوستان عرض كردم كه آثار قديمي حتما ارزشمند هستند، اما آثار امروزي هم حتما بايد نگهداري شوند، ما چند بي‌ينال برگزار كرديم و موفق شديم كه آثار طراحان شركت‌كننده خارجي را در اختيار بگيريم و آنها هم لطف كردند و اين آثار را در اختيار انجمن گذاشتند، قرار بود كه اين آثار هم در اختيار موزه قرار بگيرد، گرچه اين آثار ايراني نيستند، ولي جزو آثار موزه‌اي محسوب مي‌شوند. دوستان در برنامه‌شان گذاشتند كه آثار امروزي را هم جمع كنند، يعني يادشان نرود كه از هم‌اكنون پوسترها و آثار گرافيكي تمام جشنواره‌هايي كه اكنون شاهد برگزار‌ي‌شان هستيم كه كم هم نيستند، جمع‌آوري شوند.
بالاخره اينها هم موزه‌اي هستند. موزه لزوما معني تاريخ قديم نمي‌دهد، يعني امروز هم اگر موفق شوي كه هر اثري كه درمي‌آيد را جمع‌آوري كني، روزي ارزش تاريخي خود را مي‌يابد و قابل بازبيني و تاويل و تفسير و تحليل است؛ براي شناسايي تحولات اجتماعي‌اي كه گذرانده‌ايم و نه فقط از منظر گرافيك كه از منظر همه تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي.
 اما از زماني كه اين اتاق كوچك خيلي پر شد و بعد از رفتن به مكان تازه، آن اتاق باز هم كوچك‌تر شد، دوستان جمع‌آوري آثاري كه حجيم بودند را متوقف كردند و صرفا جمع‌آوري آثار كاغذي را ادامه دادند و در واقع با دارنده آن حجم توافق يا تفاهم مي‌كنند كه اين حجم بعدا در اختيار موزه قرار مي‌گيرد، مثلا مثل دستگاه‌هاي كوچك چاپ دستي، يا گارسه‌هاي سربي قديمي كه حجم زيادي دارند و به آساني نمي‌توان آنها را منتقل كرد. اين وسايل شناسايي شده‌اند و دوستان هم قول داده‌اند كه تقديم موزه بكنند، ولي امكانش نيست.
اميدوارم در اين مكان جديد، اگر قرار باشد كه دوستان جايي را به عنوان خزانه تعيين كنند، زودتر عملي كنند.

  آيا هيچ‌وقت تلاشي شد تا موزه مميز تشكيل شود، مثلا دفتر يا منزلش به موزه تبديل شود؟

روزهاي بعد از درگذشت مرتضي مميز كه بيشتر تلاش مي‌شد تا بنياد مرتضي مميز تاسيس شود، بله، چنين فكري بود كه در مكاني كه به بنياد تعلق مي‌گيرد موزه‌اي هم از آثار خود مرتضي مميز درست شود.
اما تشكيل خود بنياد مرتضي مميز دچار توقف شد و كار تاسيس به درازا كشيد و بالاخره هم دوستان هيات موسس موفق به ثبت آن در وزارت كشور نشدند و اخيرا تحت عنوان موسسه فرهنگي هنري در وزارت ارشاد ثبت شده، اما همچنان مي‌تواند زير عنوان بنياد كار كند. به هر حال در اختيار گرفتن يك مكان هزينه‌بر است و موزه‌ها بايد بودجه داشته باشند. خوشبختانه تلاش دوستان باعث شد تا بودجه‌اي در معاونت سينمايي سابق براي موزه سينما مصوب شود تا امور موزه بچرخد. تصور بكنيد كه دستمزد كارمندان اين موزه هزينه‌اي دارد، علاوه بر هزينه‌هاي آب و برق و تلفن كه ممكن است پاركي كه موزه در آن قرار دارد حاضر به تقبل اين هزينه‌ها باشد.
ولي وظايف يك موزه خيلي بيشتر از اينهاست، عكسبرداري‌ها يا فيلمبرداري‌هايي كه خدمت‌تان عرض كردم، گفت‌وگوها، جمع‌آوري آثار و تبديل‌شان به سي‌دي يا دي‌وي‌دي يا هر شكل ديگر قابل ارايه، كتاب هزينه‌برترين شكل است. نگهداري اين مستندات در تمامي دنيا رايج است كه بايد در اختيار عموم قرار بگيرد؛ ما موزه را جمع نمي‌كنيم كه در يك اتاق حبسش كنيم. شاهديم كه در تمام موزه‌هاي هنري از آثار نمونه‌سازي‌هايي مي‌شود يا تكثير مجدد مي‌شوند به اشكال مختلف، دفترچه، كارت پستال، يا حتي چاپ روي پارچه و دستمال و امثالهم. همه اينها سرمايه‌گذاري مي‌خواهد و بايد بودجه‌اي براي‌شان تامين شود.

  كه چنين بودجه‌اي وجود ندارد؟

چنين بودجه‌اي وجود ندارد. همين كه انجمن موفق شده تا الان با حق عضويتي كه مي‌گيرد روي پاي خودش بايستد حاصل تلاش بسيار زياد بوده.

  آثاري كه در موزه به نمايش درآمده بودند، كم بودند و به نظر بسيار پراكنده مي‌رسيدند، آيا كسي هست كه آثار را كيوريت كند؟ نوشته‌هاي توضيحي آثار البته كامل و خوب بود و اطلاعاتي شامل زمان اثر، ابعاد و تكنيك را شامل مي‌شد، ولي به نظر نمي‌رسيد كه آثار بر اساس منطق مشخصي چيده شده باشند، اين روال بايد در نمايشگاه دايمي حفظ شود يا فقط مختص به نمايشگا‌ه‌هاي ادواري است؟

قطعا اين رفتار، رفتار خوبي است، اگر كه نمايشگاه ادواري شود و تمام آثار به نمايش دربيايند، اما حتما، همان طور كه مي‌فرماييد كيوريتور مي‌خواهد، يعني كسي كه بر چگونگي و نحوه نمايش آثار از هر دوره تاريخي تسلط داشته باشد و اين كار تعريف مي‌خواهد و اين تعريف هم بايد براي موزه درازمدت باشد، به خصوص در شرايطي كه مكان كوچك است. ممكن است شما يك بار آثار را در يك مكان بزرگ كيوريت كنيد كه در جهان هم اتفاق افتاده كه مثلا تاريخ نقاشي 20 ساله يك كشور به نمايش درآمده. هر چقدر موضوع نمايشگاه معاصرتر باشد، امكان يافتن نمونه‌ها توسط يك كيوريتور انجام‌پذيرتر است، گرچه سليقه آن كيوريتور هم هميشه دخيل بوده و مورد اعتراض، اما حضور گردآورنده‌اي كه تفكر كرده باشد، قطعا لازم است. اين گردآورنده، هركس كه باشد دادن آن اطلاعات هم جزو بايد‌هاي كار است. اطلاعات قطعا بايد داده شود، اطلاعاتي هر چه كامل‌تر. وقتي درباره يك اثر اطلاعات ندارند، بهتر است تا زماني كه اطلاعات لازم به دست نيامده آن اثر را نمايش ندهند. اين بخش از كار موزه‌ها مهم است، در غير اين صورت تفاوتي با گالري نخواهند داشت.

  بازگشايي موزه با ضعف در اطلاع‌رساني همراه شد، فكر نمي‌كنم كه عده كثيري از بازگشايي موزه خبردار شده باشند. بازگشايي موزه گرافيك به هر حال اتفاق مهمي در تاريخ گرافيك ايران محسوب مي‌شود، آن هم در روزهايي كه اوضاع گرافيك در رسانه‌ها خيلي خوب نيست و برخورد با گرافيك چندان مهربانانه نيست. نمي‌دانم چرا انجمن آنچنان بر تاسيس موزه تاكيد نكرد، ضعف روابط عمومي انجمن است كه خبر به خوبي منتشر نشد؟

بله. قطعا ضعف روابط عمومي است. انجمن هيچگاه روابط عمومي خيلي فعالي نداشت و اكنون خود هيات‌مديره تقسيم كار مي‌كنند و اين وظيفه را بر عهده مي‌گيرند و اطلاع‌رساني مي‌كنند. مي‌دانيد كه اطلاع‌رساني از طريق چاپ كارت و ارسالش بسيار هزينه‌بر است و هميشه بار سنگيني را بر دوش انجمن گذاشته، به خصوص بعد از گران شدن اين هزينه‌ها. اما به جز اطلاع‌رساني‌هايي كه از طريق رسانه‌هاي نوين امروزي انجام شد، مي‌شد از طريق مطبوعات و خبرنگاران اطلاع‌رساني را تقويت كرد.

  مثلا حتي پوستري هم طراحي نشده بود و فقط بولتن داخلي انجمن در موزه توزيع شده بود.

قرار بود كتاب كوچكي هم از همين آثار به نمايش درآمده منتشر شود كه گويا به افتتاح نرسيد، چون آن هم هزينه‌بر بود و قطعا يك ناشر بايد عهده‌دار اين كار مي‌شد. انجمن واقعا پول كافي ندارد تا براي چنين كارهايي هزينه كند.

  به هر حال از انجمن صنفي طراحان گرافيك انتظار بيشتري مي‌رود، كار اين انجمن با تبليغات پيوند نزديك دارد.

قطعاً. بايد وقت بيشتري بگذارد. چنانچه ما در بي‌ينال‌هاي هشتم و نهم كه بودجه‌مان در سال اول 80 ميليون و در سال دوم 100 ميليون بيشتر نبود، اما موفق شديم كه چيزي در حدود 400 ميليون از حاميان مالي پول جمع بكنيم تا از پس برگزاري يك بي‌ينال بزرگ بربياييم. در مورد طراحان گرافيك كه به قول شما دستي در تبليغات دارند و آشنايي بيشتري به اين حوزه دارند، اين كار هميشه امكان‌پذير است ولي به هر حال تاسيس موزه گرافيك از آرزوهاي قديمي بود كه بالاخره امكان‌پذير شد و از اين جهت جاي تشكر دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون