• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3905 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۳ شهريور

نقد «كتاب لندن شهر چيزهاي قرمز» نويد حمزوي

داستان دوگانگي

ساره بهروزي

 

كتاب «لندن شهر چيزهاي قرمز» داراي 12 داستان كوتاه است. نام كتاب براي ذهن هر خواننده‌اي سوال‌برانگيز است. چيزهاي قرمز در لندن
چه هستند يا چه كاركرد مهمي دارند؟
در خوانش داستان‌ها اما مخاطب مدام مابين لندن و تهران است و اين دو فرهنگ ايراني و انگليسي از زبان راوي اول شخص بازگو مي‌شود. زبان در ساختن فضا نقش خوبي دارد و خواننده به طور كامل فضاهاي ساخته شده را لمس مي‌كند.
راوي كه به نظر مي‌رسد با نويسنده يكي است انگار دفتري برداشته و خواننده را در خاطرات و تجربه زيسته در شهر لندن همراه خود كرده‌ است. اما اين خاطرات شاخ و برگ‌هايي هم دارند. ذهنيت راوي كه از نقطه نظر خاص خودش ديده مي‌شود، برايش آنقدر جذاب بوده كه تبديل به داستان شده است. براي نمونه در داستان «يكي‌شدگي در جامعه يونايتد كينگ‌دام» راوي مخاطب را با وضع اوليه خودش در لندن و رويدادهاي تهران و همچنين تفكر قبل از مهاجرت و ذهنيتش شريك مي‌كند: «با ته‌مانده پولي كه براي‌مان مانده بود و كمك‌هاي دولتي، اتاقي كرايه كرديم كه شب‌ها با باز كردن مبل بنفش رنگ IKEA اتاق خواب مي‌شد تا روي دسته‌اش كامپيوتر را روشن كنيم و براي تقويت زبان، سريا‌ل‌هاي انگليسي ببينيم، ... ... بچه‌هاي هتل هم همه خارجي بودند و غير از يكي، كه آن هم اصلا مصري است و اين‌جا به دنيا آمده، بقيه همه لهجه‌شان مي‌زند.»
«حلزون و نخستين جنگ خليج فارس»، «بنگ بنگ»، «تاريخ كوتاه ادبيات انگليسي»، «لندن، شهر چيزهاي قرمز» «مايند گپ»، «رويال ودينگ»، «سنگ توالت مارسل دوشان و موزه هنرهاي معاصر تهران»، «الاغ بوريدان» «بررسي ساختار يك آينه چند بعدي»، «گروهان 21» از ديگر اسامي داستان‌هاي اين مجموعه هستند. نويسنده با انتخاب نام ايراني و انگليسي براي هر يك از داستان‌هاي كوتاه، حركتي سيال بين لندن و تهران را گوشزد مي‌كند. اين جريان سيال وارد ماجراهاي داستان‌ها مي‌شود. اگرچه زبان اين خاطرات كه رويداد‌هاي پيش آمده هم هستند گاهي به طنز مي‌رسد، اما اتمسفر حاكم بر جريان مهاجرت غم‌انگيز است. به عقيده نگارنده، لندن كه با رنگي قرمز نشان داده مي‌شود. نوعي خطر و هشدار هم محسوب مي‌شود. اينكه هم با جامعه‌ديگري مي‌خواهي يكي شوي و هم براي يكي شدن با آن جامعه خط قرمزهايي مي‌بيني. شايد اينكه مدام القاي ديگري بودن را حس مي‌كني دردناك و غيرقابل تحمل باشد يا گاهي تنهايي و غربت چنان بر وجود فرد غلبه مي‌كند كه نمي‌خواهد با جامعه جديد يكي باشد اما چاره‌اي ندارد. اين موارد در پنجمين داستان كه همنام كتاب است مشخص بيان مي‌شود.
«به هر رديف كائنات مرا فراخوانده بود و چمدانم را به نام لندن بسته بود. پرواز از فرودگاه تهران، گرچه تيك خوردن آرزوي بيست و هفتمم بود، دل اما تكه‌تكه و كنده شد. سخت غمگين بودم و تمام وزن وطن روي قلبم سنگيني مي‌كرد. به سختي از فاميل و دوستان و خاكي كه آرزويم تركش بود، جدا شدم.» ص46
 راوي بدون اينكه قضاوتي درباره دو فرهنگ متفاوت غرب و شرق داشته باشد، فقط رويدادها را بازگو مي‌كند. گاهي نشانه‌هايي از روياگونه بودن غرب در ذهنش با لحني كه از آرزو سرشار است را مي‌بينيم. اما اينها در اثر مواجه شدن راوي با واقعيت چيز ديگري مي‌شوند. اين نكته در بيشتر داستان‌هايي كه در لندن اتفاق مي‌افتند، وجود دارد.
برخي روانشناسان معتقدند مهاجرت در زمان‌هايي به فرد مهاجر احساس ضعف مي‌دهد؛ علتش تغييرات بين فرهنگي است. گاهي هم ترس‌هايي هستند كه از تصميم‌گيري براي ايجاد تغيير در زندگي ناشي مي‌شوند اين ترس‌ها مي‌تواند براي مسووليت‌پذيري در يك فرهنگ جديد و ناشناخته هم باشد.
هويتي كه چه بخواهي چه نخواهي به دوگونه تقسيم مي‌شود. فرد تلاش مي‌كند با جامعه ميزبان ارتباط برقرار كند و در عين حال مي‌خواهد هويت مركزي‌اش مختل نشود. به نظر مي‌رسد اين داستان‌ها با رويدادهايي كه در لندن بيان مي‌شوند علاوه بر خاطرات و تجربه زيسته راوي داراي يك نشانه هم هستند. آرزوي فرد رفتن به غرب نشان داده مي‌شود اما هيچ انديشه وتفكر قبلي، از بافت فرهنگي جامعه غربي بيان نمي‌شود. براي آرزوها بايد انديشه كرد.
«لندن شورشي زيبا بود، هرچند بدون ايده، هر چند بدون هدف. دست كم براي چند روز بوي كيك جشن تولد مي‌داد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون