ضد گرما
سيد علي ميرفتاح
«يك خبر خوب». سه، چهار روز ديگر پاييز رسما ميرسد و وقت و بخت ما را خوش ميكند. از بابت تابستان ناشكر نيستم، اما اين هواي داغ را جز در انتظار باد پاييزي نميشود تحمل كرد. همين الان هم اگر صبح زود بيدار شويد، يا آخر شبها در شهر پرسه بزنيد، پيشقراولان پاييز را روي تن و بدنتان حس ميكنيد. از لابهلاي اين گرماي متراكم شهريور، نسيمهاي خنك مهر رد شدهاند و خود را به ما رساندهاند تا مژده بدهند كه نيستان رفتند و هستان ميرسند. تابستانها قبلا اينقدر داغ نبودند كه الان. دلايل ارضي و سماوي دارد كه دنيا و ايران و تهران روز به روز دارند گرمتر ميشوند. ما با يك تيشرت نخي رو به هلاك شدنم، واي به حال بندگان خدا كه مجبورند روي هم روي هم بپوشند و دم بر نياورند. عوضش پاييز كه برسد، مردم خوشتيپتر ميشوند. در اين گرما اكثر آقايان بدتيپ و چشمآزارند. سوءتفاهم نشود، خودم هم در زمره اكثريتم. با شكمهايي برآماسيده، پهلوهاي از چپ و راست آويخته و لباسهايي شوره زده... لباسهاي پاييزي در حكم ستر عيبند. عيب و ايرادهاي بدن را ميپوشانند. كت و كلاه و شال از من و شما جاني دپ نميسازند اما از اين حالت جبارسينگي درمان ميآورند... آنقدري كه ما در پاييز و زمستان امكان انتخاب لباس شكيل و محترمانه داريم، در تابستان نداريم. در تابستان، آقايان چيزي جز تيشرت و پلو به عقلشان نميرسد كه بپوشند. خيلي بخواهند رسمي باشند پيراهن پارچهاي ميپوشند. از اين حيث كارمندان زن حسابي در مضيقهاند و چارهاي جز ساختن با گرما و آفتاب ندارند. باز ما همينكه مسيري نيم ساعته را بپيماييم ميرسيم به «زير كولر» اما بندگان خدا، راننده تاكسي و اسنپ مجبورند روزي 12-10 ساعت اين گرما را بالا پايين كنند. صرف هم نميكند كه كولر روشن كنند. من عدد و رقم دقيق ندارم كه چه تعداد كارمند زن داريم يا چه تعداد راننده در تهران و شهرهايي كه گرمايي شبيه تهران- حتي بدتر از تهران – دارند، 12-10 ساعت پشت رل ميگذرانند. قطعا بايد بالاي 400-300 هزار نفر كارشان همين گاز دادن و دنده عوض كردن مدام باشد. آيا نميشود براي اينها لباس مناسب و خنك و راحت طراحي كرد؟
الان نانو تكنولوژي پيشرفت قابل ملاحظهاي كرده. در ايران هم نانو همپاي هستهاي به مدارج بالا رسيده. الان كت و شلوار ساختهاند كه هيچوقت كثيف نميشود يا لك نميشود. بعيد ميدانم نشود لباسي ضد گرما و سرما ساخت. در واقع يكي از كارهاي اين شركتهاي دانشبنيان ميتواند همين باشد كه براي چندصدهزار كارمند و كارگر و زن كه مجبورند گرما و سرما را تاب بياورند، لباسهايي مناسب اختراع كند و قدري از عذاب اين طفليها كم كند. چنين بازاري قاعدتا بايد پژوهشكدههاي فني را بر آن دارد كه فكري بكنند و محصولي مناسب اين جغرافياي طبيعي و فرهنگي اختراع كنند. اگر دانشآموزان و دانشجوها و غيره را هم جمع بزنيم بازاري وسوسهانگيز خواهد بود. ما براي مقابله با گرما چيزي جز كولر به عقلمان نميرسد. نهايت پنكه و بادبزن. براي گرما هم به بخاري و شوفاژ بسنده ميكنيم. اما غذاهايي، لباسهايي، كارهايي، محصولاتي و خيلي چيزهاي ديگر هستند كه ميتوانند حالمان را جا بياورند و زهر گرما و سرما را كم كنند. نيازي به دخالت دولت نيست. كافي است دانشمندان جوان فيالمثل با تاكسيراني قرارداد ببندند و براي راننده تاكسيها لباس ضدگرما بسازند. وقتي دانشمندان توانستهاند لباس ضد آتش بسازند، لباس ضد گرما كه كار سختي نيست... الان تمام شركتهاي خصوصي و دولتي ظهر كه ميشود چلوكباب كوبيده ميخورند و چربي روي چربي ملت تلنبار ميكنند. انگار كه جز همين پلو چلوهاي دمدستي چيز ديگري به عقل بشر نميرسد. حال آنكه دهها غذاي تابستاني ارزان و مغذي وجود دارد كه ميتواند حال گرمازدهها را جا بياورد. فقط بايد فكر كرد و طرح نو انداخت و محصولات جديد عرضه كرد. اگر منتظر دولت بنشينيد 100 سال ديگر هم اتفاقي نميافتد. دولت اينقدر گرفتاري دارد كه ديگر به طرحهاي نو نميرسد. طرحهاي نو را بايد خود ملت در سر بپرورانند و در دست بگيرند. از جمله لباس زنان و مردان در ظل آفتاب.