• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3183 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۸ بهمن

در جست‌وجوي بهشت مدارا

شناسايي شيوه‌هاي مديريت شهيد بهشتي با حضور محمدرضابهشتي فرشاد مومني و محمد مقدم

  عاطفه شمس /  «برادران، خواهران عاشق شويد. زندگي با عشق است و دنيا با همه زيبندگي‌فريبندگي‌ها تنها ميدان ساخته شدن و ره پيموده شدن به سمت معبود و معشوق جاودان است.» (شهيد بهشتي)
روز گذشته نشست «شهيد بهشتي در حوزه مديريت» در دانشكده مديريت دانشگاه تهران برگزار شد كه طي آن شيوه‌هاي مديريت شهيد بهشتي در عرصه‌هاي سازماني، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي شناسايي و بررسي شد. محمدرضا بهشتي فرزند آن شهيد بزرگوار، مجتبي اميري و علي اصغر پورعزت از اعضاي هيات علمي دانشگاه تهران، فرشاد مومني، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي و حجت‌الاسلام محمد مقدم، عضو مجمع روحانيون مبارز، مهمانان اين مراسم بودند. همچنين توسط دبير نشست از حضور همسر شهيد سرلشكر بابايي در اين مراسم تقدير به عمل آمد. محمدرضا بهشتي با اشاره به ويژگي‌هاي شخصيتي و مديريتي پدر، بيان كرد كه در شهيد بهشتي ويژگي‌هايي جمع شده بود كه جمع شدن آنها در يك شخص زياد اتفاق نمي‌افتد چراكه ايشان علاوه بر مرد ميدان نظر بودن در ميدان عمل نيز يكه‌تاز بود و اين دو به ندرت باهم در فردي جمع مي‌شوند. محمد مقدم با تبيين تلاش‌هاي شهيد بهشتي در برقراري پيوند بين حوزه و دانشگاه و همچنين نقش ايشان در ايجاد مدل نوين در حوزه علميه قم، مركز اسلامي هامبورگ و اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي در غرب، معتقد است كه ما بايد در مسائل مختلف نقد كنيم و انتقادپذير باشيم و اين انصاف شهيد بهشتي و تكيه بر بنيادهاي اخلاقي ايشان امروز بسيار تاثيرگذار است. يعني همان طلبه‌هاي ديروزي كه امروز بر مسند مسووليت تكيه كرده‌اند اگر اهل مدارا، تامل، گفت و شنود به ويژه شنيدن بودند مسلما شرايط ما امروز خيلي بهتر بود. فرشاد مومني حضار را به مطالعه آثار شهيد بهشتي دعوت كرد و معتقد بود كه با مطالعه آثار ايشان به خواننده احساس افتخار از مسلمان بودن خود دست خواهد داد. گزارش نشست «شهيد بهشتي در حوزه مديريت» را در ادامه مي‌خوانيد.

در برابر نقدهاي تند و تيز سعه صدر بالايي داشت

در آغاز نشست محمدرضا بهشتي فرزند شهيد بهشتي، با اشاره به اينكه انتساب به آن شهيد بزرگوار، سخن گفتن را براي او دشوار مي‌كند گفت كه اگر اين انتساب نبود شايد دستي بازتر و زباني گوياتر در گفتن از شهيد بهشتي پيدا مي‌كرد و ادامه داد كه سخنان او حاصل همكاري با شهيد بهشتي بوده و برخاسته از رابطه پدر و فرزندي نيست.
محمدرضا بهشتي با بيان اينكه شهيد بهشتي علاوه بر اينكه در زندگي شخصي مديري موفق بود افزود كه ايشان از دوره نوجواني در عرصه اجتماعي حضور فعال داشته و توانسته است خصوصياتي را در خود پرورش دهد كه به او كمك مي‌كرد در عرصه‌هاي مختلف از زندگي شخصي تا تلاش‌هاي جمعي نقشي محوري و راهبردي ايفا كند. در شهيد بهشتي ويژگي‌هايي جمع شده بود كه جمع شدن آنها در يك شخص زياد اتفاق نمي‌افتد چراكه ايشان علاوه بر مرد ميدان نظر بودن در ميدان عمل نيز يكه‌تاز بود و اين دو به ندرت باهم در فردي جمع مي‌شوند. محمدرضا بهشتي با ذكر خاطره‌اي بر اين ويژگي شهيد بهشتي تاكيد بيشتري كرد: در سال 1356 به همراه شهيد بهشتي و يكي از بستگان در يكي از محله‌هاي گيت لندن قدم مي‌زديم و به قبرستان رسيديم. من در آن زمان دانشجو بودم و گفتم كه قبر ماركس در اين قبرستان است. به همراه شهيد بهشتي قبر را پيدا كرديم كه بر آن نيم‌تنه ماركس بر ستوني قرار داشت و بر آن نوشته شده بود كه كار ما فلاسفه تبيين جهان است. مهم تغيير آن است، كه تاكيدي بر تفكيك اين دو ميدان بود. او با برشمردن ويژگي‌هايي براي شهيد بهشتي به لحاظ نظري افزود كه اين ويژگي‌ها در نوع حركت اجتماعي ايشان بسيار موثر بود. نخست اينكه شهيد بهشتي در مواجهه با موضوعات مختلف از ژرف‌انديشي برخوردار بود و نگاهي مبنايي، بنيادي و علت‌ياب نسبت به مسائل داشت. دومين ويژگي، دورانديشي و داشتن نگاه بلندمدت بود. ايشان با نوع نگاه خاص خود اجازه نمي‌داد مسائل پيش پا افتاده و سطحي مانع نگاه دوردست او شود. سومين آنها كه امروزه جاي آن در نظام مديريتي ما كماكان خالي است نگاه همه‌سونگر ايشان بود؛ نگاه نظام‌يافته‌اي كه ذهن ايشان را در برخورد با مسائل مختلف منسجم مي‌كرد. به‌طور مثال اگر رأي يا نظري در عرصه سياسي مطرح مي‌شد پيامدهاي آن را در عرصه‌هاي اقتصادي، فرهنگي، جامعه‌شناسي و... در نظر مي‌گرفت. چهارمين ويژگي، التزام به كار دسته‌جمعي بود. شهيد بهشتي به اين موضوع باور عميق داشت كه اگر بخواهيم در جامعه قدمي به جلو‌ برداريم يكي از موانع آن ناآشنايي با كار دسته‌جمعي است. ايشان لزوم كار جمعي را درك كرده و به آن پايبند بود و علاوه بر اينكه خصوصيات لازم براي آن را در خود پرورش داده بود به ساير افراد نيز كمك مي‌كرد اين خصوصيات را در خود پيدا كرده و پرورش دهند.  براي توضيح اين ويژگي يعني التزام به كار دسته‌جمعي، محمدرضا بهشتي به ضروريات اين امر اشاره داشت و گفت كسي كه قدم به كار جمعي مي‌گذارد بايد از مطلق‌نگري فاصله بگيرد چرا كه مطلق‌نگران گاه آنقدر جلو مي‌افتند كه وقتي پشت سر خود را نگاه مي‌كنند كسي را نمي‌بينند. چنين روحيه‌اي براي فراهم كردن پايه براي كار جمعي مناسب نيست. همچنين بايد نقدپذير باشد كه اين روحيه در شهيد بهشتي بسيار بالا بود. محمدرضا بهشتي افزود در جلساتي كه همراه شهيد بهشتي حضور داشته است مي‌ديده كه نقدهايي بسيار تند و تيز به ايشان مي‌شده اما شهيد بهشتي با سعه صدر بالايي با آنها برخورد مي‌كرده است. او با تاكيد بر اينكه اين خصوصيات خدادادي نيست معتقد است كه افراد بايد اينها را در خود ايجاد كنند. توانايي اقناع، از ديگر ضروريات كار جمعي است كه در شهيد بهشتي در حد بالايي وجود داشت.  ايشان با حضور در يك جمع مي‌توانست افراد را پيرامون موضوعي اقناع كند و اين توانايي را داشت كه روي مشتركات و جمع‌بندي‌ها حركت كند حتي اگر در سطحي باشد كه در سطح اقل وجوه مشترك بين افراد باشد. كساني كه معتقد هستند حتما بايد همه با آنها موافق بوده و همگام با آنها حركت كنند به‌طور قطع مرد ميدان عمل نيستند. مسووليت‌پذيري جمعي نيز از لازمه‌هاي ديگري بود كه از سوي محمدرضا بهشتي عنوان شد. او با ذكر خاطره‌اي بر اينكه شهيد بهشتي در ميدان‌هاي بسيار حساس مسووليت‌پذيري بالايي داشت تاكيد كرد. در اوايل انقلاب زماني كه ايشان در حزب جمهوري اسلامي فعاليت مي‌كردند در يكي از جلسات شوراي مركزي حزب كه تصميم مي‌گرفتند، فردي نامزد رياست‌جمهوري شد. نظر شهيد بهشتي با چند نفر ديگر از دوستان روي شخص ديگري بود اما وقتي در جمع رأي آورد از جمع تبعيت كردند چرا كه اين از اولويات حركت جمعي است و ايشان فرداي آن روز در يك مصاحبه عمومي اعلام كردند كه نظر جمع اين است بدون اينكه گوشه و كنايه يا پرانتزي باز كند و بگويد كه البته نظر ما غير از اين بود اما... اين ديگر كار جمعي نمي‌شود. او همچنين به اين نكته اشاره كرد كه شهيدبهشتي از ديرباز اهل شناسايي افراد بود و در همين راستا دفترچه‌هايي براي خود داشت كه استنباط خود از افراد را در آنها مي‌نوشت اما چون شخصي است لازم نديديم چاپ شود چراكه شهيد آنها را براي خود نوشته بود و قرار بر انتشار آنها در عرصه عمومي نيست. البته ما نكته منفي در آنها نديديم و ايشان هميشه نكات مثبت درباره افراد را مي‌نوشت. با توجه به ظرفيت‌ها و در اين مساله نيز يكي از نكات مهم اين است كه اگر بنا است محوريت كار جمعي هدف قرار بگيرد و بتواند وجوه مثبت آنها به كار گرفته شود، بايد به ظرفيت‌هايي كه در افراد هست توجه كرد وگرنه ناكاميابي‌هاي بعدي ممكن است ديگر همراهان را نيز در اين مسير متزلزل كند. البته با نظر به اينكه ظرفيت‌ها رو‌به‌رشد هستند و اين نكته‌اي است كه بايد در نظر گرفته شود. يكي ديگر از اين ضروريات كه شهيد بهشتي به‌طور فوق‌العاده‌اي از آن برخوردار بود نظم است. ايشان از توانمندي بالايي در مديريت هم در زندگي شخصي و هم در كار بهره‌مند بود.  ايشان هميشه اعتقاد داشت كساني مي‌توانند قدم به ميدان‌هاي اجتماعي بگذارند كه ابتدا به خانواده خود نگاه كرده و ببينند آيا توانسته‌اند در خانواده مديريت خوبي داشته باشند يا نه. اگر جواب منفي باشد احتمال اينكه در اجتماع هم ناكارآمد باشند بالاست. آخرين نكته‌اي كه محمدرضا بهشتي پرداختن به آن را ضروري دانست مسائل مديريت كنوني در ايران بود. او معتقد است كه مباحث مديريتي در ايران بسيار پيچيده است و بنيان‌هايي دارد كه بايد به سراغ آنها رفت. يك پيچيدگي‌هايي در عرصه فرهنگي، معرفتي و انسان‌شناختي وجود دارد كه در عرصه مديريت بازتاب پيدا مي‌كند و ما را با پروسه مسائل خيلي دشوار در عرصه مديريتي مواجه مي‌كند. به نظر مي‌رسد كه اگر ما در سطح شناسايي انسان‌شناسي انسان ايراني قدم‌برداريم چه بسا متوجه شويم كه در حوزه مديريتي با چه موضوعاتي روبه‌رو هستيم كه ممكن است برخي از آنها اختصاص به سرزمين و فرهنگ ما داشته باشد. به نظر من اين حتي عميق‌تر از اين است كه جامعه ما يك جامعه ديني است، اين ويژگي‌هاي فرهنگي است كه پرداختن به آنها مجال بيشتري را مي‌طلبد.

شهيد بهشتي معتقد بود عالم اسلامي بايد سنت‌شكن باشد

حجت‌الاسلام محمد مقدم، عضو مجمع روحانيون مبارز، به عنوان سخنران دوم صحبت‌هاي خود را بر دو بخش متمركز دانست. يكي بخشي كه مديريت شهيد بهشتي در مجموعه حوزه شكل گرفته است و ديگري، مديريت ايشان در دوره اقامت در مركز اسلامي هامبورگ. مقدم با ذكر اينكه در مدرسه حقاني از ابتدا تا انتها جزو دانش‌آموختگان و شاگردان نزديك شهيد بهشتي بوده گفت كه بيش از 12 سال مسووليت مركز اسلامي هامبورگ را بر عهده داشته است. او با بيان اينكه شهيد بهشتي در هر دو اين حوزه‌ها به دنبال طرح يك مدل نوين چه در حوزه و چه در مغرب زمين بودند اضافه كرد كه سخنان من به 50 سال پيش بازمي‌گردد و به فرجام كاري نخواهم داشت، اينكه اهداف شهيد تا انتها عملي شد يا نه بلكه فقط مي‌خواهم به بررسي نقشي كه شهيد بهشتي در تنظيم و ايجاد چنين مجموعه‌اي ايفا كرد، بپردازم. من بر اين باورم كه ايشان در دهه 40 مدلي را در قم تحت عنوان مدرسه منتظريه پياده كردند كه به مدرسه حقاني معروف است. نقش شهيد بهشتي در ايجاد يك نظام آموزشي نوين در حوزه علميه قم به حدود 50 سال پيش بازمي‌گردد، در آن دوره ايشان در جهت چنين مجموعه‌اي اقدام كردند. اول اينكه، مهم‌ترين دغدغه شهيد بهشتي به گفته خودشان اين بود كه قم و حوزه علميه بر محور فقه و اصول شكل مي‌گيرد، يعني به دنبال فقيه‌سازي و ايجاد زمينه‌هاي فقه و اصول و تاريخ اسلام و تفسير است.ايشان مي‌فرمودند اما ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه بر اين باور و تاكيد هستم كه امروز خلأيي كه دامان ما را گرفته تربيت يك عالم پاسخ‌گوي آشنا به مسائل زمان، فراتر از فقه و اصول است. ايشان به دنبال اين بودند كه يك طلبه، روحاني و عالم اسلامي از جامعيتي برخوردار باشد كه در پرتو آن بتواند در عصر مدرن پاسخ‌گوي سوالات، مشكلات و مسائل باشد و بر اساس همين نيز بيشترين توجه ايشان معطوف به اين بود كه در نظام آموزشي آن‌گونه دروس را تنظيم كند كه پيوندي ميان حوزه و دانشگاه برقرار شود. ايشان كوشيدند شعار پيوند حوزه و دانشگاه را به طور عملي و به صورت يك مدل پياده سازد. در واقع مي‌خواستند نوعي همگرايي بين دين و علم يا حوزه و دانشگاه را در مدرسه منتظريه شكل دهند. به همين دليل تغيير نطام آموزشي آنجا را يك اصل مي‌دانستند. نظام آموزشي حوزه تا پيش از اين آزاد بود و اين اولين تجربه توسط شهيد بهشتي شكل گرفت كه تمام بنيان‌هاي قانونمند و روشمند را براي حوزه به ارمغان آورد. نكته ديگر اينكه در گذشته مطالعات و زبان خارجي و گوش دادن به راديو آزاد نبود اما تمام تاكيد شهيد بهشتي بر اين بود كه طلبه‌ها در كنار دروس رسمي جديدترين كتاب‌ها در عرصه ديني و فرهنگي را مطالعه كرده و به بحث و نظرخواهي بگذارند.  يكي از مسائلي كه حوزه‌هاي ما را تهديد مي‌كرد اين بود كه اجتهاد ما از نيازهاي عصر خود غافل بود. شهيد بهشتي اين دغدغه را داشت و به صورت يك كادر علمي و آموزشي تلاش مي‌كرد طلاب و محصلان را با اين بخش آشنا و متعهد كرده و با برنامه‌ريزي كه داشت آنها را ترغيب كند به دنبال آن بروند. حجت‌الاسلام مقدم در ادامه سخنان خود با تاكيد بر سخنان محمدرضا بهشتي مبني بر اينكه شهيد بهشتي از همان گام‌هاي نخستين برخي مفاهيم اخلاقي را به عنوان بنيادهاي اخلاقي در گوش و ذهن و ضمير افراد نشاندند، افزود: شهيد بهشتي هميشه بر نقدپذيري و تحمل شنيدن تاكيد بسيار مي‌كردند و مي‌گفتند ما هميشه عادت داريم به گفتن در حالي كه شنيدن سخت‌تر از گفتن است و به ويژه به طلاب تاكيد مي‌كرد كه سعي كنيد متكلم وحده نباشيد. ايشان همچنين بر مدارا و انصاف در داوري‌ها تاكيد داشتند. در گذشته و به ويژه اوايل دهه 50 اوج اختلافاتي بود كه روي كتاب‌هاي دكتر شريعتي شكل گرفته بود. در مجموعه آموزشي ما اين مساله طلاب را دو تكه كرده بود، به ويژه در بخشي كه ما جزو اولين آنها بوديم و به آنها گروه تحقيق گفته مي‌شد، يك تعداد موافق و عده‌اي كاملا مخالف با افكار و انديشه‌هاي دكتر شريعتي بودند. در اين زمينه آقاي مصباح نقش بزرگي داشت. البته من آقاي مصباح آن زمان را مي‌گويم چون حق استادي به گردن من دارد، در حوزه علمي آقاي مصباح يك دانشمند است اما متاسفانه سياست همه‌چيز را ضايع كرده است، حتي فرهيختگان را. آقاي مصباح معتقد بود كه -البته آن زمان ملايم‌تر از امروز بود- شريعتي يك ماركسيست برنامه‌ريزي شده است كه آمده افكار و انديشه‌هاي آنها را به عنوان يك لايه بر انديشه‌هاي اسلامي بكشاند و با الفاظ زيبا و دلربا به خورد بچه‌هاي ما در دانشگاه‌ها و مراكز علمي بدهد. اما عده موافق مثل من، شهيد حسن شاه‌چراغي و علي يونسي مي‌گفتيم چنين نيست، شريعتي درد دين دارد و آنچه مطرح مي‌كند درد است. اين اختلافات آنقدر شديد شد كه كلاس‌ها را به هم مي‌ريخت. به طور مثال ما كار قرآني با آقاي مصباح داشتيم ايشان ناگهان چيزي مي‌گفت و كار به مشاجره مي‌كشيد. كار به داوري شهيد بهشتي كشيد و ايشان راي به نفع ما دادند، عين جمله ايشان است كه «شريعتي يك انسان دردمندِ مسوولِ متعهدِ روشنفكري است كه چون احساس مي‌كند برخي چيزهايي را كه مي‌فهمد بايد بگويد و فرصت لازم و كافي هم ندارد آنها را ادا مي‌كند» ما بايد نقد كنيم، نه تعصب داشته باشيم كه نگاه او حق است و لاغير و نه آن نگاه ديگر را داشته باشيم. اين انصاف شهيد بهشتي و تكيه بر بنيادهاي اخلاقي ايشان امروز بسيار تاثيرگذار است. يعني همان طلبه‌هاي ديروزي كه امروز بر مسند مسووليت تكيه كرده‌اند اگر اهل مدارا، تامل، گفت و شنود به ويژه شنيدن بودند مسلما شرايط ما امروز خيلي بهتر بود.  به هر حال مدلي كه شهيد بهشتي در قم ارايه كردند مدلي همگام و همسو با نيازهاي زمانه بود. اما مدلي كه در هامبورگ پياده كردند واقعا منحصر به فرد بود و مي‌تواند به عنوان مدلي براي مراكز اسلامي لحاظ شود. اولين تلاش شهيد بهشتي اين بود كه با نگاه اسلامي آنجا را پايه‌ريزي كند، بنابراين نام مركز را از مركز جمعيت ايرانيان هامبورگ به مركز اسلامي هامبورگ تغيير داد تا نه يك مركز شيعي و نه يك مركز قومي باشد و سپس در پي تغيير رسم آن برآمد. در آن زمان تنها مركز اسلامي در اروپا بود كه در عين حالي كه مدير آن شيعه بود اما متعلق به همه مذاهب فقهي اسلامي بود. ايشان در هر حوزه براي هر مذهب فقهي جايگاهي را قايل شده بود و حتي در به كارگيري عناصري كه آنجا حضور داشتند نماد اسلامي را رعايت كرده و از همه مهم‌تر وحدت را در عمل و نه در شعار ايجاد كرده بود. در واقع تمام برنامه‌ريزي ايشان در جهت رعايت مشتركات اسلامي بود. كار بزرگ ديگر ايشان در مركز اسلامي هامبورگ كه به اروپا نيز كشيده شد احياي مساله ديالوگ بود كه من بر اين باور هستم ميراث اين مركز در سايه تلاش‌هاي شهيد بهشتي بود. برخي از جزوات به زبان آلماني هنوز از يادگارهاي ايشان است. ايشان گفت‌وشنود بين اديان و مذاهب را بنا بر اين تعبير گسترش داد كه «ديالوگ نه به معناي آن است آنچه من به ديگري مي‌گويم به عنوان باور به او منتقل كنم، ديالوگ شناخت مرزهاي متقابل يكديگر است پس بايد بگويم و تحمل داشته باشم بشنوم». نقش ديگر ايشان در سامان‌دهي اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي بود. تا پيش از اين در اروپا فدراسيون حرف اول را مي‌زد يعني يك مجموعه از هم گسيخته كه بيشتر دست انديشه‌هاي چپ بود. شهيد بهشتي با جمع كردن بچه دانشجوهاي مسلمان به آنها هويت داد و هسته مركزي اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي را تشكيل داد كه آثار مباركي داشت و باعث شد بچه‌هاي ما طعمه انديشه‌هاي چپ و ماركسيستي قرار نگرفتند. عمده‌ترين ميراث شهيد بهشتي اين بود كه مي‌كوشيد قرائتي نوين و خردورزانه از اسلام ارايه كند، قرائتي كه بتوان از آن دفاع كرد و در اين راه هم به ايشان جفاي بسياري شد. شهيدبهشتي هرگز تسليم انديشه‌هاي خرافي و موهومات نشد و معتقد بود كه عالم اسلامي بايد سنت شكن باشد و از ملامت ملامت‌گران نهراسد. اين ويژگي موجب شده بود مركز اسلامي طي حضور پنج ساله ايشان كانون تجمع افكار و انديشه‌هاي مختلف باشد.  هويت‌بخشي به خانواده‌هاي اسلامي و ايراني در غرب نيز يكي ديگر از تلاش‌هاي شهيدبهشتي بود، ايشان با ايجاد ارتباط با آنها باعث مي‌شد خانواده‌هاي ايراني كه اقليت محسوب مي‌شدند خود به خود به بافت فرهنگي غرب وارد شده و از احساس غربت فاصله بگيرند.

از نظر شهيد بهشتي جامعه موفق اسلامي بهترين تبليغ براي اسلام است

علي اصغر پورعزت، عضو هيات علمي دانشگاه تهران با ارائه پاورپوينتي تلاش كرد سيره مديريتي شهيد بهشتي را مورد بررسي قرار دهد. در ابتداي كلام مطرح كرد كه گاه اين سوال پيش مي‌آيد كه اگر شهيد بهشتي شهيد نشده بود جامعه الان در چه وضعيتي بود؟ و افزود اين سوال بسيار مهم است، آيا يك نفر مي‌تواند معجزه كند؟ چرا ما نمي‌توانيم؟ او بحث خود را به «تجلي دانش و ارزش در سبك رهبري مدير مسلمان، سيره شهيد بهشتي» اختصاص داد. او اين اعتقاد را كه رهبران معصوم را افرادي دور از دسترس براي جامعه شيعه ترسيم مي‌كنند بزرگ‌ترين خيانت به جامعه اسلامي خواند و گفت عده‌اي از روي دلسوزي و يا دشمني بلندگو به دست گرفته و با بيان سخناني كه در مدح گفته مي‌شود در واقع بين امام و پيرو فاصله مي‌اندازند و آنقدر آن را زياد مي‌كنند كه امكان الگوگيري از بين مي‌رود، بايد به اين و به شأن كساني توجه داشت كه اگر بودند زندگي ما امروز مي‌توانست شكل بهتري داشته باشد. عزت پور با بيان مطالبي پيرامون اينكه جوامع بعد از امامان چگونه بايد باشند دو چهره ايجاد شده براي تشيع را تبيين كرد؛ يكي شيعه خردمند، ديگري شيعه متوهم. شيعه خردمند واقعيت را خردمبنا مي‌آفريند در حالي كه شيعه متوهم در اوهام خود زندگي بهشتي دارد. با ذكر اين مقدمات پورعزت به تاثير انديشه‌هاي شهيد بهشتي بر ساخت واقعيت پرداخت و افزود ايشان بر آن بود كه اسلام الگوي عملي دارد اگرچه نمي‌توان مثل معصوم شد اما مي‌توان از او الگو گرفت و مثل او زندگي كرد و معتقد بود اسلام هم دين دنيا و هم آخرت است. عزت پور سپس به جمله اثرگذار شهيد بهشتي در زندگي‌اش اشاره كرد كه هيچ تبليغي براي اسلام بهتر از ساختن يك جامعه موفق اسلامي نيست. او در پايان بحث خود ويژگي‌هايي را براي شيوه مديريتي شهيد بهشتي برشمرد از جمله؛ سلامت در سلوك و اداره، رعايت عدالت، پرهيزكاري، اميد و باور به موفقيت، نظم و تدبير امور، سكوت و صبرجميل، قاطعيت و عمل صريح، انتقادپذيري و اصلاح اشتباهات احتمالي، احترام به حقوق عامه مردم، اطاعت از رهبري به جهت رعايت مصالح مهم‌تر و اسوه‌برداري در عمل و اقدام. عزت پور در نتيجه‌گيري خود سنت اداري و مديريتي شهيد بهشتي را نسخه‌اي تجويزي براي ترويج عمل اداري سالم دانست كه بايد مورد بازشناسي، شبيه‌سازي و ترويج قرار گيرد.

نظم روش‌شناختي شهيد بهشتي منحصر به فرد است

فرشاد مومني يكي ديگر از اعضاي هيات علمي، در پاسخ به اين پرسش كه آيا وقتي از انسان بزرگي همچون شهيد بهشتي صحبت مي‌كنيم يك وجه بحث اين است كه آيا او را انساني دست يافتني مي‌دانيم؟ گفت: برداشت من از روش و سيره عملي ايشان اين است. بله ايشان دست‌يافتني است. اما به شرطي كه يك اراده، تلاش خستگي‌ناپذير، يك تعهد اخلاقي و عملي وجود داشته باشد. وجه ديگر وجه جمعي است. در اينجا بحث اين است كه آيا اين دو وجه به هم مربوط مي‌شوند؟ به اعتقاد من بله. اگر ما بپذيريم كه هويت هر انساني با آگاهي او رابطه دارد، آن چيزي كه ميراث اصلي شهيد بهشتي است و اگر تلاش كنيم به آن نزديك شويم مي‌توانيم در سطوح فردي و جمعي شاهد تكرار تجربه‌هايي از اين دست باشيم اين است كه شهيد بهشتي از يك نظم روش شناختي منحصر به فرد در ساحت انديشه برخوردار بودند كه اگر آن هوش شناخته و بسط داده شود شايد به جهان اسلام و از جهاتي جهان بشريت در شرايط فعلي هيچ خير و كمكي به اين اندازه نتوان كرد. مومني معتقد بود كه شهيد بهشتي حتي در كوشش‌هاي اسلامي شناختي خود نيز از اين نظم روش شناختي پيروي مي‌كرده است و به همين دليل هم از ساير همدوره‌اي‌هاي خود موفق‌تر بود. به‌طور مثال در تاريخ دين و تاريخ علم يك مشابهت حيرت‌انگيز مي‌بينيم و آن اين است كه هرگاه در تاريخ اين دو منزلت عقل پايين آمده است بلافاصله انحطاط آغاز شده است. از اين زاويه وقتي شما به آثار شهيد بهشتي به خصوص «حق و باطل از ديدگاه قرآن» نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد كه ايشان در اين كتاب مكررا به آياتي از قرآن مجيد استناد مي‌كنند و از آن اين‌گونه استنتاج مي‌كنند كه مخاطب پيام قرآن فقط مسلمانان نيستند. مومني با ذكر مطالبي افزود شهيد بهشتي مي‌فرمود چيزي كه من از روح قرآن استنباط مي‌كنم اين است كه انسان‌هاي مسلمان و مسووليت‌هايي كه بر عهده آنها گذاشته شده است براي اين است كه براي تحقق جامعه آرماني اسلام و عينيت بخشيدن به آن تلاش كنند. از اين زاويه عمل در انديشه شهيد بهشتي جايگاه ويژه‌اي مي‌يابد. مومني سپس جمعيت حاضر را به خواندن آثار شهيد بهشتي دعوت كرد و افزود با خواندن آنها به مسلمان بودن خود افتخار خواهيد كرد. او همچنين با ذكر خاطره‌اي از اولين ديدار با شهيد بهشتي گفت احساس من از اولين برخورد با ايشان اين بود كه هرگاه سخن مي‌گفت احساس غرور مي‌كردم.

شهيد بهشتي گفت تاريخ درباره‌ام قضاوت مي‌كند

در مرحله آخر مجتبي اميري، عضو هيات علمي دانشگاه تهران كه رياست نشست را بر عهده داشت به بيان خاطره‌اي از شهيد بهشتي پرداخت؛ در اوايل انقلاب در يكي از مساجد خيابان ستارخان، پاي منبر شهيد بهشتي نشسته بودم و به ايشان گفتم كه شما متهم به داشتن استبداد ديني هستيد. از آنجا كه شهيد بهشتي از خود دفاع نمي‌كردند به اين دليل كه به مسائل بزرگ‌تري فكر مي‌كردند پاسخ دادند: تاريخ درباره ما قضاوت خواهد كرد. اين همان سخنراني بود كه در آن شهيد بهشتي فرمود ما راست قامتان تاريخ هستيم. سپس به ذكر نكاتي درباره ويژگي‌هاي رفتاري شهيد بهشتي پرداختند. اميري معتقد بود كه شهيد بهشتي يكي از رهبران فكري جامعه بودند كه پيش از انقلاب در بين مبارزان و بعد از انقلاب در بين انقلابيون، يك سطح بالاتر جلوه مي‌كرد. نكته بعد اينكه دوستان ايشان به‌شدت دوستش مي‌داشتند و به او اميدوار بودند و دشمنانش به‌شدت با او دشمن و از او بيمناك بودند. در واقع ايشان وقتي در جمعي حضور داشت قابل انكار نبود. نكته سوم علم و تدبير شهيد بهشتي و انعطاف‌پذيري ايشان بود. شهيد بهشتي منظومه فكري داشت و بر اساس آن سازمان يافته عمل مي‌كردند و ابزار و اهداف عقلاني سبب عقلاني انديشيدن او مي‌شد. در واقع اسلامي انديشيدن و اسلامي عمل كردن باعث مي‌شد تهمت‌هاي زيادي متوجه ايشان شود. اميري افزود: عجيب است كه ما در كشور اسلامي از مديريت اسلامي الگويي نداريم و اين به اين دليل است كه توانايي شناسايي، واكاوي افكار، انديشه و عملكرد چنين افرادي وجود ندارد.

برش

   بهشتي: در اوايل انقلاب زماني كه ايشان در حزب جمهوري اسلامي فعاليت مي‌كردند در يكي از جلسات شوراي مركزي حزب كه تصميم مي‌گرفتند، فردي نامزد رياست‌جمهوري شد. نظر شهيد بهشتي با چند نفر ديگر از دوستان روي شخص ديگري بود اما وقتي در جمع رأي آورد از جمع تبعيت كردند چرا كه اين از اولويات حركت جمعي است و ايشان فرداي آن روز در يك مصاحبه عمومي اعلام كردند كه نظر جمع اين است بدون اينكه گوشه و كنايه يا پرانتزي باز كند و بگويد كه البته نظر ما غير از اين بود اما... اين ديگر كار جمعي نمي‌شود.
    شهيد بهشتي به اين موضوع باور عميق داشت كه اگر بخواهيم در جامعه قدمي به جلو‌ برداريم يكي از موانع آن ناآشنايي با كار دسته‌جمعي است. ايشان لزوم كار جمعي را درك كرده و به آن پايبند بود و علاوه بر اينكه خصوصيات لازم براي آن را در خود پرورش داده بود به ساير افراد نيز كمك مي‌كرد اين خصوصيات را در خود پيدا كرده و پرورش دهند.
براي توضيح اين ويژگي يعني التزام به كار دسته‌جمعي، محمدرضا بهشتي به ضروريات اين امر اشاره داشت و گفت كسي كه قدم به كار جمعي مي‌گذارد بايد از مطلق‌نگري فاصله بگيرد چرا كه مطلق‌نگران گاه آنقدر جلو مي‌افتند كه وقتي پشت سر خود را نگاه مي‌كنند كسي را نمي‌بينند. چنين روحيه‌اي براي فراهم كردن پايه براي كار جمعي مناسب نيست. همچنين بايد نقدپذير باشد كه اين روحيه در شهيد بهشتي بسيار بالا بود
   مقدم: مدلي كه شهيد بهشتي در قم ارايه كردند مدلي همگام و همسو با نيازهاي زمانه بود. اما مدلي كه در هامبورگ پياده كردند واقعا منحصر به فرد بود و مي‌تواند به عنوان مدلي براي مراكز اسلامي لحاظ شود. اولين تلاش شهيد بهشتي اين بود كه با نگاه اسلامي آنجا را پايه‌ريزي كند، بنابراين نام مركز را از مركز جمعيت ايرانيان هامبورگ به مركز اسلامي هامبورگ تغيير داد تا نه يك مركز شيعي و نه يك مركز قومي باشد و سپس در پي تغيير رسم آن برآمد. در آن زمان تنها مركز اسلامي در اروپا بود كه در عين حالي كه مدير آن شيعه بود اما متعلق به همه مذاهب فقهي اسلامي بود. ايشان در هر حوزه براي هر مذهب فقهي جايگاهي را قايل شده بود و حتي در به كارگيري عناصري كه آنجا حضور داشتند نماد اسلامي را رعايت كرده و از همه مهم‌تر وحدت را در عمل و نه در شعار ايجاد كرده بود.  در واقع تمام برنامه‌ريزي ايشان در جهت رعايت مشتركات اسلامي بود. كار بزرگ ديگر ايشان در مركز اسلامي هامبورگ كه به اروپا نيز كشيده شد احياي مساله ديالوگ بود كه من بر اين باور هستم ميراث اين مركز در سايه تلاش‌هاي شهيد بهشتي بود. برخي از جزوات به زبان آلماني هنوز از يادگارهاي ايشان است. ايشان گفت‌وشنود بين اديان و مذاهب را بنا بر اين تعبير گسترش داد كه «ديالوگ نه به معناي آن است آنچه من به ديگري مي‌گويم به عنوان باور به او منتقل كنم، ديالوگ شناخت مرزهاي متقابل يكديگر است پس بايد بگويم و تحمل داشته باشم بشنوم»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون