نقشه ترامپ براي ايران و منطقه
علي اكبر نقيه
كارشناس سياستگذاري و مديريت
دونالد ترامپ آرزوي دستاوردهاي بزرگ در سر ميپروراند. يكي از مهمترين اين آرزوها، ثبت در تاريخ به عنوان رييسجمهوري است كه مساله فلسطين- اسراييل را حل و فصل كرد. داماد خود را نيز در همين راستا به ماموريتي كليدي گمارده است. شواهد متعددي نشان ميدهد كه راهكار دولت مستقر امريكا براي حل اين چالش، تلاش براي عاديسازي روابط كشورهاي عرب منطقه با اسراييل است. در اين چشمانداز، عاديسازي روابط ديپلماتيك و تجاري اعراب و اسراييل و شكستن تابوي ارتباط با اسراييل در بين مسلمانان، تفاهم نهايي ميان فلسطينيان و اسراييل را در پي خواهد داشت.
آمادهسازي افكار عمومي منطقه، تحركات سياسي و ديپلماتيك و آمادهسازي گروههاي فلسطيني براي يك معامله بزرگ چندين ماه است كه آغاز شده است.
باز شواهدي در دست است مبني بر اينكه عاديسازي روابط اعراب با اسراييل با محوريت تمركز بر يك نقطه اشتراك كليدي طرفين دنبال ميشود. آن نقطه اشتراك، برجسته كردن «خطر ايران» است. خطر نفوذ ايران و اقدامهاي به اصطلاح بيثباتكننده ايران در منطقه بايد بيش از پيش و توسط كشورهاي مختلف بزرگنمايي و ملموس شود و بدين وسيله مردم و دولتهاي منطقه را به ناچار به اسراييل نزديك كند. همانا دشمن بزرگي كه براي دفع وي ناچاريم به همكاري با دشمن كوچكتر. اين همكاري و همراهي مشروعيت تحول روابط اعراب با اسراييل را تامين ميكند و نسبت را از دشمن به همپيمان و شريك تاكتيكي تغيير ميدهد. چنين تحول در روابط وقتي ملموستر ميشود كه اسراييل هم آماده مذاكره جدي و ارايه امتيازات قابل توجه به فلسطينيان در قبال به دست آوردن مشروعيت منطقهاي و امنيت داخلي شود. اين استراتژي هم مورد استقبال اسراييل و برخي شيخنشينهاي خليج فارس خواهد بود، هم ايران را منزوي كرده و هم سرنوشت سوريه را منطبق با منافع امريكا رقم ميزند. چه بسا جايزه صلح نوبل را نيز براي ترامپ به ارمغان بياورد! ترامپ برجام را مانع اصلي در مقابل پيادهسازي موفقيتآميز اين استراتژي بزرگ ميبيند، چرا كه حسن اجراي برجام توسط ايران عاديسازي و گسترش روابط با جهان را در پي دارد و خلاف تصوير مورد نظر وي از ايران به عنوان «بازيگر بد منطقه» است. از طرفي نميخواهد با ابطال مستقيم يك توافق چند جانبه بينالمللي، همپيماني اروپاييها را از دست بدهد، و لذا به دنبال بياثر كردن تدريجي برجام است. با خودداري از تاييد حسن اجراي برجام، ترامپ توپ را براي نقض عملي برجام و تشديد تحريمها به زمين كنگره انداخته و همزمان اميدوار از تحريك ايران براي واكنشي در راستاي نقض برجام است. با توجه به دست بالاي نيروهاي مقاومت در سوريه، اين فشارها را در آينده نزديكتري تشديد خواهد كرد تا يكي از دو كنش مورد نظر وي (بازگرداندن تحريمها توسط كنگره يا اقدام ايران براي خروج از برجام) محقق شود.
با توجه به اينكه پيادهسازي استراتژي منطقهاي ترامپ تماما ضرر براي ايران است، تدوين راهكاري اساسي و چند جانبه اقدام عاجل ميطلبد. در اين راستا، راهكارهاي زير شايد به كار آيد:
1- نشر نقشه ترامپ: لازم است كه ايران از اهرمهاي رسانهاي و ارتباطي خود، مانند مصاحبههاي خارجي مقامات، شبكههاي پرستيوي و العالم، و ارگانهايي مانند مجمع تقريب مذاهب، استفاده كند تا نقشه عاديسازي روابط مسلمانان با اسراييل را در منطقه نشر دهد.
2- فشار به ديگر اعضاي1+5 براي كاهش هزينه تصميم ترامپ: تصميم ترامپ درباره برجام، در عمل به معناي كاهش معنادار منافع اقتصادي ايران از برجام است. سرمايهگذاران و بانكهاي اروپايي و بينالمللي، با اين اتفاق بيشتر ترغيب به عدم ريسك سرمايه خود در ايران خواهند شد. لازم است كه ايران در مذاكره با اعضاي1+5 منهاي امريكا، از آنها مطالبه جدي و عاجل داشته باشد كه ساز و كاري به اجرا بگذارند تا مراودات بانكي ايران با آنها مصون از تحريمهاي امريكا بشود. در غير اين صورت ماندن در برجام هدف اصلي ايران براي مذاكره، يعني رفع تحريمها را برآورده نميكند.
3- برنامه مدون براي صلح در سرزمين فلسطين: با توجه به اينكه نقشه ترامپ بزرگتر از برجام است، ايران بايد راهكاري جايگزين براي آن نقشه اصلي داشته باشد. به عبارتي ديگر، لازم است كه ايران موضع و برنامه پيشنهادي مشخصي در ارتباط با «صلح در سرزمين فلسطين» تدوين كند. اين برنامه بايد قابل اجرا باشد و دستگاههاي سياست خارجي كشور بتوانند براي آن در مجامع بينالمللي گفتمانسازي كرده و حمايت و مطالبه ايجاد كنند. پيام صلحخواهي ما براي مردم مظلوم فلسطين در ميان شعارها و تنشها كمرنگ شده و شايبههايي در اذهان ايجاد كرده، و لازم است اين پيام در قالب برنامهاي عملي و جايگزين برنامه دولت امريكا اعلام و پيگيري شود. در غير اين صورت به ايستادگي در مقابل صلح متهم خواهيم شد.
4- پيشقدمي ايران براي مذاكرات صلح و امنيت در سوريه: سياست «اول امريكا» ترامپ ريشه در پوپوليسم و ناسيوناليسم دارد كه نقشه راه وي در تمام تصميماتش شده است. با اين ديدگاه، وي منافع اقتصادي كوتاهمدت امريكا را در اولويت قرار داده و نتيجه آن لغو يا بازبيني توافقات بينالمللي امريكا شده است. از جمله اين موارد، برجام، توافق زيست محيطي پاريس، فشار به اعضاي ناتو و كشورهايي مانند ژاپن و كره جنوبي براي افزايش پرداختهاي نظامي، مذاكره مجدد توافق تجاري آمريكي شمالي و توافق تجاري با كره جنوبي، تهديد به كاهش بودجه سازمان ملل، و در آخرين مورد خروج از يونسكو است. مجموع اين فشارها و بدعهديها، نارضايتيهاي فراواني از امريكا در ميان همپيمانان سنتي خود ايجاد كرده، و به سمت فاصله امريكا از نقش خودخوانده رهبري دنيا ميرود. اين روند فرصتي پيرامون رهبري صلح در سوريه براي ايران ايجاد ميكند. با توجه به اينكه داعش از لحاظ سرزميني و حكومتي در پايان راه است، بازيگران متعدد در سوريه در تلاش براي كسب منافع بيشتر هستند تا در روز مباداي مذاكره براي تقسيم قدرت، دست پر باشند. اين فرآيند طولاني هم طبيعتا به ضرر مردم سوريه، و هم به دليل تاخير ايجاد ثبات در تضاد با منافع ملي ايران و ديگر همسايگان سوريه است. ايران ميتواند اين فرآيند را تعجيل بخشد و با آماده كردن حكومت سوريه براي ارايه برنامه تقسيم قدرت، راهكاري اجرايي پيش پاي مخالفان سوري حكومت گذاشته و با پيشقدمي و كمك روسيه و اروپاييها، نقش امريكا را در اين فرآيند به حداقل برساند.
۵- تقويت و انسجام داخلي: با توجه به تهديدهاي قابل توجه استراتژي ترامپ در قبال ايران و مسير پر چالشي كه در پيش است، اتحاد و انسجام و ثبات و آرامش در جامعه بيش از پيش حياتي است. به غير از بسيج دستگاههاي مختلف براي افزايش رضايتمندي و اعتماد عمومي نميشود به چارهاي اساسي و مدون براي مقابله با اين توطئه رسيد. كارشكنيها و تخريبهاي اصحاب قدرت عليه يكديگر نشانگر نگاهي جناحي و كوتاهمدت است كه نميبيند به جاي ضربه به محبوبيت جناح مقابل يا كسب امتياز از پايگاه اجتماعي خود، در حال سوراخ كردن كشتي است. كشور نيازي حياتي به كارآمدي و مقاوم كردن اقتصاد در مقابل تحريم و تهديدهاي بيروني و همزمان افزايش سرمايه اجتماعي دارد.