مصطفي هاشميطبا سمتهاي مختلفي در كشور داشته، از وزير صنايع گرفته تا نامزدي در انتخابات رياستجمهوري و فعاليتهاي اقتصادي؛ اما همواره رياستش بر سازمان تربيتبدني و كميته ملي المپيك از او يك چهره ورزشي نزد جامعه ايراني ساخته است. حال نام او به عنوان يكي از گزينههاي اصلي انتخابات كميته ملي المپيك مطرح ميشود؛ انتخاباتي كه برگزاري آن در هالهاي از ابهام است و شايد كمي با تاخير برگزار شود؛ اما در نهايت دير يا زود برگزار خواهد شد. از همين رو با هاشميطبا در مورد وضعيت اين روزهاي ورزش ايران به گفتوگو نشستيم كه ماحصل آن را در ادامه ميخوانيد.
محمود خسروي وفا، رييس كميته ملي پارالمپيك گفته است كه تاييد اساسنامه كميته ملي المپيك به امسال نميرسد و به احتمال زياد انتخابات اين كميته به سال آينده موكول خواهد شد.
خبري در اين باره ندارم و چيزي نشنيدهام.
وضعيت ورزش ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ در كل به نظر شما رويكرد خاصي در وزارت ورزش و فدراسيونها وجود دارد كه با توجه به آن آينده روشني را براي ورزش كشورمان متصور شويم؟
نميتوان به اين موضوع سياه يا سفيد نگاه كرد و تحليل خاصي ارايه داد. همه هدفي دارند و به سمت اين هدف حركت ميكنند. شرايط خوب است، همه ورزش ميكنند، هياتها و باشگاهها هم فعال هستند.
به نظر ميرسد كه ارتباط وزارت ورزش و كميته ملي المپيك قطع است، آيا اين موضوع را قبول داريد؟
خبري در اين باره نداشته و اطلاع درستي ندارم كه ارتباط اين دو با هم به چه شكل است. من ورزش را در حد اخبار دنبال ميكنم و در جريان جزييات نيستم.
يكي از مشكلاتي كه ورزش ايران همواره با آن دست به گريبان است نبود آمار درست از وضعيت هر حوزه است و براي همين هم ظرفي براي بررسي عملكرد نيست، چه راهكاري براي اين بخش به نظر شما ميرسد؟
اينكه آمارها درست هستند يا نه را ما نميتوانيم بگوييم. به هر حال بخشهاي نظارتي وجود داشته و آنها هستند كه بايد در مورد درست يا نادرست بودن آمارها بگويند. چيزي كه وجود دارد اينكه هر بخش و مجموعهاي آماري را منتشر ميكنند و سازمان بازرسي كل كشور با توجه به اين موضوع ورود كرده و نظارت ميكند و اگر آماري درست نباشد با مجموعهاي كه آن را منتشر كرده، برخورد خواهند كرد. بيترديد اگر تخلفي باشد جرم محسوب شده و پيگيري قانوني صورت ميگيرد. وزارت ورزش به عنوان نهادي كه پول به ورزش و زيرمجموعههاي خود تزريق ميكند، ميتواند ورود كرده و در مورد آمارها بازرسي و سوال كند و اسناد لازم و كافي را بخواهد. اداره دارايي و سازمان بازرسي كل كشور نيز بر حسب وظيفهاي كه برعهده دارند عملكرد و آمار و ارقامي را كه از جانب وزارت ورزش اعلام ميشود، بررسي ميكنند.
خصوصيسازي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس همواره از موضوعات هر رييس يا وزير ورزش ايران بوده است. چه رازي پشت به ثمر نرسيدن اين موضوع وجود دارد؟
نميدانم. البته طبق قانون 141 تجاري اين دو باشگاه يا بايد سر بدهيهايي كه دارند آن را واگذار كنند يا اعلام ورشكستگي؛ اما خب اين طور نشده و نميشود و ميگويند كه نميتوانند اين كار را كنند در واقع نميخواهند اين كار را كنند. آمدند اين دو باشگاه را به عنوان مجموعههاي فرهنگي معرفي كردند كه مشمول خصوصيسازي نميشود و با اين كار نخواستند كه خصوصيسازي صورت گيرد.
اما بسياري از مردم و كارشناسان بر اين باور هستند كه مسائل سياسي دلايل خصوصي نشدن اين دو باشگاه است؟
سياسي؟ نميدانم. اگر هم اينطور باشد درست نيست و من آن را قبول ندارم.
مجلس هميشه نقش بازدارنده در فعاليتهاي دستگاه ورزش دارد و حتي نمايندگان با توجه به تحقق خواستهها در استانهايشان مقابل يا كنار ورزش قرار ميگيرند از همين رو شاهد هستيم كه نقش نظارتي و البته كمك مجلس به ورزش در اولويت قرار نميگيرد و جاي خود را به دخالت ميدهد، آيا اين موضوع را قبول داريد؟
نمايندگان همواره در بحث بودجه كه مهمترين همراهي آنها با ورزش است، بودجههاي خوبي را براي ورزش تصويب كردهاند. اگر هم دخالتي صورت ميگيرد نبايد تن به اين موضوع داد، چراكه اشتباه است. مجلس ميتواند نقش نظارتي داشته باشد و نبايد به دخالتهايي كه بعضا صورت ميگيرد،تمكين كرد.
شما به عنوان كارشناسي كه در عرصه مديريت ورزشي بهخوبي تجربه كسب كردهايد، بفرماييد ريشهايترين مانع بر سر راه رشد ورزش در كشورمان چيست؟
بهذهن من دو مساله ميرسد. اولي مساله تربيتبدني در آموزش و پرورش است و تكيه من بر واژه تربيتبدني است و نه ورزش. تربيتبدني در خود هم ورزش دارد و هم ابعاد تربيتي را در بر ميگيرد. همانند كشورهاي پيشرفتهاي كه وضع خوبشان را ميبينيم. موضوع دوم هم ايجاد باشگاههايي است كه در زمينههاي مختلف فعاليت ميكنند. نه تيمداري و در حد سالن زيبايياندام بلكه مكاني كه آدمها بيايند و جمع شوند و شخصيت حقوقي داشته باشد.
چرا تا اين ميزان باشگاهداري در ايران كماهميت و بيثمر شده است و به حد تيمداري رسيد؟ اين فاصله با علم روز باشگاهداري جهان به چه دليل است؟
براي اينكه از نظر اقتصادي ممكن نيست. وقتي زيرزمين ميشود باشگاه زيبايياندام و فقط پول ميگيرند، يعني برنامهاي وجود ندارد. براي باشگاه نياز به ساختمان و امكانات است. بهخاطر دارم IOC توري را براي ما ترتيب داد كه به كشور آلمان برويم چراكه در برونسپاري پيشرو بودند، متوجه شدم در آنجا 50درصد هزينه باشگاه بهصورت بلاعوض به باشگاهها داده ميشود و پس از آن 30درصد هزينه جاري نيز پرداخت ميشود. همين ميشود كه آنها در باشگاهداري پيشرو هستند. فاصله ما با آنها براي همين تصميمهاست.
آيا ميتوان گفت ورزش به اين دليل در جامعه نهادينه نشده كه به اندازه كافي براي عموم امكانات ورزشي وجود نداشت؟
من اين حرف را قبول ندارم. در حدي كه عموم بخواهند ورزش كنند، امكانات وجود دارد. اما بحث در گذشته است كه بسياري ورزش را دور از شأن و منزلت ميدانستند يا برخي آن را بسيار لوكس تصور ميكردند. اين نگاه بيشترين آسيب را به جامعه زد و مرحله حساسسازي و آگاهسازي به بهترين شكل صورت نگرفت.
چرا مديران ايراني تا اين ميزان از بخش خصوصي ترس دارند؟ چرا واگذار نميكنند؟
دوطرفه است. يعني از يك طرف بخش خصوصي استقبال نميكند چون باشگاهداري درآمدزايي ندارد. بخش خصوصي ميآيد كه درآمد داشته باشد و قيمت باشگاهها طوري است كه هيچكس جرات نزديكشدن ندارد. اين چند نفر كه پولي دارند و ميآيند هزينه ميكنند را كنار بگذاريد. بهرهبرداري اقتصادي در ورزش بسيار ضعيف است. از سوي ديگر دولت و شهرداريها هم پروژههاي ناتمام را با مقررات سخت ميخواهند واگذار كنند. من خودم سر اين ماجرا بارها با سازمان برنامه بحث كردم اما بيفايده بود. آييننامههاي سخت و قوانين دستوپاگير. درحالي كه وقتي آلمان شرقي و غربي يكي شدند، دولت مركزي بسياري از كارخانهها را به قيمت 1 مارك واگذار كرد به شرطيكه توليد داشته باشند و اشتغال ايجاد كنند. ما در اينجا نياز به قوانين بهتري براي واگذاري داريم.
بهنظر شما خصوصيسازي در كشور به بنبست رسيده است؟
خصوصيسازي در ورزش ايران به بنبست نرسيده است اما مديراني كه در راس امور هستند، بنبست ايجاد ميكنند. باور كنيم اينها باري بر دولت هستند و سعي كنيم از نيروهاي تازهنفستر استفاده كنيم تا ورزش در مسير رشد و توسعه قرار گيرد.