اربعين، روز تكميل عاشورا
علي اصغر شعردوست
شيعه با ياد عاشورا و نهضت بزرگ حضرت اباعبدالله الحسين (ع) زندگي ميكند؛ گويي سرنوشت شيعيان با سرنوشت عاشورا گره خورده است و حيات پيروان اميرالمومنين علي (ع) با نهضت عاشورا پيوندي جاودانه دارد و اربعين يادمان عاشوراست در زندگي عاشورايي رهروان حسين (ع).
فرزند زهرا(ع) در ريگستان صحراي كربلا به تمامت قد برافراشت و پرچم بزرگي و عظمت خويش را بر بلندتربن قله انسانيت به اهتزاز درآورد؛ در كربلا همهچيز به تمامت نمودار شده بود؛ حسين (ع) تمامت هستي نيك خويش را در صحنه جانبازي كربلا عرضه كرده بود و يزيد تمامت پليدي و مشئوميش را در چشم تاريخ نشانده بود. در كربلا شيعه همه مظلوميت خويش را به تماشا نهاده بود: در گلوي كودك شيرخواره گلو بريده، لهله زدن زناني و كودكاني كه آب ارث مادرشان بود، در دستان بريده علمداري كه ايثار و جانبازي را به تفسير نشسته بود در خيمههاي آتش گرفتهاي كه خيام رسول وحي محسوب ميشد و در پايمال شدن تنهاي برهنه سر بر ريگستان كربلا و اسارت سيد ساجدين و زينب كبري (س).
در كربلا همهچيز رنگ خون داشت؛ و اربعين، چشم دوختن دوباره مردم بر چشمه جوشان خون مظلوم كربلاست كه از رملستان تفتيده و روز عاشوراي سال 61 هجري جوشيدن آغاز كرد و عصرها و نسلها را درنورديد و به همه كس و همهچيز رنگ جهاد در راه خدا و شهادت و پارسايي و مظلوميت زد.
اربعين پيامگزاري حضرت زينب سلامالله عليهاست؛ از كلمه شمشير ساختن و از سخن، توفان برآوردن است؛ تكميل نهضت عاشوراست.
اربعين چشمه جوشان خون اباعبدالله الحسين (ع) را بر مزرع دلها رهنمون شدن است؛ انقلاب و نهضت حسيني را به سر منزل مقصود رسانيدن است؛ چرا كه اربعين سالروز ابلاغ پيامي است كه حسين (ع) جان بزرگ خويش را بر سر آن نهاد. اربعين حضور زنده و پرتوان رهروان زينب (س) و زنان شيعه است در بستر تاريخ، انقلابي الهي و معنوي در عرصه افهام است؛ رنگ خدايي، معنوي و حريت بر سينه شفق زدن.
دشمن، سرمست از پيروزي بر معلم كرامت و آزادگي بر منبر رسول مكرم اسلام تكيه زده بود، گويي آب از آب تكان نخورده است؛ نه حسيني بوده و نه عاشورايي و نه سبعيت و درنده خويي؛ «دارها برچيده، خونها شسته». خليفه به صورت سلطان درآمده بود؛ سلطاني كه صورت نمادين همه پلشتيها و پليديهاي روزگار خود محسوب ميشد. خاطره اميرالمومنين(ع) و زهراي مرضيه(س) از ذهنها سترده ميشد؛ خاطره اصحاب و مجاهداني كه در سايه مجاهدت و پاكبازي خويش الگوي متعالي جهاد و عقيده را به نمايش گذاشته بودند فراموش ميشد و به جاي آن سرمستي غرور و تعصب و تنگ چشمي و ريا مينشست. بزرگترين كسي كه اين بهشت تن آساني و لذت را در چشم زمامداران وقت تيره ميكرد آموزگار بزرگ جهاد و شهادت امام حسين(ع) بود و با شهادت حضرتش بني اميه ميپنداشت كه حكومت را براي هميشه در خاندان خويش حفظ كرده است.
با از ميان برداشتن حسين (ع) دستگاه بنياميه به واقع صورت نمادين رسول مكرم اسلام را با پيام آسماني و روشنگر از ميان برداشته بود و انتقام كينه تاريخي خويش را از خاندان رسول كشيده بود. آنان را به رسم اسارت بر دروازههاي شام گذر داده بود و اكنون به خيال خويش به آسايش موعود دست يافته بود.
اما صداي زينب كبري سلامالله عليها در دروازه دمشق هيمنه چكاچاك شمشير دلاوراني را داشت كه در مكه و مدينه و كوفه و كربلا و شام با پليديها و ناراستيها جنگيده بودند.
صداي او طنين خوش آواي مردي بود كه به امر حق تعالي براي درهم ريختن بنيادهاي فكري نظام جاهلي عرب از غار حرا پايين آمده بود و زمانه خويش را به مكارم اخلاق آزادگي و عبوديت حق تعالي فراخوانده بود؛ اكنون در صداي نوه رسول دوباره همان صدا اوج ميگرفت و آفاق را درمينورديد؛ دشمن بشريت و خاندان پيامبر پيروزي را در كام خويش شرنگ مييافت. با هر صدايي ستوني از كاخ برافراشته بني اميه فرومي ريخت؛ خون حسين(ع) چون سيلابي عرصه وحشت سراي بنياميه را درمينورديد و كلام زينب كبري(س) جهش خون اباعبدالله الحسين(ع) بود؛ فواره رگان بازوان برومند عباس در كنار نهر آب.
* شاعر