اثرات منطقهاي امپراتور دروغ
الياس حضرتي
اقدامات ماههاي اخير حاكمان عربستان اين پرسش را طرح كرده است كه اين اقدامات از چه منبعي سيراب ميشود؟ بطور قطع بخشي از اين اقدامات ريشه در ذهنيتهاي وليعهد جديد و بلندپرواز عربستان دارد. ولي رفتارهاي اخير او كه بسيار حيرتانگيز است و فرا رفتن از همه عرفهاي سياسي بينالمللي است را بايد به مسائل ديگر مرتبط كرد. اين نوع رفتار كه نخستوزير يك كشور ديگر را احضار كنيد و متن استعفا به او بدهيد كه بخواند و سپس در عمل او را محصور كنيد، بدترين نوع دخالت در امور داخلي يك كشور ديگر است، كه حتي در نظام كمونيستي شوروي سابق و در برخورد با رهبران احزاب برادر! نيز مسبوق به سابقه نيست. جالب اينكه در اوج دخالت در امور داخلي لبنان و حتي تحقير نخستوزير آن كشور و حاميان او، متن استعفا در اعتراض به دخالت كشور ديگر يعني ايران است كه جز احترام متقابل به امور داخلي لبنان اقدام ديگري انجام نداده است و اگر هم نفوذي در منطقه دارد به دليل پايگاه مردمي آن است و ربطي به تبعيت بياختيار مثل نحوه رفتار جناح نخستوزير لبنان با عربستان سعودي ندارد.
ريشه و منبع اصلي اقدامات اخير سعودي را بايد در ترامپ يا همان «امپراتور دروغ» جستوجو كرد. همان زماني كه نخستين سفر خارجي او به مقصد رياض بود و با رقص شمشير و گرفتن 100 ميليارد دلار همه گونه چراغ سبز را براي محمد بن سلمان روشن كرد. ولي اين اتفاق در ساختار ايالات متحده اگر بيسابقه نباشد حداقل كمسابقه است. اينكه رييسجمهور ايالات متحده سياستي تا اين حد متعارض با وزارت امور خارجه خود را پيشه كند، نشاندهنده يك وضعيت جديد و غريب در كاخ سفيد و واشنگتن است. تقريبا تعارض در اكثر موارد ميان آنها وجود دارد و آخرينش درباره لبنان است. اين وضعيت و رفتار محمد بن سلمان را ميتوان در ذيل امپراتوري دروغ و تقلب و بيمسووليتي طبقهبندي كرد. به احتمال زياد هيتلر را اگر بتوان زنده كرد، در دروغگويي در برابر ترامپ بهشدت كم خواهد آورد زيرا اخيرا اعلام شده است كه طي كمتر از ده ماه گذشته، ترامپ 1318 اظهارنظر نادرست يا همان دروغ ابراز كرده است. يعني حداقل روزانه بطور متوسط 4 اشتباه و دروغ از زبان وي تراوش كرده است. اين نتيجه مطالعهاي است كه از سوي گروهي از حقيقتيابها از نظرات ابراز شده وي كشف شده است. براي اينكه اهميت هر دروغي كه رييسجمهور امريكا ميگويد را بدانيم كافي است گفته شود كه حمله به عراق و بحرانهاي ناشي از آنكه آمدن بلاي داعش فقط يك جزء اين بحران است، فقط به دليل تاكيد بر يك گزاره دروغ آشكار و ساختگي شخص جرج بوش رخ داد كه اثبات دروغ بودن اين گزاره زمان زيادي طول نكشيد. اين گزاره كه عراق داراي سلاحهاي كشتارجمعي است، يك دروغ ساختگي و كاملا آگاهانه براي حمله به عراق بود؛ دروغي كه به علت آن صدها هزار نفر كشته شدند و فجايعي در منطقه رخ داد كه هيچگاه از خاطره جمعي مردم نخواهد رفت. اين كارخانه توليد دروغ همچنان در حال توليد و انتشار اخبار جعلي است؛ اخباري كه در مورد همه حوزهها به سرعت توليد و از طريق توييتر يا سخنراني منتشر ميشود و بخشي از آنها نيز درباره خاورميانه، ايران، لبنان، عراق و ساير كشورهاي منطقه است.
مساله مهمتر از اصل دروغهاي ترامپ، اثرات اين رفتار بر همپيمانان منطقهاي آن كشور است و بطور مشخص اين اثرات در رفتار محمد بن سلمان بازتاب يافته است. در توضيح رويدادهاي يمن، يا لبنان يا ايران به صراحت دروغ ميگويند. دروغ آنها نيز از نوع آشكار است، يعني اصرار دارند كه مخاطب متوجه شود كه آنان آشكارا ميخواهند دروغ بگويند، با علم به اينكه مخاطب ميداند كه اظهارات آنان دروغ است، آن را بيان ميكنند و اين يكي از بدترين انواع دروغ است. رفتار عربستان سعودي با سعد حريري، نخستوزير لبنان مصداق چنين گزارهاي است. چنان آشكار دروغ ميگويند كه گويي اصرار دارند مخاطب نيز متوجه اين عمد آنان شود. قرار داشتن رهبري جهان عرب در دست چنين افرادي نهتنها براي خودشان، بلكه براي كل منطقه خطرناك است. به نظر ميرسد كه برخي ديگر كشورهاي منطقه از جمله تركيه و تا حدي مصر نيز نبايد از اين وضع راضي باشند. زيرا آنان نيز به نوعي مجبور به ورود به بازيهايي ميشوند كه ساخته و پرداخته عربستان است. بنابراين ايران ميتواند بطور نسبي براي بازگرداندن رهبري جهان عرب به مصر به اين كشور كمك كند. هرچند انجام چنين ايدهاي شايد بسيار سخت باشد، زيرا مصر دچار بحرانهاي عميق داخلي است، ولي اين امكان وجود دارد كه با تقويت نسبي مصر مانع از يكهتازي سعوديها شد. فراموش نكنيم كه مصر با سياستهاي سعوديها در سوريه مخالف است و به احتمال زياد با قدرتگيري بيش از حد آنان نيز مخالف است. مصر براي مواجهه با سعودي بايد حاميان مطمئن داشته باشد.