شهاب شهسواري
دور سوم گفتوگوهاي جامع ايران و اتحاديه اروپا كه از دو سال پيش آغاز شده است و با عنوان «گفتوگوهاي سطح بالا» قرار است از امروز برگزار شود، رويدادي مهم در زمينه بهبود روابط ايران و اروپا، به خصوص بعد از برجام محسوب ميشود. جمهوري اسلامي ايران، همواره روي اروپا به عنوان يكي از اصليترين شركاي خارجي خود حساب كرده است و نقشآفريني اتحاديه اروپا در رسيدن به توافق هستهاي و پس از آن تلاش اروپا براي حفظ و حراست از اين توافق، گامي مهم در جهت بهبود روابط تهران و بروكسل بود. سيد محمدعلي حسيني، سخنگوي پيشين وزارت امور خارجه معتقد است برگزاري اين مذاكرات قطعا ظرفيت كافي براي ارتقاي چشمگير روابط دوجانبه دارد. در ادامه متن كامل گفتوگوي روزنامه اعتماد با سيد محمد علي حسيني، سخنگوي پيشين وزارت امورخارجه و سفير سابق ايران در ايتاليا را مطالعه ميكنيد.
فكر ميكنيد مذاكرات جامع ايران و اتحاديه اروپا تا چه حد نتيجهبخش باشد؟
جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپا داراي ظرفيتها و قابليتهاي فراواني در دو منطقه مهم و راهبردي غرب آسيا و اروپا هستند كه اگر اين ظرفيتها با افزايش همكاريها و رايزنيهاي فيما بين و غنيمت شمردن فرصتها به اجرا درآيد، آثار و نتايج مثبت آن به سرعت پديدار خواهد شد و اضافه بر دو طرف ايراني و اروپايي، ساير كشورهاي پيراموني و منطقهاي نيز از آن بينصيب نخواهند ماند. بنا بر اين، مذاكرات جامع پيش رو چنانچه هدفمند، متوازن، با انگيزه جدي جمعي و به دور از سياستهاي نادرست و آزموده شده گذشته باشد حتما ميتواند ارتقاي مناسبات تهران و اروپا را در تمامي زمينهها به همراه داشته باشد.
مذاكرات اخير با آنچه كمتر از دو دهه پيش با عنوان «مذاكرات انتقادي ايران و اتحاديه اروپا» برگزار شد، چه تفاوتي دارد؟
مذاكرات موسوم به «انتقادي» ميان تهران و بروكسل، شيوه مطلوب جمهوري اسلامي نبود. غير از نامتوازن بودن آن، اساسا بسياري از اصحاب سياست با عنوان آن نيز مشكل داشتند و مخالف بودند. آنان معتقد بودند كه صرفنظر از محتوا و ماهيت اين مذاكرات، عنوان آن نيز به نحوي انفعال طرف ايراني را به ذهن متبادر ميسازد. در مذاكرات جامع اما تاكيد طرف ايراني بر توازن، تعادل و موضع برابر طرفين مذاكره است كه فرصتها و موضوعات مورد علاقه و البته نگرانيها يا انتقادهاي مورد نظر طرفين، مطرح و مورد بررسي و گفتوگو و در صورت امكان جمعبندي قرار ميگيرد.
برخي معتقدند كه اروپا به اندازه كافي در بازسازي روابط با تهران بعد از برجام موفق عمل نكرده است، آيا چنين مذاكراتي به رسيدن به اين هدف كمك ميكند؟
بله؛ اتحاديه اروپا در مقايسه با امريكا، رويكرد و عملكرد به مراتب بهتري داشته است اما آيا اروپا انتظارات برجامي را در حد مطلوب برآورده كرده؟ قطعا پاسخ منفي است و توقع منطقي و واقع بينانه از اروپا، تلاش عملي و جديتر براي رفع موانع و هموارسازي مسير اجراي برجام است.
مذاكرات جامع نيز چنانچه در مسير صحيح و سازنده خود قرار گيرد طبعا بر تمامي زمينههاي موجود همكاري از جمله برجام موثر خواهد بود. مسير سازنده آن است كه تامينكننده منافع مشترك باشد و در برگيرنده همكاري و همگرايي براي رفع نگرانيها و تهديدات مشترك، تاكيد بر نقاطي كه طرفين بر آن تفاهم دارند و رايزني و تبادل نظر پيرامون نقاط اختلافي براي رفع ابهامات و نزديك كردن ديدگاهها به يكديگر باشد.
در ادامه آيا ميتوان انتظار داشت مذاكرات جامع به روابط جامع منتهي شود؟
طبعا هدف اساسي اين مذاكرات، مغتنم شمردن فرصتها و توانمنديهاي موجود و رفع موانع و چالشهاي پيش روي گسترش روابط فيمابين است. اما اينكه آيا مذاكرات جامع در صورت موفقيت داراي چنين ظرفيتي هست كه عامل ايجاد روابط جامع شود به گمان من بله، ميتواند اما بستگي عميقي به دستيابي به توافقات منصفانه و تعهد طرفين در اجرايي كردن آنها دارد.
آيا چنين ارادهاي در تهران وجود دارد؟
بنده معتقدم چنين ارادهاي از گذشته تاكنون در تهران براي دستيابي به مناسبات متوازن بين دو طرف بر اساس منافع مشترك و احترام متقابل به معناي حقيقي كلمه وجود داشته و دارد. اساسا توسعه و تقويت مناسبات با كشورهاي غيرمتخاصم يا غيرمحارب از اصول قانون اساسي ما و همواره مورد تاكيد رهبري معظم انقلاب بوده است و اروپا در اين چارچوب ميتواند به جايگاه ممتازي دست يابد.
اتحاديه اروپا مساله حقوق بشر را به عنوان شرط لازم در همه گفتوگوهاي ديپلماتيك فرامرزي وارد ميكند، فكر ميكنيد وجود اين مساله در ميز مذاكرات تهران و بروكسل تا چه اندازه بر موفقيت نهايي آن اثر بگذارد؟
ببينيد در زمينه حقوق بشر، اروپا بايد چند نكته را به درستي و دقت درك كند. نكته اول اينكه جمهوري اسلامي به لحاظ نظري از جنبه فرهنگي و تمدني ايراني و اسلامي درباره حقوق بشر دست بالايي دارد كه كمتر فرهنگ و انديشهاي ميتواند به آن نزديك شود. دوم اينكه به لحاظ عملي و رفتاري چه درون مرزها و چه خارج از مرزها، اروپا نميتواند مدعي جايگاه ويژه حقوق بشري كه به خود اجازه دهد وضعيت حقوق بشري ديگر كشورها را به چالش بكشد. تبعيض نژادي، رفتار ناصواب با مهاجرين و پناهندگان، نارساييهاي فراوان در تامين حقوق زنان و دفاع از حقوق كودكان، نقض حقوق مسلمانان در كشورهاي مختلف اروپايي غير قابل انكار است و نهادهاي مستقل حقوق بشري مرتبا اين موارد را يادآور ميشوند.
اضافه بر اين اروپا كارنامه غيرقابل دفاعي در دفاع از حقوق بشر در خارج از مرزهاي خود دارد. عملكرد اروپا در نقضهاي فاحش حقوق بشري در فلسطين، بحرين، يمن، سوريه، عراق، افغانستان، پاكستان، ميانمار و غير آنكه توسط هم پيمانان اروپا از جمله رژيم صهيونيستي، امريكا و عربستان صورت گرفته و بعضا مرتكب جنايات جنگي و كودك كشي هم شدهاند، غير قابل دفاع بلكه تاسفبار و بهشدت محكوم است.
سوم اينكه اروپا بايد در حوزه حقوق بشري از يكجانبهگرايي و تحميل نرمها و ديدگاههاي خود به ساير كشورها جدا فاصله بگيرد و فرهنگ و اعتقادات و ارزشهاي اخلاقي و رفتاري ديگر ملتها را محترم بشمارد.
چهارم اينكه اروپا نميتواند سياست يك بام و دوهوا را در حوزه حقوق بشري دنبال كند.
از يك طرف در قبال نقضهاي فاحش حقوق بشري و حتي جرم و جنايت جنگي كشورهاي دوست خود، سكوت و احيانا حمايت كند و از سوي ديگر نقاط ضعف احتمالي يا ساختگي برخي ديگر كشورها را بزرگنمايي و در بالاترين سطح محكوم كند و باني قطعنامههاي ظالمانه عليه آنان شود. اروپا بايد از استفاده ابزاري و استاندارد دوگانه و چندگانه و تبعيض آميز حقوق بشري جدا فاصله بگيرد. نكات ديگري نيز هست كه فعلا گذر ميكنيم. اما نكته مهم آنكه ايران و اروپا از اين توان و ظرفيت بالا برخوردارند كه بتوانند با تبادل نظر و گفتوگوهاي مستمر سازنده، ديدگاههاي حقوق بشري خود را تكميل و در حوزه عمل نيز نقايص را مرتفع و اصلاح كنند و از اين طريق به بهبود وضعيت و ارتقاي وضعيت حقوق بشر كمك كنند.