«اعتماد»؛ مفهومي كه بيش از هر چيز در جريان زلزله كرمانشاه به چالش كشيده شد. بياعتمادي افكار عمومي در جريان زلزله كرمانشاه به نهادهايي كه وظيفه امدادرساني در مواقع بحراني را به عهده دارند، نتيجه عوامل متعدد در طول ساليان بود. شايد تركي كه بر اعتماد اجتماعي مردم به نهادهاي امدادرسان افتاده و هر روز عميقتر ميشود، از آن روزي شروع شد كه خبر فروش چادرهاي امريكايي اهداشده به زلزلهزدگان بم در بازار منتشر شد و نامه همدردي شهروندان با مردم بم از كيسههاي برنجي كه در مغازهها به فروش ميرسيد، سر درآورد.
بعد از بياعتمادي تاريخي مردم به نهادهاي حاكميتي در جريان زلزله بويينزهرا، شايد بياعتمادي اين روزهاي افكار عمومي به نهادهاي متولي امدادرساني، پررنگترين اتفاقي باشد كه در جريان فاجعهاي تلخ رخ مينمايد و ميتواند زنگ خطري باشد براي مسوولان. آن روزها كه قلب مردم از زلزله مهيب بويينزهرا به درد آمد و از قضا شدت آن هم نزديك بهشدت زلزله كرمانشاه بود، پهلواني به نام محمدرضا تختي به ميدان آمد و محبوبيتش را پلي كرد براي رسيدن كمكهاي مردم به زلزلهزدگان، امروز اما بياعتمادي مردم ابعاد ديگري پيدا كرده و نتايج متفاوتي هم در پي داشته. امروز در كنار چهرههاي شناختهشدهاي كه همت كردند و نه فقط براي تبليغ و بر سر زبان انداختن نامشان، بلكه با رداي انسان دوستي مردم را دعوت كردند براي همدردي با هموطنانشان؛ بودند كساني كه از اين معبر راهي ساختند براي به شهرت رسيدن و جاهطلبيهاي مجازي و اين جريان تا آنجا پيش رفت و خطر سودجويي تا آنجا جدي شد كه پليس فتا و هلالاحمر هشدار دادند كه به هر شماره حسابي اعتماد نكنيد.
«دوستان من فردا عازم كرمانشاه هستم، اگر مايل هستيد كمكهاتون رو به شماره حساب... واريز كنيد»، «يكي از دوستان مورد اعتماد من مقداري كمك جمع كرده تا خودش به دست زلزلهزدهها برسونه، اگر مايل به كمك هستيد وجوه نقديتون رو به شماره حساب... واريز كنيد تا اقلام ضروري رو خريداري كنه» اين جملات آشنا در يك هفته گذشته تبديل به يكي از بزرگترين بحرانهاي جانبي در جريان زلزله كرمانشاه شد؛ بحراني كه تبعات بسياري داشت. تعداد شماره حسابهاي شخصي كه در اينستاگرام و تلگرام و توييتر بين كاربران دست به دست ميشد، از تعداد نهادهاي مردمي و ارگانهاي متولي امدادرساني بيشتر بود. اين روزها اينستاگرام پر از قابهايي شده مركب از يك ويرانه، يك داغديده زلزلهزده و يك سلبريتي با لبخندي كشدار و خوشحال از ياري يك هموطن.
نبود مديريت صحيح
در جريان شكلگيري اين رفتار در دنياي مجازي مردم راه اعتمادشان را از نهادهاي حاكميتي و نهادهاي مردمي كه امكان نظارت بر عملكردشان وجود دارد، به سوي چهرههاي شناختهشده كج كردهاند، در عين حال روحيه نظارت بر عملكرد اين افراد هم در اين جريان رنگ باخته است. هيچ كدام از اين افراد ساختار و تشكيلاتي كه امكان نظارت بر عملكردشان را ايجاد كند، ندارند. گزارشي هم تا به امروز در خصوص اقدامات افرادي كه به صورت شخصي اقدام به جمعآوري كمك كردهاند، ارايه نشده است. مطالبهاي هم از سوي افرادي كه اين كمكها را اهدا كردهاند براي ارايه گزارش وجود نداشته تا الزامي براي شفافيت اين افراد ايجاد شود.
فرهنگ ارشاد، جامعهشناس درباره كمكهاي جمعآوري شده از طرف مردم يا سلبريتيها كه به صورت خودجوش و بدون هماهنگي با سازمانهاي دولتي يا مردمنهاد انجام شده است به «اعتماد» ميگويد: «مشكل اصلي مديريت اين مساله است. اقدامي صورت ميگيرد و كاري انجام ميشود ولي مشكل مديريت توزيع اين كمكها است. از ساليان قبل شرايطي در كشور پيش آمده كه شكافي بين ملت و دولت ايجاد كرده است. اين شكاف و فاصله ريشه تاريخي دارد. جامعهشناسي در مقياس خرد و كلان به بررسي مسائل ميپردازد. در اين مورد، كارها در مقياس خرد انجام شده است و افراد بنا به دلايل مختلف (مسائل ملي، اعتقاد، اخلاق) دست به جمعآوري كمك زدهاند. اين جامعهشناس همچنين ميافزايد: اما بررسي بحث چگونگي توزيع آن ديگر در مقياس خرد جامعهشناسي ميسر نيست و بايد در مقياس كلان مورد بررسي قرار گيرد. در مقياس كلان به نحوه مديريت توزيع اين كمكها بايد توجه كرد. مديريت اين توزيع دست متخصصان و سازمانها است و اين سازمانها هستند كه بايد با توجه به شرايط راهي را در پيش بگيرند كه اين شرايط نامناسب يا مانعآفرين را ضعيف، كوچك و كوتاه كنند. در شرايط اينچنيني وقت زيادي نداريم كه براي فكر كردن هدر دهيم. بايد سنجيده و در كمترين فرصت اين امكانات در اختيار مردم قرار بگيرد وگرنه متاسفانه اين فضاي بياعتمادي تقويت ميشود.»
نبود نظارت قانوني بر حسابهاي بانكي شخصي
واريز كمكهاي مردمي به حساب اشخاص در حالي اتفاق ميافتد كه حتي سيستم بانكي كشور هم نظارتي بر اين امر ندارد. خبري كه در اين ميان خودنمايي ميكند، موضوع بلوكه شدن حساب يكي از ايرانيان مقيم كانادا بود كه در حساب كاربري فيسبوكش اقدام به جمعآوري كمك از ايرانيان مقيم كانادا كرد. بعد از واريز مبلغ 200 هزار دلار به حساب اين پزشك ايراني، فيسبوك به او پيغام داد تا زماني كه مجوز قانوني از سوي خزانهداري دولت امريكا به فيسبوك ارايه نكند اين مبلغ بلوكه خواهد شد. دليل اين پيام اين بود كه افراد نميتوانند از حسابهاي شخصي براي سازمانهاي غيرانتفاعي پول دريافت كنند. هر چند اين پزشك ايراني در توييتر اعلام كرد: «فيسبوك اعلام كرد كه مبلغ ۲۰۰ هزار دلار جمعآوري شده در اين كمپين را به تمام اهداكنندگان بازميگرداند، اما در عوض خود اين كمپاني برابر مبلغ جمعآوري شده را از حساب اين شركت به كمپين ما اهدا ميكند.» اما در اين خبر نكته قابل تامل اين است كه اين نظارت در هيچ كدام از حسابهاي شخصي اعلام شده در ايران وجود نداشت، و در يكي از اين موارد صادق زيباكلام، استاد علوم سياسي توانست نزديك به دو ميليارد تومان از طريق كمكهاي مردمي جمعآوري كند. علي دايي نيز مبلغي در همين حدود از كمكهاي مردمي را جمعآوري كرد، در حالي كه هيچ هشداري از هيچ ارگاني دريافت نكردند و خبري از نظارت بر اين رقم كلان كه براي يك امر عامالمنفعه به حساب شخصي اين افراد واريز شده نيست. با علم به اينكه اين افراد مورد اعتماد مردم بودهاند كه چنين مبلغي به حسابشان واريز شده است، نبود نظارت بر چنين مواردي راه را براي تخلفها و سوءاستفادههايي كه ميتواند ريشه بياعتمادي را بيشتر در جامعه بدواند، باز ميكند.
غالب كساني كه در شبكههاي اجتماعي مخاطب داشتند و با چهرهاي شناخته شده در عرصه فرهنگ و هنر و ورزش بودند، در نقش «سلبريتي-امدادگر» شروع به جمعآوري كمك در حسابها و ستادهاي شخصي كردند. ارگانها و نهادها و بانكها و شركتها هم هر كدام به نوبه خود ستاد جمعآوري كمكهاي مردمي تشكيل دادند و برخي هم تصاويرشان را در ميان تل ويرانههاي به جا مانده از زلزله در شبكههاي اجتماعي منتشر كردند. برخي اين اتفاق را حركتي خودجوش و مردمي دانستند و آن را ستودند و برخي ديگر هم اين گسستگي و تشتت را زمينهاي براي ايجاد آشفتگي در روند امداد رساني در مناطق زلزلهزده ميدانستند. كمتر كسي از ميان كساني كه حرفشان در دنياي مجازي يا خارج از آن خريدار داشت و نامشان مورد وثوق مردم بود، براي ايجاد اعتماد به نهادهاي مردمي معتبر تلاش كردند. تكثر شماره حسابهاي شخصي اعلام شده براي جمعآوري كمك نتيجهاي جز عدم تمركز در امدادرساني و ايجاد آشفتگي در مناطق زلزلهزده نداشت. سلبريتيهايي هم بودند كه رفتارشان در جريان زلزله كرمانشاه با انتقاد بسياري همراه بود، كساني كه سوار بر موج احساسات مردم تابلوي شهرتشان را عريضتر كردند و از رنج مردمان غرب كشور اعتباري خريدند براي روز مبادا. هر چند كه تجربه بحرانهاي گذشته جامعه را با زير و بم اين حركات نمايشي آشنا كرده و حناي پروپاگاندا در چنين فضاهايي در ميان مردم رنگ ندارد. فارغ از موضوع فريب افكار عمومي و بهرهبرداريهاي شخصي از فاجعهاي مثل زلزله، رفتاري كه در جريان زلزله كرمانشاه شكل گرفت، ميتواند موجب ايجاد نگراني براي روزها و اتفاقات آتي هم باشد. روزهايي كه در پيش است، روزهايي است كه جايگاه و معنايي براي مفاهيمي چون «اعتماد» و «اطمينان» نميتوان متصور بود.
نگراني از رفتاري كه در حال شكلگيري است
در بحران بياعتمادي در افكار عمومي يكي از نهادهايي كه توانسته بود اعتماد عمومي مردم را از جريان زلزله ورزقان و سيل خوزستان با خود داشته باشد، جمعيت امام علي(ع) بود كه در زلزله كرمانشاه هم با شفافيت حاضر شد و گزارشهاي روزانهاي كه از عملكرد خود در مناطق زلزلهزده منتشر ميكرد توانست اعتماد بسياري از مردم را جلب كند. با زهرا رحيمي، مديرعامل اين جمعيت دانشجويي- مردمي در مورد آسيبهايي كه حضور غيرمسوولانه اشخاص در بحرانهايي مثل زلزله ميتواند به همراه داشته باشد گفتوگو كرديم.
در ميان تلفنهاي مكرر كه براي ارسال كمك و درخواست حضور درمنطقه به دفتر جمعيت ميشود، رحيمي از تجربهاي كه از حضور در كرمانشاه داشت، ميگويد: «افرادي كه بدون هيچ نيازسنجي و با روحيه ماجراجويي مقداري كمك جمع كرده و راهي جاده شدهاند بايد به اين موضوع فكر كنند كه در اين جاده مصدومين جابهجا ميشوند و دارو و اجناس ضروري از طريق آن به منطقه ارسال ميشود، اما در روزهاي ابتدايي بحران اين جاده شبيه جاده چالوس شده بود، ما از «ازگله» تا «سرپل ذهاب» حدود سه ساعت در ترافيك جاده بوديم. اين جاده حياتي است و ممكن است در يكي از بيمارستانهاي صحرايي مريضي بدحال باشد كه بايد به بيمارستان شهري رسانده شود. از طرفي كمكهايي كه رسيده بود مديريت نميشدند و ما شاهد بوديم بخشي از جاده با لباسهاي ارسالي مردم فرش شده بود. اين موضوع عدم مديريت منابع در منطقه زلزلهزده ميتواند سرمنشا آسيبهاي زيادي شود. وقتي كمكها به شكل فردي ارسال ميشود، اين مشكل هم ايجاد ميشود كه از نظر بهداشتي نظارتي وجود ندارد. ما در ستاد جمعيت يك سيستمي تعريف كرديم براي مواد غذايي ارسالي كه اين الزام وجود داشت كه كنسروها حداقل تا يك ماه و بيشتر اعتبار مصرف داشته باشند. مواد غذايي كه كمتر از اين اعتبار داشتند مرجوع ميكرديم. اما وقتي يك فرد اين اقدام را انجام ميدهد ممكن است به اين موضوع توجه نكند. ضمن اينكه وقتي يك نهادي مثل جمعيت امام علي با كاور و شناسنامه و كارت شناسايي وارد منطقهاي ميشود، تمام اقداماتي كه انجام ميدهد بررسي و ارزيابي ميشود، اما وقتي يك فرد بينام و نشان كمكي را به مردم ميرساند هيچ نظارتي بر عملكردش نيست و همين ميتواند منشا آسيب باشد.»
رحيمي در خصوص دلايل بياعتمادي در افكار عمومي نسبت به ارگانهاي امدادرسان ميگويد: «اين يك رفتار است كه در حال شكلگيري است، اينكه هر كس خودش راسا اقدام كند در صورتي كه چهرههاي شناخته شده ميتوانند يك نهاد را به عنوان مركز مورد اعتماد معرفي كنند، شايد هم آشنايي خاصي با نهادهاي مردمي ندارند و چندان درگير با فعاليتهاي مدني نيستند. بعضي هم به آقاي تختي تأسي ميكنند، كار آقاي تختي خيلي ارزشمند بود، اما بهتر است فرزند زمان خودمان باشيم، زماني كه آقاي تختي آن كار ماندگار را انجام دادند، به جز شير و خورشيد سرخ، نهاد اجتماعي ديگري در جامعه فعاليت نميكرد. اما امروز نهادهاي مردمي سرمايههاي اجتماعي هستند كه در اختيار داريم. نميگويم صرفا جمعيت امام علي(ع)، تمام نهادهاي مردمي سرمايههاي اجتماعي متشكل و داراي ساختار هستند كه در مواقع بحران تجربه دارند. ميشود كمك كنيم اين سرمايه تقويت شود. نه اينكه تجارب آنها را از ابتدا دوباره تجربه كنيم. مثلا آقاي زيبا كلام از صفر شروع كردهاند و تجربياتي را كسب ميكنند و شايد در بحران بعدي بتوانند از اين تجربه استفاده كنند. در حالي كه ميتوانستند با قدرت كنار يك نهاد مردمي بايستند و تاثيرگذار ظاهر شوند.
اما اعتماد اجتماعي كه در جريان اتفاقات گذشته آسيب ديده را چطور ميتوان احيا كرد؟ مديرعامل جمعيت امام علي معتقد است: «براي ايجاد اعتماد اجتماعي متوليان امدادرساني بايد اقلامي كه اهدا ميشود را مديريت كنند و اگر اين اقلام بيش از نياز مناطق زلزلهزده است، صادقانه با مردم مطرح كنند، همين صداقت موجب جلب اعتماد ميشود. اينكه يك نفر چادري را كه به زلزلهزدهها اهدا كرده در بازار ببيند، اطمينان را از نهادهاي امداد رسان سلب ميكند. ما در حال حاضر در كرمانشاه لزوم وجود اعتماد مردمي را با گوشت و پوستمان لمس ميكنيم. اين بياعتمادي كه به سازمانهاي متولي وجود دارد به خيريهها هم وجود دارد، اين فضاي بياعتمادي آنقدر ريشه دوانده كه مردم حتي به خيريهها هم اعتماد ندارند، بلكه ميخواهند خودشان مستقيما كمكرساني كنند. مهمترين فاكتور در ذهن مردم بيش از اينكه اين باشد كه اين كمكها چطور مديريت ميشود، اين است كه چه كسي مطمئن است تا از طريق او كمك كنيم.»
اين نخستين بار نبود كه ايران غمي تلخ را تجربه ميكرد، اما در موارد مشابه، چهرههاي محبوب مردمي چه برخوردي داشتند و چگونه در كنار داغديدگان حاضر شدند، زهرا رحيمي در اين خصوص مروري ميكند به روزهاي تلخ بعد از زلزله بم و ميگويد: «در مورد چهرههاي محبوب در جامعه، در موارد مشابه بعضي افراد كارهاي قشنگي كردند، در زلزله بم آقاي شجريان بين مردم آذوقه توزيع نكرد، بلكه با نگاه به تخصص و توان خود، كاري را كه در آن استاد بود انجام داد. اينكه يك ورزشكار بخواهد امكانات ورزشي به اين منطقه ببرد يا يك هنرمند بخواهد يك كار فرهنگي در منطقه انجام دهد، مطلوبتر و منطقيتر است تا اينكه همان كاري را كه قرار است هلال احمر يا NGOهاي محلي انجام دهند را يك هنرمند انجام دهد. اين بيشتر اتلاف منابع است، اينكه هر كس كاري را كه بلد است انجام نميدهد و به كاري كه در آن تخصصي ندارد ورود ميكند به اين دليل كه به شخصي كه در اين زمينه تخصص دارد، اعتماد ندارد.» اين روزها خبرهايي مبني بر برگزاري كنسرت توسط شهرام ناظري به نفع زلزلهزدگان كرمانشاه منتشر شده است.
تكرار تجربههاي گذشته
رحيمي با اشاره به اينكه اعضاي جمعيت امام علي تجربه حضور در زلزله بم و بوشهر و ورزقان را داشتهاند و ميتوانند از اين تجربيات براي امدادرساني در مناطق ديگر استفاده كنند، ميگويد: «ايران يك كشور حادثهخيز است و ما از اين دست حوادث كم نداريم، اما تجربهاي كه به صورت چارچوبي علمي و اصولي در بيايد و به شكل يك دستورالعمل اجرايي دربيايد وجود ندارد و اين ضعف را هميشه در روزهاي اول بحران احساس ميكنيم. از آنجايي كه جمعيت در كرمانشاه نمايندگي دارد، از ساعات اوليه زلزله اعضاي جمعيت در سرپل حضور پيدا كردند و در جريان وضعيت منطقه بوديم. بعد كه نيازهاي اوليه مشخص شد، اطلاعيه شماره يك را منتشر كرديم و يكي از دفاتر را به عنوان ستاد جمعآوري كمكهاي مردمي معرفي كرديم و بعد با توجه به حجم كمكها چند دفتر ديگر را هم به عنوان ستاد در نظر گرفتيم. نيازها توسط اعضا كه در منطقه بودند اعلام ميشد. 17 خاور و دو تريلي بار توسط جمعيت ارسال شد و حدود 200 نيروي متخصص پزشك و روانشناس و مددكار به منطقه اعزام شدند. ضمن اينكه نان و كنسروهايي كه به منطقه ارسال شدند با توجه به اينكه مناطق زلزلهزده نيازي به اين كمكها نداشتند، سعي كرديم اين مواد غذايي را در روستاهاي محروم اطراف كه چندان هم از زلزله آسيبنديده بودند توزيع كنيم. البته بحثهاي تخصصي هم وجود دارد و امكانات خاصي ميطلبد مثل نجات افراد از زير آوار يا تجهيزات سنگين و سگ زندهياب و هليكوپتر در بعضي مواقع نياز است كه نهادي مثل جمعيت به لحاظ زير ساختي دسترسي به آن ندارد. اما تجربه به ما ثابت كرد كه با توجه به اقداماتي كه جمعيت انجام ميدهد در بحث توزيع ميتوانيم حضور مفيدي داشته باشيم. همينجاست كه بحث تعامل ارگانهاي امدادرسان مطرح ميشود. در كرمانشاه ارتش خيلي همگام و همسو با مردم و نهادهاي مردمي عمل كرد، استانداري مجوزهاي لازم را براي فعاليت ما در منطقه صادر كرد و يك منطقه خاصي را براي فعاليت ما تعيين كردند. تصور ما اين بود كه كار بين نهادها تقسيم شده، اما بعد مشخص شد تقسيم كار چنداني صورت نگرفته و بسياري روستاها هنوز كمك دريافت نكردهاند، همين بود كه با هماهنگيهاي صورت گرفته شروع به شناسايي در روستاهاي اطراف كرديم و امدادرساني را در مناطق ديگر هم شروع كرديم. در حال حاضر مرحله بحران را پشت سر گذاشتيم و نيازهاي اوليه برطرف شده و بيشتر مساله اسكان در سرماي زمستان مطرح است كه فاز ميان مدت امدادرساني است. در طول شناساييها هم نيازسنجي خواهيم كرد تا يك برنامه بلندمدت را هم طراحي كنيم. يكي از وظايف نهادهايي مثل جمعيت امام علي، نظارت بر تحقق وعدههاي دولت و پيگيري مطالباتي است كه افراد زلزلهزده دارند.»
يك هفته از زلزله كرمانشاه گذشت. هفت روز سياه و تلخ تمام شد. اشكها و حيرانيها قاب شدند. فريادها و ضجهها جمله شدند و در دل گزارشها نشستند. مادرها داغدار شدند. پدرها بر ويرانهها كمرشان خميد. فرزندان خاطره پدر و مادرشان را به آوارها سپردند و ما اينسوي ماجرا از بحران، بحران ساختيم و هروله زديم در ميان آشفته حاليهايمان. ما سوار كلماتيم. سوار جملات قشنگ. وقتش كه برسد، خودمان بحراني بزرگتر ميشويم. زلزلهاي عظيم. ويرانگري به غايت توانا. ما هنوز نميدانيم بحران را چطور مديريت كنيم.