• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3958 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۳۰ آبان

اينجا تجاوز سلاحي براي جنگ است

گروه جهان | اثر ضربه‌ها روي گردن رشيدا به زخم‌هاي قهوه‌اي و قرمز رنگ تبديل شده‌اند. او جاي زخم‌ها را به ما نشان مي‌دهد و مي‌گويد: ببينيد، ببينيد من مي‌خواستم مقاومت كنم، مي‌خواستم جلوي آنها را بگيرم ولي نتوانستم. نيروهاي ارتش را مي‌ديدم كه گورهاي دسته‌جمعي حفر مي‌كنند. 5 زن بوديم با فرزندهاي‌مان در آغوش. سربازها ما را گرفتند، به خانه‌اي بردند و در را به روي ما بستند. آنها پسرم را از آغوشم گرفتند و جلوي چشم‌هاي خودم او را كشتند. فرياد مي‌كشيدم، گريه مي‌كردم اما آنها زبان ما را نمي‌فهميدند و گوش‌شان هم به فريادهاي ما بدهكار نبود. آنها اندك رافتي نداشتند، گردنم را از چند نقطه بريدند و تمام لباس‌هايم را از تنم درآوردند. ضرب و جرح من و چهار زن ديگر همزمان ادامه داشت و در اين مدت بارها و بارها به ما تجاوز كردند. بيهوش بودم كه خانه را به آتش كشيدند و ما را رها كردند تا در آتش بسوزيم. فكر مي‌كردم مرده‌ام اما زماني كه پوستم شروع به سوختن كرد و بوي آن بلند شد بيدار شدم. در حالي كه كاملا برهنه بودم از ميان شعله‌ها گريختم و در زمين‌هاي اطراف پنهان شدم. به محض اينكه فرار كردم آرزو كردم كاش مي‌ماندم و در ميان شعله‌ها مي‌سوختم. اگر مي‌مردم ديگر زندگي نبود كه هر روز و هر شب آن با يادآوري خاطرات آن ساعت‌ها بگذرد. والدينم و بسياري از افراد همراه من كشته شدند.
رشيدا به پهناي صورت اشك مي‌ريزد اما بي‌صدا. تمايلي ندارد بيش از اين درباره صحنه‌اي كه فرزندش را مقابل چشم‌هايش كشتند يا ساعت‌هايي كه به او و چهار زن همراهش تجاوز شد، صحبت كند اما زماني كه خبرنگار سي‌ان‌ان از وي سوال مي‌كند آيا به دنبال انتقام هستي، مي‌گويد: خوشحال مي‌شوم اگر ارتشي‌ها و كساني كه به ما تجاوز كردند را اعدام كنند.
رشيدا اين را مي‌گويد و ساكت مي‌شود. لب‌هايش هنوز از به ياد آوردن آن صحنه‌ها به رعشه مي‌افتند، چشم‌هايش نمناك است و به دوردست‌ها خيره مي‌شود. ناگهان به آرامي مي‌گويد: نمي‌توانم آن تصاوير را فراموش كنم.
سي‌ان‌ان در گزارشي در اين باره مي‌نويسد: يكي از ترسناك‌ترين اسلحه‌هاي ارتش، خشونت‌هاي جنسي دسته جمعي است. در اين روش تعداد نامحدودي از زنان و دختران توسط گروه‌هاي پرجمعيتي از سربازان دولتي مورد تجاوز قرار گرفتند. ديدبان حقوق بشرسازمان ملل نيز اين مساله را در گزارش‌هاي خود مورد تاييد قرار داده است. در اين گزارش‌ها تجاوز دسته جمعي و گسترده به زنان و دختران روهينگيا به دست نيروهاي امنيتي ميانمار مورد اشاره قرار گرفته است. اين در حالي است كه ارتش ميانمار رسما هرگونه دخالت در اين جنايت‌ها را رد كرده و هفته گذشته نيز در گزارشي داخلي رسما اين دخالت‌ها را رد كرد. ميانمار همچنين اعلام كرد كه ژنرال مسوول رسيدگي به مسائل امنيتي منطقه راخين را عوض كرده است. سازمان ملل وضعيت در ميانمار را نمونه‌اي از پاكسازي قومي خوانده است و برخي از ناظران بين‌المللي نيز ارتش را به نسل‌كشي مسلمانان روهينگيا متهم كرده‌اند.
مددكاران اجتماعي مي‌گويند: تخمين اينكه چند زن و دختر مورد تجاوز قرار گرفته‌اند سخت است اما تعداد اين افراد به اندازه‌اي زياد است كه سازمان پرشكان بدون مرز برنامه‌اي را براي حمايت رواني از اين افراد ترتيب داده است. يكي از مددكاراني كه در كمپ‌هاي پناهندگان ميانماري در بنگلادش كار مي‌كند جملاتي را به شكل شعر در كنار هم قرار داده و از زنان مورد تجاوز قرار گرفته مي‌خواهد كه اين جملات را دايما براي خود تكرار كنند: تجاوز مي‌تواند براي همه رخ دهد. پس از اين اتفاق ديگر از آرامش و صلح در ذهن ما خبري نخواهد بود اما اين گناه من نبود كه مورد تجاوز قرار گرفتم.
اين مددكار اجتماعي در ادامه مي‌گويد: تا سه روز پس از تجاوز، قرباني به دارو نياز دارد اما پس از اين سه روز فرد بايد مورد مشاوره‌هاي رواني قرار بگيرد. بيشتر قرباني‌ها اما پس از اين اتفاق دوباره مجبور به بازگشت به مسير زندگي بدون هيچ گونه مشاوره درماني هستند. بايد بر بقا متمركز شوند، بچه‌هاي خود را مورد حمايت قرار دهند و به زندگي بچسبند كه شأن و ارزشي را كه لايق آن هستند به آنها نمي‌دهد. برخي از آنها نگران بيماري‌هاي عفوني هستند كه در معرض ابتلا به آن قرار دارند اما بيش از اين مساله به اين فكر مي‌كنند كه از شدت فقر نمي‌توانند لباسي را كه هنگام تجاوز بر تن داشتند عوض كنند و سقفي بالاي سر فرزندان‌شان نيست و هنوز هيچ پناهگاهي هم پيدا نكرده‌اند.
يكي از قربانيان در اين باره به سي‌ان‌ان مي‌گويد: زماني كه ارتش به روستاي ما رسيد همسرم از ترس كشته شدن، من و پنج فرزندمان را رها كرد و گريخت. سربازها از وقتي وارد خانه شدند به من خيره شده بودند. دو نفر از آنها مقابل درب اتاق ايستادند و يكي از آنها اسلحه‌اش را به سمت من نشانه رفت. با انتهاي اسلحه فرزندانم را كتك زدند تا از اتاق خارج شوند. فرزندانم فرار كردند اما نمي‌دانستم به كجا. اسلحه را روي سرم گذاشتند و به من تجاوز كردند. آسيه همزمان با به ياد آوردن آن لحظه‌ها اشك مي‌ريزد و به آرامي مي‌گويد: چرا با من اين كار را كردند؟ چند ثانيه سكوت مي‌كند و در جملات بعدي پاسخ سوالش را مي‌دهد: آنها همين كار را با بسياري از زنان ديگر در روستا هم كردند. آنها از تجاوز به ما به عنوان ابزاري در جنگ استفاده مي‌كنند. آنها با هيچ ابزاري نتوانستند ما را وادار به ترك خانه‌هاي‌مان كنند و تجاوز آخرين حربه آنها براي اين كار است.
آسيه خشمگين است نه فقط از كساني كه به او تجاوز كردند بلكه از جهاني كه نتوانست مانع از كشتار آنها توسط ارتش شوند. وي در اين باره مي‌گويد: شايد زماني كه سرنوشت مرا براي جهانيان تعريف كنيد، جامعه جهاني كاري براي ما بكند. حاضر شدم با اسم خودم با شما صحبت كنم تا شايد عدالت به سراغ ما نيز بيايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون