«زندگي در تئاتر» و «آكواريوم» را تماشا كنيد
دو نمايش با تاكيد ويژه بر كيفيت بازيگر
بابك احمدي
وضعيت اجراي آثار نمايشي در سالهاي اخير به گونهاي شده كه تماشاگر در مقايسه با گذشته گزينههاي بيشتري پيشروي خود ميبيند. به جرات ميتوان گفت دوستداران تئاتر و نمايش در طول ماه با طيف متنوعي از اجرا مواجه هستند؛ تنوعي كه نسلهاي متفاوت كارگردانان را در بر ميگيرد. برهمين اساس خالي از لطف نيست اگر براي پايان اين هفته دو گزينه تئاتري پيشنهاد كنيم. يكي نمايش «زندگي در تئاتر» حاصل تجربه خلاق سه هنرمند جوان و تازهنفس و ديگري نمايش «آكواريوم» نمايش جديد سيامك احصايي كه سال قبل در همين ماه به همراه حميد پورآذري نمايش «خانه ابري» را در تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه داشت.
نمايش «زندگي در تئاتر» يكي از آثار برگزيده جشنواره تئاتر دانشگاهي است (برگزيده بهترين كارگرداني و بهترين بازيگري مرد و كانديداي طراحي صحنه از شانزدهمين جشنواره تئاتر دانشگاهي ايران) كه اين روزها در آشفته بازار نمايشهاي چهره محور و پر زرق و برق موفق شده جايگاه شايسته خود را نزد مخاطب به دست بياورد.
تماشاگر در اين نمايش تقابل دو بازيگر از دو نسل با خلقوخويي متفاوت را به نظاره مينشيند؛ يكي پخته و مغرور و ديگري جوان و پرانرژي. بازيگر جوان سوداي روزي را در سر ميپروراند كه همچون هنرمندي باتجربه شناخته شود و ديگري... ! اين دو همراه يكديگر در چند نمايش بازي ميكنند و بازيگر جوان آرام آرام بدل به بازيگري شاخص ميشود و اكنون ميتواند در برابر غرور بازيگر پخته عرضاندام كند. از مرحلهاي به بعد جاي اين دو عوض ميشود و بازيگر پخته در خود فرورفته و ويرانشده و بازيگر جوان مملو از غرور و تكبر است... .
گذشته از تمهيدهاي ساده و بهجاي برهمني در مقام كارگردان، كاملا روشن است كه هسته مركزي و موتور محرك پيشبرنده اجرا بر پايه هنرنمايي دو بازيگر جوان ميگردد. اينجا است كه به جرات خواننده اين سطور را به تماشاي «زندگي در تئاتر» دعوت ميكنم تا در سالن كوچك پرديس تئاتر شهرزاد از نزديك با توانايي دو استعداد خوشآتيه مواجه شوند. «زندگي در تئاتر» نوشته ديويد ممت به كارگرداني محمد برهمني و ايفاي نقش ايمان صياد برهاني و ميرسعيد مولويان و مخاطبان هر شب ساعت 20:45 در سالن شهرزاد روي صحنه ميرود.
نمايش «آكواريوم» به كارگرداني سيامك احصايي كه اين روزها در سالن چهارسوي مجموعه تئاترشهر روي صحنه رفته نيز تا حدي از قواعدي مشابه پيشنهاد اول پيروي ميكند، اما قطعا با جنس و رنگي متفاوت. به اين معنا كه كارگردان به واسطه ميزانسنهاي عموما ايستا، بازيگران را در وضعيتي ويژه قرار ميدهد. فضاي اجرا بر «سكوت» انگشت تاكيد ميگذارد و از كنشهاي آنچناني خبري نيست. اينجا است كه تمركز بيشتر به ظرافتهاي بازيها معطوف ميشود.
در نمايش با ماجراي زن و مرد تنهايي مواجه هستيم كه همسايه يكديگرند و هر يك به نوعي از پشت پنجره خانهشان در جريان تنهايي طرف مقابل قرار ميگيرند. نمايش اما از مقطعي آغاز ميشود كه شخصيت سوم، بازجو (روحاله حقگوي لسان) مشغول بازجويي از كاراكتر مرد (كاظم سياحي) است و تماشاگر به اين واسطه در جريان آنچه براي زن (غزل شاكري) رخ داده، قرار ميگيرد. در ادامه اجرا طوري پيش ميرود كه حتي امكاني به وجود ميآورد تا مخاطب از خودش سوال كند «آيا حقيقتا با يك بازجويي به معناي رايج مواجه هستيم؟ يا مردِ داستان در سياهچاله يك كشمكش دروني و روحي عميق فرو غلتيده و مدام با خودش كلنجار ميرود؟» مجموعه چنين عواملي موجب ميشود در نمايش «آكواريوم» توجه مخاطب هرچه بيشتر بر توانايي بازيگران نمايش متمركز باشد. گرچه نمايشي نيست كه به توانايي بازيگر نياز نداشته باشد ولي نكته در اين است كه بعضي كارگردانان با حذف جزيياتي از كار جنبهاي خاص از اجرا را برجسته ميكنند. البته احصايي به واسطه تخصص در طراحي صحنه مثل هميشه اين بخش از كار خود را به رخ كشيده و مشخصا غزل شاكري با حضور كنترل شده و دقيق به نمايش، رنگ و جلاي خوشي بخشيده است.