تهران در برابر سياستهاي ابتر سعودي چه استراتژياي را در پيش بگيرد؟
لزوم همگرايي ملي و نهادينه شدن قدرت چانهزني در ايران
مهرداد پشنگپور
چند هفته گذشته تنوع تحولات و حوادث پيش آمده در سطح منطقهاي و بينالمللي افزون بر سرعت وقوع اين رخدادها، به گونهاي بود كه تعمق و تحليل دادهها را از شتابزدگي ناگزير ميكرد. اما با پايان سرزمين داعش و بازگشت سعد حريري، نخستوزير لبنان به كشورش و نيز برگزاري اجلاس قاهره، ميتوان اكنون نگاه بهتري به آنچه در روزها و هفتههاي گذشته با محوريت ايران روي داده، داشت. حقيقت اين است كه تمام اين موضوعات در ارتباط با قدرت و هژموني ايران قابل تحليل و درك است. ايراني كه از اجماع عليه آن به همراهي جماعت بينالمللي با خود رسيده و اين چيزي نيست كه براي بسياري از كشورهاي جهان و منطقه قابل قبول باشد. مجموع حوادثي كه اگر با تدبير و همدلي همراه شود ميتواند نتيجهاي مانند يك توافق جامع بينالمللي را به ثمر رساند يا منجر به محو سرزمين يكي از شرورترين نيروهاي ياغي دشمن با تمام اصول انساني شود. تمام اين موارد چون حلقههاي يك زنجير به هم پيوسته و وابسته هستند. نبرد با دولت خودخوانده داعش چنانكه در پيام سردار سليماني نيز مذكور است، فقط معطوف به سلاح و مهمات نبوده و اين واقعهاي است كه بايد همواره به آن توجه داشت.
نكته مهم و قابل تامل در محتواي تمام اين وقايع، دو موضوع را به خوبي برجسته ميكند، نخست ضرورت همگرايي ملي و ديگر نهادينه شدن قدرت چانهزني ايران از موضع بهتر نه الزاما در همه موارد بالاتر (اين موضوع بنا بر خصيصه روابط تابعان نظام بينالملل امري كاملا معمول است و الزاما مطابقهاي با ضعف ندارد) كه اين موضوع تا حدود بسيار زياد به شرحي كه خواهد آمد تحت تاثير وقايع دروني و داخلي است.
عامل ايجاد و به وجود آورنده اين مسائل يا به تعبير مناسبتر بحرانها، دولت عربستان سعودي است كه تلاش دارد تا مسائل داخلي خود را با توسل به بحرانهاي خود ساخته بينالمللي تثبيت كند.
سياست خارجي متشنج و نامنظم دولت عربستان سعودي با مديريت جوان نابلد و هيجاني، موجب شده تا اين كشور باعث از بين بردن عِرض خويش و زحمت ديگران شود.
ليكن رويه نابسامان دولت عربستان چنان كه تاكنون فقط موجب زحمت ديگر كشورهاي منطقه و حتي جهان شده به قيمت صرف دلارهاي هنگفت، منتج به آن چيزي نشده است كه حاكمان عربستان به دنبال آن هستند زيرا، هيچ يك از آنچه تاكنون از سوي اين كشور و در خلال اجراي سياست نامفهوم عربستان اتفاق افتاده، تاييدي از سوي بسياري از كشورهايي كه در معادلات بينالمللي تاثيرگذارند و اكنون در كنار ايران ايستاده يا حداقل در مقابله تمام قد و قواره با آن نيستند، به دست نياورده، نقش موثر و حايز اهميتي به خود نگرفته است. همراهي دولت جديد ايالات متحده امريكا نيز به نظر ميرسد بيشتر حول محور يك تجارت محض استوار باشد تا حمايت بيمرز و لجام گسيخته از عربستان، به همين دليل منافع اين كشور ايجاب ميكند كه پايهها و چشمانداز اين تجارت پر سود را به مخاطره نيندازد، زيرا وقوع هر نزاع و درگيري ديگر در منطقه موجب ميشود تا ايالات متحده امريكا از سود هنگفتي كه به بهاي ترويج ايرانهراسي و سادهلوحي سران عربستان سعودي به جيب زده براي مناقشههاي احتمالي هزينه كند و اين مساله در سادهترين حالت يعني زيان به منفعت حاصله، كه بيشك دونالد ترامپ به عنوان يك تاجر به دنبال آن نيست. شاهد اين ادعا عقبنشيني آشكار ترامپ از مقابله با كره شمالي است كه درجه التهاب با اين كشور را تا مرز صدور فرمان جنگ پيش برد و در نهايت با قرار دادن اين كشور در محور شرارت پس از انعقاد قرارداد پرمنفعت ديگر با همسايه اين كشور شرور، به عقب كشيد و واضح است اين اقدام هرگز نميتواند موجبي باشد تا اينگونه وحدت ملاك به وجود آيد كه در محور شرارت قرار گرفتن كرهشمالي يعني زمينه و مقدمه واجب شروع جنگ عليه ايران، چنانكه جورج دبليو بوش در مورد عراق چنين كرد، حداقل به اين دليل كه دولت امريكا هم در درون مرزهاي خود براي شروع جنگ ديگر، محذورات فراوان دارد و البته هم پيمان همراه و همگام چون ايام ماضي در كنار خود حاضر به يراق ندارد. ترديدي نيست كه دولت فرانسه نيز تاكنون به مصداق ضربالمثل فرانسوي ميان دو دلدار وا مانده است. فرانسه همواره منافع اقتصادي خود را بيش از همراهي با ايالات متحده امريكا ترجيح داده است. امريكا نيز خوب ميداند كه نفوذ سابق را در ميان متحدان خود ندارد تا بتواند آنان را براي جنگي دوباره ترغيب كند.
در نتيجه تمام اين همگراييهاي ابتر عربستان نتوانسته تاكنون، نتيجه مورد دلخواه را براي اين كشور به بار آورد ليكن اين تمام ماجرا نيست. آنچه در اين سوي ماجرا يعني ايران به چشم ميرسد اين است كه ايران از ظرفيتهاي موجود به قدر كفايت استفاده نميكند. اگرچه طمانينه جمهوري اسلامي ايران در برابر رفتارهاي غيرحرفهاي و ناشيانه عربستان مانند لودگي تمامعيار در قضيه نخستوزير لبنان، قابل توجه است اما بايد توجه داشت كه اين طمانينه نبايد تا مرز خونسردي امتداد يابد.
سياست خارجي عربستان بر محوريت مقابله با ايران برنامهريزي شده اگرچه طرحي كور و مبتني بر غلبه احساس بر شعور و تدبير است و آنكه اين نحو سياست سرشار از بغض، باعث شده تا عربستان به پشتوانه دلارهاي نفتي خود مانند تطميع دبيركل سابق سازمان ملل متحد ارتكاب هر رفتاري را براي خود مباح بداند. در حالي كه واقعيت كنوني افكار عمومي جهاني مانع از اين است كه كشورها در اقدامات خود به آساني قواعد حقوق بينالملل و حقوق بشري را ناديده گرفته و بيهيچ زحمتي آمال و خواستههاي خود را اجرايي كنند. اين واقعيت برجسته موضوعي است كه ايران بايد براي آن طرح و برنامه داشته باشد. به وضوح مشخص است اقدامات ارتكابي عربستان سعودي به صراحت با هدف اصلي منشور ملل متحد مذكور در مقدمه منشور و راه نيل به آن هدف از طريق مدارا كردن و رعايت حسن همجواري در تعارض آشكار است. برگزاري كنفرانسهاي متعدد، اظهارات شتابزده و خصمآلود و مواردي بسيار ديگر مانند رسوايي اخير در تعرض به استقلال سياسي يك كشور (لبنان) برخلاف بند چهارم ماده دوم و نقض آشكار بند دوم از ماده دوم منشور سازمان ملل متحد است. اقداماتي كه ميتواند در فرآيند يك ديپلماسي منسجم و خردورزانه بازي طرف مقابل را به هم زده و حتي مانع شكل گرفتن آن شود.
از جمله مهمترين موارد كه محل چالش ايران و عربستان است، مساله غامض يمن است. وضعيتي كه به وضوح نقش عربستان در آن نهتنها هويدا بلكه پر رنگ است. صرف نظر از اتكا به قواعد حقوقي در مقررات حقوق بينالملل در باب كنترل موثر (effective control) كه ميتواند زمينه مسووليت بينالمللي عربستان را به وجود آورد (اگرچه اين موضوع ميتواند با شرايطي توسط عربستان نيز مطرح شود) اما بنا بر قاعده حقوقي استاپل (Estopel) اين كشور نميتواند ولو با فرض اثبات اقدامات ايران به طرح مسووليت بينالمللي ايران مبادرت كند. به همين دليل مواردي مانند ادعاي پرتاب موشك از سوي ايران فقط به صرف اينكه موشك پرتاب شده ساخت ايران بوده دليلي براي تقصير ايران نيست همان طور كه براي ايران بهرهاي ندارد كه به مساله لوث و نمايشي سعد حريري به كارگرداني عربستان به نحوي ورود كند چرا كه منافع عيني و ذاتي را براي ايران به دنبال ندارد. اينكه نخستوزير لبنان درحصر حكومت عربستان بوده تا زماني اهميت دارد كه نتيجه آن به يك جمله و ادعاي تكراري ختم شود: دخالت جمهوري اسلامي ايران در امور داخلي اعراب و لبنان! اما بيش از آن به شرحي كه گفته شد، ميتواند براي ايران سودمند باشد.
رويه پيش روي عربستان چنانچه مسبوق به سابقه هست به فراواني در برگيرنده رفتارهاي خلاف عرف و قواعد بينالمللي است كه نميتواند؛ نخست، نظم جديدالتاسيس ناشي از توافق هستهاي با ايران را در هم بپيچد، مسالهاي كه خشم عربستان را در پي داشته. دوم، جمهوري اسلامي بايد در عين طمانينه از تمام ظرفيتهاي قانوني و حقوقي موجود در بستر قواعد حقوق بينالملل و نظام حقوقي منشور ملل متحد براي مقابله منطقي با ماجراجوييهاي عربستان بهره بگيرد. سوم، اجماع داخلي و حمايت از سياست خارجي اتخاذ شده از سوي مقامات رسمي و عاليه نظام، به عنوان يك ضرورت عيني مورد توجه قرار گيرد.
اين رويه و انسجام نهتنها موقعيت جمهوري اسلامي ايران را در مواجهه با موضوعات مبتلابه، قوام بيشتري ميدهد بلكه موجب ميشود تا زمينههاي تدريجي تشكيل ادعاهاي حقوقي عليه ايران اگر منتفي نشود ازسختي و دشواري قابل ملاحظهاي برخوردار شود. واقعيت عيني در رفتار نابهنجار سياست خارجي عربستان به گونهاي است كه اگر با درايت و ملاحظههاي حقوقي و دور از هيجان با آن مقابله شود- مشروط به آنكه با اقداماتي مانند اشغال سفارت آن كشور تضعيف نشود- بدون ترديد ميتواند به سرانجام مطلوبي نايل آيد يا در بدبينانهترين حالت ممكن مانع آن شود تا آنچه عربستان با ولخرجي به دنبال آن است را به دست آورد.
حقوقدان