• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3962 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۵ آذر

ذات را جدي بگيريم

محسن آزموده

ذات‌باوري يا ماهيت‌گرايي (essentialism) و قايل شدن به ماهيتي سخت و استوار و متصلب براي چيزها در روزگار ما امري مذموم و ناپسند تلقي مي‌شود، در علوم انساني به معناي عام و علوم اجتماعي به نحو خاص ديگر كسي از ذات و ماهيت و جوهر و ذاتيات سخن نمي‌گويد. علت اصلي اين موضوع نيز تحولات اساسي و بنياديني است كه در فلسفه رخ داده است. در فلسفه قديم كه هنوز مباحث متافيزيكي اينچنين بي‌ارج و قرب نشده بود، بحث از ذات و ذاتيات از اصلي‌ترين موضوعاتي بود كه ذهن فيلسوفان را به خود مشغول مي‌داشت.
علامه سيد محمد حسين طباطبايي، حكيم و فيلسوف ايراني و اسلامي متاخر كه از واپسين نمايندگان برجسته فلسفه اسلامي در زمانه ما است، در كتاب «بدايه‌الحكمه» كه درسنامه‌اي مختصر و بسيار مفيد براي آموزش فلسفه سنتي تلقي مي‌شود، فصلي را به «ماهيت (ذات) و احكام آن» اختصاص داده است. ‌آشنايان به فلسفه اسلامي مي‌دانند كه علامه طباطبايي در اين سنت فلسفي به مكتب فلسفي ملاصدرا يعني حكمت متعاليه تعلق خاطر دارد و در مكتب حكمي نيز در مباحث هستي‌شناختي اصالت با وجود است و نه ماهيت و به همين خاطر مباحث متافيزيك در كتاب ايشان با بحث از «مباحث كلي وجود» آغاز مي‌شود. با اين همه نگاهي كلي به مباحث اين كتاب نشانگر تفكر متافيزيك و محوريت موضوعات هستي شناختي در كتاب علامه به عنوان نماينده برجسته‌اي از فلسفه قديم است.
در دوران جديد يعني از اواخر سده‌هاي ميانه با دشواري‌هايي كه در فلسفه قديم و مدرسي پديد آمد، به تدريج زمزمه‌هايي مبني بر ضرورت بازنگري اساسي در فلسفه ذات باور پيشين بپاخاست. تشتت و نابسندگي فلسفه در اواخر سده‌هاي ميانه فيلسوفاني چون دكارت، بيكن را بر آن داشت تا به جاي تكرار حرف‌هاي فيلسوفان گذشته نقطه عزيمت جديدي براي فلسفه ورزي بنا كنند و اين سرآغاز نو مبحث معرفت‌شناسي بود، يعني فيلسوفان به جاي پرداختن به اينكه چيزها چيستند و ذات و ماهيت شان چيست و از چه اجزايي تشكيل شده و... به اين پرداختند كه اصولا انسان آيا مي‌تواند چيزها را بشناسد يا خير؟ آيا اين شناخت يقيني و ضروري است؟ دامنه و محدوده اين شناخت تا كجاست و...؟
تغيير مسير فلسفه از مباحث هستي‌شناختي (ontological) و متافيزيك به موضوعات معرفت‌شناختي (epistemological) اگرچه ضربه‌اي سخت و دردناك به فلسفه سنتي وارد مي‌آورد، اما كماكان فيلسوفان جديد بنياد آنچه ذات و جوهر و گوهر اشيا خوانده مي‌شود را دچار ترديد قرار ندادند. براي مثال در فلسفه اسپينوزا يا لايب نيتس همچنان از ذات چيزها سخن به ميان مي‌آمد.
بعد از كانت در قرن هجدهم بود كه حتي اطلاق مفاهيمي مثل جوهر و عرض و علت و معلول به پديدارها نه برآمده از ويژگي‌هاي بيروني آنها بلكه متاثر از نحوه پديداري‌شان تلقي شد و تفكر ذات باور دچار تزلزلي اساسي
شد.
اما از ابتداي سده بيستم و با چرخش موسوم به زباني (linguistic) بود كه فلسفه اصولا از ذات‌باوري عزل نظر كرد، به خصوص كه تحولاتي اساسي در علم و دانش بشري پديد آمد كه بحث از ذات و جوهر لايتغير را شديدا دچار دگرگوني مي‌ساخت. ديگر مفاهيمي چون «ذات» و «جوهر» و «عرض» و... به عنوان مفاهيمي زباني شناخته شدند كه بايد درباره نحوه برساخته شدن و كاربردشان بحث مي‌شد، يعني ديگر به جاي اينكه بپرسيم ذات يك شيء يا موجود چيست، از اين بحث مي‌شد كه مفهوم «ذات» در زبان چه معنايي مي‌دهد و تحت چه شرايطي به كار مي‌رود.
همسو با اين ترديد فلسفي با ذات‌باوري در ساير علوم اجتماعي و انساني نيز ديگر از ذات به معناي پيشين آن سخني به ميان نمي‌آمد و اصولا ذات‌باوري يا ماهيت‌باوري به طور كامل مهجور واقع شد. تا جايي كه ديگر كسي جرات نمي‌كند از مفاهيمي مثل ذات يا ماهيت سخن به ميان آورد و در بيشتر مباحثي كه در علوم اجتماعي مي‌خوانيم و مي‌شنويم، يكي از مفروضات اين است كه ما از «ذات» سخن نمي‌گوييم و چيزي به اسم ذات وجود ندارد. اين نگاه عبارت ديگري از سيطره يافتن رويكرد نام‌گرا (nominalist) در فلسفه جديد است.
چنان‌كه در آغاز سخن اشاره شد، نفي ذات‌باوري و ماهيت‌گرايي در علوم اجتماعي تا جايي پيش رفته كه عموم اهالي اين دانش‌ها آن را امري بديهي تلقي مي‌كنند، بدون اينكه متوجه اين نكته اساسي و بنيادين باشند كه مساله ذات اين قدرها هم كه تصور مي‌كنيم، موضوع پيش‌پاافتاده و ساده‌اي نيست و اگر بزرگ‌ترين فيلسوفان تاريخ يعني افلاطون و ارسطو تلاش مي‌كنند ذات يا گوهر اشيا را تبيين كنند، از سر جهالت و ناداني نيست. اگر ذات‌باوري در سده‌هاي جديد با دشواري‌هاي اساسي و خطيري مواجه شده، بدان معنا نيست كه نفي ذات‌باوري بدون اشكال است و مي‌توان بي‌دردسر بر آن تكيه زد. به ديگر سخن مساله ذات داشتن يا نداشتن اشيا و چيزها موضوعي ساده نيست كه به راحتي بتوان به يكسوي آن اتكا كرد. فقط كافي است در نظر داشته باشيم كه با نفي ذات‌باوري به يك معنا بنياد معرفت و دانش را نيز نشانه گرفته‌ايم و به نفع نسبي‌انگاري گام برداشته‌ايم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون