دهقان فداكار؛ اسطورهاي براي جهان نوين
محمدرضا نيكنژاد
آتشي در دست در سرمايي سوزان، تني عريان و جاني پريشان چند صد متر را ميدود تا اسطوره شود براي كودكان يك ملت؛ نه! براي يك ملت، اسطورهاي زنده و دستيافتني. اسطورهاي سربرآورده از عاديترين مردم، مردمي كه صدهاشان را با آتشِ تن پوشش زندگي دوباره بخشيد. او كه دهقان بود و هر سال زندگي ميكاشت و زندگي درو ميكرد اينبار نيز زندگي كاشت و زندگي بخشيد و نهال ديگري از جانبازي و ازخودگذشتگي و انسانيت را در فرهنگ يك ملت كاشت، ملتي كه اسطوره كم ندارد و بر اسطورههايش به سختي ميبالد و از اينرو اسطوره شدن و ماندن در ميانشان سخت دشوار است. با همه اين سختيها دهقان آذربايجاني با فداكاري باورنكردنياش خود را در ميان اسطورههاي بزرگ اين ملت جا داد؛ آن هم اسطورهاي زنده و دستيافتني. اي كاش همان زمان كه درس «دهقان فداكار» را ميخوانديم اشارهاي ميشد تا دريابم كه او زنده است و مانند ما ميخورد و ميخوابد و نفس ميكشد. بيگمان اثرش بر ما و بر همه نسلهايي كه ازخودگذشتگياش را ميخواندند و مينوشتند و ميستودند بيشتر ميشد.اي كاش همان زمان كه زنده بود تنديساش را ميساختند تا كودكاني همانند سالهاي دور من و ما كه دليري و شجاعت و انساندوستياش را در كلاس و مدرسه ميخواندند، بيشتر درمي يافتند كه چه كرد و چرا كرد؟ و دهقان فداكار چگونه شد يك اسطوره براي چندين نسل پياپي يك ملت، آن هم اسطورهاي زنده و دستيافتني. اين ملت اسطوره كم ندارد و درست نميدانم كه آيا اسطورههايش در جهان شتابان امروز كه سكه رايجش پول و خودخواهي و خودبيني و چشم و همچشمي و زندگي پر زرق و برق و زيستن به هر بهايي است، سخني تازه دارند؟ اما ريزعلي در همين سالهاي نهچندان دور با آن تن عريان و مشعل به دست، صدها آدمي را زندگي بخشيد كه مانند من و ما از گوشت و پوست و استخوان بودند و نفس ميكشيدند و البته خودش نيز. اين بود، همين بود كه اسطوره شد آن هم اسطورهاي زنده و دستيافتني. در اين روزها فراوان ميشنويم از جان گذشتنهايي برآمده از باورهاي ستيزهجوي و اهريمنخويي كه با انفجار خويشتن از جان ميگذرند، از خود گذشتنهايي كه نه تنها زندگي نميبخشند كه زندگي را از عاديترين مردم با نام و بهانه جنگ مقدس ميستاند و از تكه تكه شدن زن و مرد و پير و جوان و كودك ترسي ندارد و... اما اينان كجا و ريزعلي ما كجا؟ جان دادن براي جان بخشيدن كجا و نفله شدن براي جان ستاندن كجا؟ و چقدر خوب بود آشنا شدن با اين اسطوره در كلاس و درس و مدرسه. درسي از يك فداكاري ارزشمند. دهقان فداكار روز شنبه ۱۱ آذر در بيمارستاني در تبريز جان داد. جان و تني از ميانمان رفت كه اسطورهاي زنده و دستيافتني بود. دهقان فداكار رفت اما داستان فداكارياش همچنان زنده و جاويد است براي ملتي كه براي ماندن و البته درست ماندن نيازمند اسطورهاند. اسطورههايي كه نه جان بگيرند كه جان ببخشند و بر اين بخشندگي سرفراز بمانند.
معلم و فعال صنفي