تلاشي براي بقاي اسراييل
سيروس بسطامي بندپي|روز چهارشنبه
(6 دسامبر) دونالد ترامپ، بيانيه به رسميت شناختن بيتالمقدس را به عنوان پايتخت اسراييل امضا كرد و دستور داد تا فرآيند انتقال سفارت امريكا به بيتالمقدس، آغاز شود. با توجه به اين واقعيت كه ترامپ نيز همانند روساي جمهور پيشين، مجددا مصوبه سال 1995 كنگره را مبني بر بهرسميت شناختن بيتالمقدس به عنوان پايتخت، تعليق كرد، به نظر ميرسد دستور اخير او، فرمان اجرايي قانون كنگره نبوده بلكه تنها در حد يك بيانيه تلقي ميشود. با اين وجود، اين سوال اساسي پيش روي ماست كه با توجه به اوضاع كنوني منطقه خاورميانه، چرا ترامپ در اين برهه زماني خاص، دست به اتخاذ اين تصميم زده است؟ به نظر ميرسد اتخاذ اين تصميم ترامپ، از سه منظر رابطه اعراب و امريكا، رابطه اعراب و اسراييل و رابطه بين كشورهاي عربي قابل تحليل باشد.
الف: روابط امريكا و كشورهاي عربي: قطعا امريكا راسا و بدون هماهنگي با كشورهاي مهم عربي، دست به اتخاذ اين تصميم نزده است. امريكا و برخي از كشورهاي عربي، در چندين جريان از جمله مبارزه با داعش، مبارزه با حوثيها، مبارزه با گسترش نفوذ ايران و... در يك اردوگاه بودهاند. آنچه امريكا و اعراب را در يك اردوگاه گردهم آورد، ايرانهراسي تبليغ شده توسط امريكا بود كه باعث شد اعراب براي درامان ماندن از آن، به امريكا پناهنده و وابسته شوند. اين اتكا، علاوه بر وابستگي اعراب به امريكا، عوايد اقتصادي فراواني نيز نصيب امريكا كرد. بنابراين بعيد به نظر ميرسد كه در جريان تماسهاي اخير بين امريكا و كشورهاي عربي، مساله فلسطين مورد توافق نبوده باشد.
ب: بعد دوم تحليل، روابط بين اعراب و اسراييل است. اكنون بسياري از دولتهاي عربي به اسراييل به عنوان يك رژيم غاصب و دشمن نگاه نميكنند و شايد روابطشان علنا دوستانه نباشد، اما بسان سال 1967حداقل دشمنانه نيست. در تغيير نگاه دول عربي به اسراييل، شايد بيش از همه، تبليغ ايران هراسي موثر بوده باشد، يعني همان دليلي كه باعث نزديك شدن بيشتر اعراب و امريكا و همچنين تغيير نگاه اعراب به اسراييل نيز شد. هم اعراب و هم اسراييل، ايران را دشمن مشترك خود ميدانند و مقابله با اين دشمن مشترك، باعث نزديكي بيشتر آنان حداقل به صورت پنهاني شد، هرچند كه عربستان كماكان اين موضوع را انكار ميكند. همين ايرانهراسي باعث شد كه مساله اول اعراب، نه اسراييل بلكه ايران باشد و مساله فلسطين و قدس كه باعث كدورت روابط دول عربي و اسراييل بود، از اولويت خارج شود.
ج: بعد سوم تحليل روابط كشورهاي عربي با يكديگر است. اكنون زماني است كه به دلايل مختلف، بيشترين واگرايي در روابط بين كشورهاي عربي حاكم است. بسياري از كشورهاي عربي در ائتلاف سعودي حضور ندارند. عراق، سوريه و لبنان نابسامانيهاي خود را معلول سياستهاي نادرست و دخالتهاي عربستان ميدانند. قطر نيز اخيرا به خاطر آنچه ارتباط با ايران عنوان شده، دچار تنشهايي با عربستان است. تركيب نشست اخير شوراي همكاري خليج فارس به خوبي نشان از وجود تنش و واگرايي در روابط بين كشورهاي عربي دارد. البته بايد ذكر كرد كه در ايجاد اين واگرايي، توهم ايرانهراسي بيشترين تاثير را داشته است. جنگهاي عمده دنيا اكنون در دنياي عرب در حال انجام است كه بيش از هرچيز، مبين تفرقه بين آنان است.
تاريخ نشان ميدهد كه اعراب، انگيزه و توان كافي براي رويارويي با اين تصميم ترامپ را ندارند و تنها به اظهار چند بيانيه در محكوميت اين تصميم بسنده خواهند كرد چه بسا كه نسبت به تصويب اين قانون كنگره در سال 1995 نيز واكنشي از خود نشان ندادند. بنابراين، وضعيت روابط اعراب با خودشان با اسراييل و امريكا، ترامپ را برآن داشت تا زمان فعلي را براي اتخاذ اين تصميم انتخاب كند. گذشته از تحليلهاي فوق، اتخاذ اين تصميم باعث خواهد شد كه تحولات يمن از اولويت توجه رسانهها و افكار عمومي خارج شود و كمك خواهد كرد كه عربستان يا آبرومندانه از باتلاق يمن خارج شود يا بيپروا، هرچه زودتر به دور از چشم جهانيان، كار يمن را يكسره كند. از طرف ديگر، ميتوان اتخاذ اين تصميم را در راستاي شكست داعش و تحولات لبنان و مهار نفوذ جبهه مقاومت و ايران نيز تحليل كرد. همه ميدانيم كه مقصد و مقصود اصلي جبهه مقاومت، آزادسازي بيتالمقدس است، زيرا فلسطينيان، بيتالمقدس را پايتخت دولت آتي خود ميدانند. انتقال سفارت امريكا از تلآويو به بيتالمقدس باعث خواهد شد كه بر اساس قواعد بينالمللي، بيتالمقدس با توجه به استقرار سفارت امريكا در آن، به بخشي از خاك امريكا تبديل شود. اجراي اين تصميم باعث ميشود كه جبهه مقاومت در خصوص اشغال بيتالمقدس و آزادسازي آن با احتياط بيشتري عمل كند. به عبارت ديگر، اين تصميم ضامن بقاي اسراييل خواهد بود.
دكتراي روابط بينالملل