• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3971 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۹ آذر

چراغ رسانه‌ها روشن مي‌ماند

نازنين متين‌نيا

 

تماس گرفتم براي درخواست يادداشت درباره «مافياي كاغذ و مطبوعات»؛ چهره قديمي و كاركشته‌اي است و نگاه صنفي‌ هميشه متعادلش را هم اكثرا قبول دارند. برخلاف انتظارم كه هميشه قبول مي‌كند و هميشه هم يادداشت‌هاي خوبي نصيب صفحه مي‌شود، قبول نكرد. چرايي‌اش را كه پرسيدم «جواب داد چون ماجرا «تجاري و اقتصادي» است». گفتم«بخش اقتصادي قبول، اما همين اقتصاد تاثير صنفي روي زيست ما دارد؛ ما كه نه انجمن صنفي داريم و نه پشت و پناهي. مثلا اگر دغدغه‌هاي لايحه نظام رسانه‌اي مديران مطبوعاتي وزارت ارشاد را سرگرم نمي‌كرد يا وقت و هزينه‌اي كه براي توقف خانه صنفي هدر رفت، صرف كنترل بازار و مديريت واقعي مي‌شد، بهتر نبود؟!» جواب داد«چرا، اما گفتن همين هم «سياست‌زدگي» است و تكرار مكرراتي كه گفتن ندارد، دارد؟!» حرفي براي گفتن نمانده بود؛ چون ماجرا در خانه اول مافياي اقتصادي است و مافياي اقتصادي هم نگاه فرهنگي ندارد. اما در خانه دوم و بهانه‌هاي ديگر، هرچه كه پيش آمد و گفته شد، همه آسيب‌شناسي‌هايي به‌شدت درست بود كه به حكم زمانه و آنچه مدام تكرار مي‌شود برچسب «سياست‌زد‌گي» مي‌خورد و راه را براي چاره‌جويي‌هاي بعدي مي‌بندد. انگار شرايط ما، ما مطبوعاتي‌ها و اهالي نشريات چاپي، شبيه فيلم‌هاي ژانركمدي سياه شده است. همان فيلم‌هاي قديمي سياه وسفيدي كه در آن بازيگر تا مي‌تواند با چهر‌ه‌اي عبوس و اخم‌آلود تلاش مي‌كند تا در كوراني از حوادث و بدبختي‌ها زنده بماند و تماشاگر بي‌حواس به تلخي‌هاي واقعي جاري در سكانس‌هاي پشت‌سرهم، گاهي تعجب مي‌كند و گاهي مي‌خندد و در نهايت وقت مي‌گذراند.
 وضعيت مطبوعات و روزنامه‌نگاران در اين سرزمين هيچ‌وقت گل و بلبل نبوده. از گردش دوران و مخاطبي كه در زمانه امروز چماق اينترنت آزاد و دسترسي وسيع و بدون سانسور و رايگان به اطلاعات را هم برسر ما مي‌كوبد، بي‌آنكه بداند همچنان بخش اعظمي از اطلاعات ورودي به اين فضا، حاصل كار روزنامه‌نگاران در تحريريه‌هاست كه معمولا بدون ذكر منبع، دست به دست مي‌شود و آنها را آگاه   مي‌كند هم شكايتي نيست.
هيچ‌كدام از روزنامه‌نگاران در اين سرزمين با وعده ثروت و شهرت به اين ميدان قدم نگذاشتند و حتي اكثريت از ابتدا مي‌دانستند كه اين مسير بيشتر از خوشي، سختي دارد و تلخي هم بيشتر از شيريني طعم غالب سفره‌شان است.  حالا حرف اصلي چيست كه يك هفته است يك روزنامه و يك هفته‌نامه خود را تعطيل كرده‌اند و ديگراني هم به فكر كاهش تعداد صفحات هستند و عده‌اي هم مشغول به اعتراض؟! حرف اصلي شايد در نمايش زندگي و «بودن» ما است؛ ما مطبوعاتي‌ها كه چه بخواهيد و چه نخواهيد، البته چه بخواهند و نخواهند، نه يك سال و دو سال كه سال‌هاي سال است با اين وضعيت زنده مانده‌ايم. اينكه اين اتفاق چطور رخ داده و قبل از اين گراني كاغذ چه بلايي سر ما آمده و بعد از آن سرنوشت ما چه مي‌شود هم ديگر چندان مهم نيست. چون اهميت در همين زنده ماندني‌ است كه شبيه قسم بقراط پزشكان يا سوگندنامه وكيلان از پاسداري و حفاظت يك ارزش اجتماعي مي‌گويند. وظيفه آن‌كه به پاسداري قسم مي‌خورد حفاظت است و قسم‌نامه ما هم، همين‌جا است. جايي در قلب تحريريه‌ها و در شرافت و اخلاقي كه قديمي‌ترها تكرار كردند و يادمان دادند كه شايد تا انتهاي اين مسير و روزنامه‌نگار «بودن» به ايده‌آل‌مان نرسيم اما بايد ماند و تلاش كرد تا چراغ خانه «آگاهي اجتماعي» حتي با شعله‌اي نازك و كم‌سو، زنده نگه‌ داشته شود.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون