شهاب شهسواري
اظهارات فدريكا موگريني، رييس سياست خارجي اتحاديه اروپا مبني بر اصرار ايران در گنجاندن جملهاي مربوط به پيوند دادن برجام به امنيت منطقهاي، طي هفته گذشته سر و صداي زيادي دوباره پيرامون برجام ايجاد كرده است. همزمان با برگزاري نشست خبري نماينده دايم امريكا در سازمان ملل متحد با ادعاي صدور اسلحه از سوي ايران به يمن و بعد از آن اظهارات وزيرخارجه فرانسه و معاون وزير خارجه بريتانيا در مورد برنامه موشكي جمهوري اسلامي ايران، گمانهزنيها در مورد فشار اروپا براي امتيازگيري از ايران افزايش يافته است. اين موضوع را در گفتوگو با علياكبر فرازي، سفير پيشين ايران در روماني و مجارستان بررسي كرديم:
طي هفتههاي اخير فشار مقامهاي اروپايي در اظهارنظرهاي علني در مورد برخي برنامه دفاع موشكي ايران و نفوذ ايران در منطقه افزايش يافته است. دليل آن به اعتقاد شما چيست؟
اروپاييها در حال حاضر بدون ذكر مساله برجام، در مورد پروندههاي ديگري كه از سوي دولت امريكا مطرح ميشود، با ترامپ همراهي ميكنند. آنها در مذاكرات و اظهارات علني خود به طرف ايراني ميگويند ما از كليت برجام دفاع ميكنيم، اما در مقابل انتظارات ديگري داريم. اينگونه اظهارات به اين شكل است كه انگار دفاع از كليت برجام نوعي اعتبار اضافهاي است كه اروپاييها به ايران ميدهند و ايران بايد از آنها شاكر و ممنون باشد.
ما پيش از اين هم شاهد بوديم كه اروپاييها چنين سياستي در پيش بگيرند، در شرايطي كه گاهي اوقات و در شرايط خاص از عملياتها و حملات رژيم صدام حسين عليه جمهوري اسلامي ايران انتقاد ميكردند، اما در واقع در تمام طول 8 سال جنگ تحميلي همكاريهايشان را با دولت عراق حفظ كردند و عملا از صدام حسين حمايت كردند. به اعتقاد من اين يك سناريوي كهنهشدهاي است، اروپاييها نميتوانند هم ما را در برجام نگه دارند و هم به بهانههاي مختلف حتي همكاريهاي قبلي خودشان را هم با ايران كاهش دهند. در همين ماههاي اخير شاهد هستيم از يك طرف ما با توتال كار را تمام كردهايم، قرارداد را بستهايم و زماني كه قرار است كار وارد فاز اجرايي شود، آنها به بهانه آماده كردن اسناد مناقصه تعلل را آغاز كردهاند و منتظر هستند كه تكليفشان از سوي امريكا مشخص شود. يا در مورد قرارداد بويينگ، قراردادي كه نهايي شده است، اما باز هم به دليل مسائل سياسي با تاخير و تعلل مواجه شده است. در ظاهر همه مسائل در اين قراردادها و همكاريها فني است، ولي واقعيت اين است كه اروپاييها تمايل ندارند گامي بر خلاف ميل امريكا بردارند، هر چند كه به ظاهر و در گفتوگوهاي علني خود ميگويند در چارچوب برجام همكاريهاي خود را ادامه خواهند داد و با امريكا در خروج از برجام همراهي نميكنند، اما در واقع گام علني در اين زمينه بر نميدارند.
در اين شرايط ايران چگونه بايد واكنش نشان دهد؟
آن چيزي كه به جمهوري اسلامي ايران مربوط ميشود اين است كه نبايد اجازه دهد برجام فقط به اجراي تعهدات ايران خلاصه شود، بايد برجام را به عنوان يك بسته تعريف كنيم، در رسانهها در اظهارات علني و مذاكرات بر اين موضوع پافشاري كنيم كه برجام قابل تفكيك نيست. نميتوان از يك طرف توافق خواست كه تعهدات خودش را به صورت كامل انجام دهد، در حالي كه طرف مقابل تعهدات خودش را انجام نميدهد. برجام يك توافق جامع است كه نميتوان بخشي از آن را تعليق يا متوقف كرد، يا بايد همه آن اجرا شود، يعني چه تعهدات ايران و چه تعهدات طرفهاي خارجي يا اينكه همه آن معلق شود.
ما در دوران جنگ تحميلي هم نتوانستيم با وجود اينكه محق بوديم اروپاييها را قانع كنيم آيا در شرايط حاضر با اصرار بر اينكه ما محق هستيم ميتوانيم آنها را قانع كنيم تعهداتشان را اجرا كنند؟
چه زمان جنگ و چه الاني كه داريم صحبت ميكنيم چيزي كه ميتواند به ما كمك كند در جايگاه برابري با اروپا در مذاكرات بايستيم فاكتور قدرت ما است. ما بايد بدانيم كه عناصر قدرت ما چيست چقدر ميتوانيم از آن استفاده كنيم و چقدر نميتوانيم استفاده كنيم. ما بايد بتوانيم امنيتي را كه براي منطقه ايجاد كردهايم به طرفهاي خارجي به صورت قابل درك ارايه كنيم. سلحشوريهاي رزمندگان، جانفشانيها و برنامههاي جمهوري اسلامي ايران بود كه باعث از بين رفتن خطر تروريسم در بسياري از نقاط خاورميانه شد. نابودي داعش، هديهاي بود كه از سوي ايران به منطقه دادهشد. حالا ما ميتوانيم اين سرمايهگذاري امنيتي را از طرف اروپاييها نقد كنيم، نبايد فراموش كنيم كه داعش تا مرزهاي پاريس و برلين رفته و به تهديدي براي اروپا تبديل شده بود و اين جمهوري اسلامي ايران بود كه مستقيما با صرف هزينههاي انساني و مادي بسيار زياد جلوي گسترش آن را گرفت و در بسياري از نقاط منطقه تروريسم داعشي را با شكست مواجه كرد. امروز وقت آن رسيده است كه بتوانيم در مذاكرات با اروپاييها اين سرمايهگذاريها را نقد كنيم و ارزش و نقش خودمان را در منطقه براي منافع اروپا و امنيت و ثبات جامعه جهاني نشان بدهيم.
اما دقيقا نقطه عزيمت غرب در مقابله با ايران، همين قدرت و نفوذ ايران در منطقه است و آنها ميگويند كه ميخواهند قدرت و نفوذ ايران را مهار كنند...
اصولا ما در معادله بين امريكا و اروپا بايد جايگاه خودمان را با توجه به اهرمهاي قدرتمان تعريف كنيم. يك مقدار قدرت نقد است و يك مقدار قدرتي است كه قابليت نقد شدن دارد. بايد با زبان استدلال تشريح كرد كه حضور ايران متضمن امنيت خاورميانه است، چنين موضوعي به خصوص در شرايط حاضر بعد از شكست داعش، ميتواند بسيار قانعكننده و تشويقكننده باشد.
اما خيلي وقتها ما از تريبونهاي ديگر پيامها و سيگنالهاي متضاد، متناقض، شعاري، احساسي و گاهي حتي هراسناك براي اروپاييها ارسال ميكنيم. اين به نظر من نميتواند منافع ملي ما را تامين كند. منافع ملي ما را تاكتيكهايي تامين ميكند كه در راستاي استراتژي كلي ما باشد. راهبرد كلي ما همواره اين بود كه ايران صلح طلب است، براي هيچ كشوري ايجاد تهديد نميكند و خودش مورد تهديد و هجوم قرار گرفته است. يكي از اصليترين پايههايي كه بايد توجه داشتهباشيم اين است كه خودمان نبايد با دست خودمان به ايرانهراسي دامن بزنيم.
به اضافه اينكه من بايد حتما به اين نكته اشاره كنم كه متاسفانه ما با وجود همه شعارهاي برونگرايانه كه ميدهيم، در واقع بسيار بسيار انزوا طلبيم. خيليها ممكن است از اين گزاره خوششان نيايد، من حاضرم در اين مورد در محيطهاي علمي با هر كسي مناظره كنم. ما در روابط خارجي به جاي اينكه خودمان را در مركز قرار بدهيم، خودمان را به كناري ميگذاريم. در واقع همين انزواطلبي و تنزهطلبي از تمام مسائل دنيا است كه باعث ميشود اطراف عملكرد ما هياهو ايجاد شود. براي اينكه از اين انزواطلبي خارج شويم، بايد گروههاي لابيگري ايران را در اروپا فعال كنيم. ما بيش از آنكه درون كشور غربشناسي داشتهباشيم، غربستيزي داريم. 4 دهه است كه سياستهاي ديگري را تجربهكردهايم، ميتوان يك دهه هم سياست جديدي را تجربه كرد، بياموزيم كه به چه زبان با غربيها سخن بگوييم، بايد از لابي قدرتمندي در غرب برخوردار باشيم، نه در عرصه شعار، بلكه در عرصه عمل. چرا كشوري مثل عربستان سعودي در شرايطي كه سابقه بسيار مخدوش و عقبماندهاي دارد، به راحتي با ايجاد لابيهاي مدرن و كمك گرفتن از اتاقفكرهاي غربي چهره تروريستپرور خودش را بزك ميكند؟ ما كه قرباني تروريسم هستيم روزبهروز چهره خودمان را بدتر نشان ميدهيم. دليلش اين است كه انزواطلبيم، همين باعث ميشود هياهوي زيادي اطراف ما ايجاد شود بدون اينكه معرفي صحيحي از سياستهايمان در غرب صورت بگيرد. ما همواره ادعا ميكنيم كه مبشر صلح و امنيت هستيم، گفتههايمان دروغ هم نيست، اما چون بلد نيستيم به زبان غربيها سخن بگوييم، پيام ما به آنها نميرسد.
نكته سوم اين است كه ما در جهان بين شرق و غرب بايد تكليفمان را با شعار نه شرقي، نه غربي روشن كنيم. اين شعار، دستاورد انقلاب اسلامي بود و ما به آن معتقد و متعهديم، اما اگر به معناي اين باشد كه ما هم غرب را از خودمان بيگانه كنيم و هم شرق را از خود برانيم، نتيجهاش اين ميشود كه جايي هم كه ميتوانيم روي حمايت ديگران حساب كنيم، اين حمايتها را از دست ميدهيم. ديپلماسي يعني اينكه با حفظ اصول انقلاب اسلامي كه به آن اعتقاد داريم، ميدان بازي و مانورمان را در جهان بازتر كنيم نه اينكه آن را تنگتر و محدودتر كنيم.
راهكاري كه شما ميگوييد براي ميانمدت و بلندمدت است، در كوتاهمدت چگونه ميتوانيم در شرايط كنوني منافع بيشتري از توافقهايي مانند برجام بگيريم و تهديدها يا ادبيات طلبكارانه از طرف اروپا را به تعامل تبديل كنيم؟
همانگونه كه قبلا هم گفتم يكي از مهمترين اقدامات، دامن نزدن به ايرانهراسي در داخل كشور است. اين موضوع اگرچه تلخ است، اما بايد گفت كه دامن زدن به ايرانهراسي فقط در خارج از مرزهاي ايران نيست، در داخل هم گاهي با اظهارات نسنجيده و بيمورد به ايران هراسي دامن ميزنيم. ما نبايد به مثلث امريكا، اسراييل و عربستان سعودي كه هزينه گزاف براي ايجاد ايرانهراسي پرداخت ميكنند، ناخودآگاه و ناآگاهانه كمك كنيم. ما بايد تكليفمان را بايد با چين و روسيه از يك سو و با اروپا از سوي ديگر مشخص كنيم. منظور اين نيست كه بايد ميان اين دو، يكي را انتخاب كنيم. ديپلماسي پويا هيچگاه ميدان را براي خودش تنگ نميكند، بلكه سعي ميكند ميدان را وسيعتر كند. ما بايد تلاش كنيم بين اروپا با روسيه و چين براي نزديك شدن به جمهوري اسلامي ايران رقابت ايجاد كنيم. تاكنون كاري كه ما كرديم اين بود كه به هر دو اطمينان دادهايم كه ما نه با اين سو هستيم، نه با آن سو؛ در نتيجه خيال آنها هم راحت است و هيچگاه از تحت فشار كردن ما احساس ناراحتي نميكنند. نكته آخر اين است كه بايد به اين رهنمود مقام معظم رهبري توجه كنيم كه قدرت در سياست خارجي وابسته به قدرت در داخل است. اگر نيروهاي اجتماعي داخل توانمند بشوند، نه با شعار، بلكه با بهبود عملي فضا اقتصادي. بايد قدرت اقتصادي و درآمد سرانه جامعه به شكلي بالا برود كه ضعفهاي ما در اين زمينه، عامل آسيبپذيري كشور نشود. مردم هميشه مدافع نظامشان هستند و از انقلاب دفاع ميكنند، اما مسوولان هم بايد به وامدار بودن نسبت به مردم و ولينعمت بودن مردم، عملا پايبند باشند.